ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

مامان از گل بهترم

دیروز عصر رفتیم خونه مامانم اینا .یاسمین زهرا که تا فهمید میخوایم بریم اونجا هر کاریش کردم عصر نخوابید همش میگفت مامان بابایی  ددا  ممد تارا.... تا وقتی خاله هابودن که مشغول بازی با خاله ها یا محمد بودی وقتی هم که رفتن با مامانی کلی بازی کردی و ریسه میرفتی از خنده هر چی میگفتم یاسمین بیا بخواب نمیومدی.به مامانی میگفتی پخپخپخ بعد میدویدی تو اتاق و باخنده میگفتی :مامانجو ترتید=مامان جون ترسید!( هنوز تکلیفت رو معلوم نکردیم که به مامان من چی بگی مامانی یا مامانجون دوست دارم یه چیزی صدا کنی که پر از عشق و صمیمیت و همه چی باشه اگر پیشنهادی دارید بگید) الهی قربونت برم که اینقدر خوشمزه شدی مامانی هم کلی بوس بارونت کرد و ...
24 آبان 1391

یه مهمونی خانوادگی

همونطور که قبلا گفتم شب بیست و یکم قرار شد یه مهمونی خانوادگی کوچولو بگیریم و همه دور هم باشیم. متاسفانه بابایی یک کار فوری براشون پیش اومد و روز قبلش رفتن مسافرت و جاشون خیلی سبز بود. این دفعه خیلی سخت تر از همیشه برام بود آخه یاسمین خیلی شیطون شده و مهمونی گرفتن و مراقبت کردن از یاسمین هر دو با هم خیلی اذیتم کرد ،به خاطر همین تصمیم گرفتیم از قبل که من غذای کم دردسر تری درست کنم ! شام سالاد ماکارونی با ساندویچ شاورما مرغ و گوشت و ژله و ماست و......بقیه مخلفات . همه هم زحمت کشیدن و دوباره بعد از ٣ سال برامون کادو گرفتن.دستشون درد نکنه . حالا عکسها... اول یه خانوم خوشگل که رفته حموم آماده برای مهمونیه در حال نینای نای ...
22 آبان 1391

سومین سالگرد ازدواج

امروز یعنی ٢١ آبان ١٣٩١ مصادف میشه با سومین سالگرد ازدواج من و بابا احسان.از صمیم قلب خوشحال و خوشبختیم.خدارو شکر بقیه در ادامه مطلب... دیشب به همین مناسبت یه مهمونیه کوچیک ترتیب دادیم تا این همه خوشبختی رو همه با هم جشن بگیریم و شاکر باشیم(توضیحات مهمونی دیشب بمونه برا بعد).  امروز ظهر بابا احسان زودتر از سر کار اومد تا نهار باهم بریم بیرون و یه جشن کوچولوی سه نفره بگیریم.به رستوران که رسیدیم شما ٣-٤ تا پیشی دیدی و جیغ و دادو فریاد و خوشحالیییییییییییییییییییییییییییییییی زیاد ! آخه پیشی دیدن اونقدر ذوق داره!( هر روز که میریم خونه خاله هدی میری بغل خاله و میگی موم موم یا پیس یعنی بریم پیش پیشی !اونروز هم رفتی به پیش...
21 آبان 1391

دندون 13

بالاخره دیروز دندون سیزدهم هم بیرون اومد .اولین دندون نیش سمت راست بالا.انشاا... همیشه دندونات سالم باشه و نیاز به دندونپزشک نداشته باشی. -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده! ...
21 آبان 1391

بازی جدید

این بازی رو ١ ماهه که یاسمین زهرا خودش اختراع کرده . وسایل لازم ١ لیوان که توش آبه ١ کاسه ١ شیشه شیر بدون سر طرز انجام بازی آب رو از لیوان بریزیم توی کاسه از کاسه تو شیشه از شیشه تو لیوان و...تا زمانیکه ظرفها کاملا خالی شد از آب و شلوار و قالی خیس شدن . دوباره باید بریم پیش یک عدد مامان و بگیم مامان آبی و مامان لیوان رو آب کنه و دوباره روز از نو و روزی از نو!!!!! -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده! ...
16 آبان 1391

بد بد بد

این اولین حرف بدیه که یاد گرفتی امیدوارم آخریش هم باشه . از هر چیزی که خوشت نیاد ،از دست هر کسی که عصبانی باشی ،حتی مواقعی که دچار خودمداری میشی  سریع میگی : بد بد بد ...
14 آبان 1391