ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

میرزاقاسمی

چندوقت پیش کمردرد گرفته بودم یاسمین خانم اومد و گفت مامان بذار کمرت رو ماساژ بدم بعد ماساژ گفت :مامان دیگه خوب شدی آخه من قاسمی هستم !من رفتم توی فکر یعنی چی قاسمی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بله یاسمین خانم میرزا هست یعنی از طرف مامانش که بنده باشم سیده بچم کلمه میرزا رو حفظ نمیشده برا خودش گفته میرزا مثل میرزاقاسمیه بذار اینجوری حفظ کنم اما الان که موقع استفاده این کلمه بوده قروقاطی شده  و به جای استفاده بخش اول کلمه میرزا قاسمی (میرزا)میگفت من قاسمی هستم . اینم خانم قاسمی _این پست در تاریخ 25 آبانماه 95 نوشته شده! ...
25 آبان 1395

چه میکنه این نازنین زهرا....(قسمت اول)

میدونم خیلی وقته نتونستم اینجا سر بزنم خب منم دلایل منطقی خودمو دارم که چندتاشو میگم: 1.دوتا بچه داشتن و رسیدگی بهشون وقت زیادی میبره. 2. نازنین مظلومه و اذیت به خصوصی نداره که بخوام بنویسم 3.خاله هدی خاطرات یاسمین رو مینوشت که الان دیگه وقت نداره برا نازنین بنویسه و... تا چهل روگی دلدرد  داشت و من که منتظر بودم تا مثل یاسمین تا چهارماه شبها شاهد گریه و زاری نازنین باشم برخلاف تصورم شبها بیدار بود اما نه از دلدرد بلکه فقط به خاطر تنظیم نبودن ساعت خوابش . روزها میحوابید اما شب بیدار بود و میخندید . برای واکسن دوماهگی و چهار ماهگیش هردو بعد از فرو رفتن سرنگ یه گریه مظلومانه ای کرد و وقتی من بغلش  کردم سرشو...
25 مهر 1395

یاسمین زهرا و خواهرانه هاش

بالاخره یه ذره وقت پیدا شد که بنویسم.هر چند باید تلگرافی بنویسم ولی همینم غنیمته. روزهای دوفرزندی میگذرن هر چند سخت ولی بینهایت شیرین ،دیگه استرسها و حساسیتهای بچه داری مثل بچه اول نیست و اینکه میدونم چقدر بعدا دلتنگ روزهای نوزادی و شیردادن و بوی تن بچه و همه و همه میشم به همین دلیل سعی میکنم لذت ببرم و سخت نگیرم. تمام فکر و ذکر من و بابا احسان کنار اومدن یاسمین با عضو جدید خانواده بود که خداروشکر مساله حادی در اینباره نداشتیم،روزهای اول اومدن یه موجود جدید که همه توجهها بهش بود و وضعیت من خیلی کم بهمش ریخته بود که با توجه خیلی زیاد و کمکهای بابا احسان و بیخیال شدن من از استراحت و سرپا شدنم خیلی آسون گذشت. اضطراب جدایی که حدود ...
6 تير 1395