ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

یعنی میشه؟

چند روزه آخر شب بهش شیرو بیسکوویت مخلوط دادم و بعدش هم یه شیر حسابی میخورد و میخوابید ،وقتی خوابش سنگین میشد میذاشتمش توی تختش که کنار تختمونه و گاهی تا 8 ساعت و حتی یکبار تمام 9 ساعت و نیمی که خواب بود رو شیر نخورد و من بعد از 21 ماه خوابیدم ،البته بازم هی میپریدم و نگاش میکردم.با خودم گفتم یعنی میشه یاسمین هر از 2-3 ساعت برا شیر پانشه و توی تخت خودش بخوابه ؟یعنی میشه؟ تا اینکه دیشب خیلی خیار خورد با اینکه بهش چیزای گرم هم دادم ولی انگار فایده نداشت بلند شد و اومد توی تخت ما گریه و زاری که مامان پی پی،نگاه کردم و دیدم پیپی نکرده بهش گفتم پیپی داری گفت:بلی آب داغ (یه بار شکمش سخت کار میکرد گرفتیمش زیر آب داغ) خلاصه کلی من بیچاره گرفت...
5 ارديبهشت 1392

مهمونی

مهمونی رفتن با یاسمین خانوم هم دردسرها و صد البته شیرینیهای خودش رو داره.اول از همه دلهره اینکه بچه خوبی باشه و نترسه و گریه نکنه(که تا حالا ثابت شده فقط این قضیه رو برا چند نفر داریم)و بعدش هم دلهره اینکه دخترم زیادی خودمونی نشه و همه چیز رو زیر و رو کنه! تو این چند هفته اخیر چند تا مهمونی رفتیم و به این نتایج رسیدیم: ١- ١٥ دقیقه اول بسیار خجالتی(وقتی خجالت میکشه دستاش رو میکنه توی دهنش) ٢- ١٥ دقیقه دوم کمی از خجالتش کم شد شروع میکنه به ناز کردن و خندیدن و یه کم راه رفتن. ٣-١٥  دقیقه سوم خجالتش کاملا رفع شده و هر چی میوه و شیرینی و شکلات هست از توی میوه خوری و شیرینی خوری بر میداره و میذاره جلوی ما(به برای خصوص عمو علیرض...
26 اسفند 1391

یاسمین و کارهاش

من فکر میکنم نسبت به دختر بودنش خیلی شیطونه ماشاا...،از دیوار بالا نمیره ولی مدام ریخت و پاش میکنه و همه جا سرک میکشه،حرف حرف خودشه و اصلا حساب نمیبره. خیلی ناراحت میشم وقتی میگن این که کاری نمیکنه،اینکه شیطون نیستو....از صبح تا شب پدر منو درمیاره (البته بعضی روزها هم متوسطه مثل امروز)پس بهترین کسی که میتونه این شیطونی رو قضاوت کنه منم،من آدم حساسی نیستم میذارم خیلی بازیهایی که خیلی ها نمیذارن رو انجام بده ریخت و پاش کنه و این امر باعث شده همیشه خونمون زیر و رو باشه چونکه یاسمین حداکثر استفاده و گاهی سواستفاده رو میکنه!باهاش کلی بازی میکنم ،صدای خندش تا صد تا خونه اونور تر میره،و از ٢٤ ساعت حداقل ١٨ ساعتش ت...
16 اسفند 1391

گیسوان دخترم

آهای اونایی که میگین دختر من کچله !نیگاه کنید خرمن خرمن موهای دختر منو ! دخترم موهاش فره اگه شونش کنم صاف میشه کچلیهاش پیدا نمیشه، منتها فقط ٣٠ ثانیه صاف میمونه دوباره میپره بالا . -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده! -هر کی این پست رو دید سریع بگه ماشاا... بچم چشم نخوره همین دوتا شوید هم بریزه . ...
15 اسفند 1391

عمو امیر مهربون

این پست توسط بابا احسان نوشته میشه! یه عموی مجازی دارم خیلی مهربونه ،اسمش عمو امیره،همیشه برام نظرهای پر از محبت مینویسه.منم خیلی عمو امیر رو دوست دارم و بهش میگم عاموجون . امروز عمو جون توی وبلاگش یه عالمه گلهای خوشگل رو که هنر عکاسی خودشونه تقدیم کردن به من . منم چند تا از عکسهامو از کوچولوییم تا الان رو میذارم و تقدیم میکنم به عمو امیر مهربون.   برای دیدن هنر عکاسی عمو امیر و گلهایی که به من تقدیم کردن به وبلاگشون سر بزنید: http://tiam64.persianblog.ir/ ...
13 اسفند 1391

برای فراز کوچولو

امروز 8 اسفنده و اولین سالروز تولد فراز خوشگله. خیلی خیلی خوشحالیم که بالاخره بعداز یکسال مامان فاطمه تونست با پشتکار فراوون انتقالیش به شیراز رو درست کنه و امروز و این لحظه در کنار فراز کوچولوی خوشمزه باشه. تولدت رو بهت تبریک می گیم و یه دنیا شادی و سلامتی و موفقیت رو از خدا برات آرزومندیم.   فراز کوچولوی خوردنی، یکسالگیت مبارک!     از طرف: عمو هادی و زن عمو (باباجون و مامان جون یاسمین زهرا و محمد) ، خاله هدی، خاله سارا، خاله ندا، عمو علیرضا و عمو احسان و البته یاسمین زهرا و محمد کوچول   ...
8 اسفند 1391

یاسمین و تولد محمد

فدای تو بشم من دختر مهربونم از وقتی فهمیدی چند روز دیگه تولد محمد قراره بریم کلی ذوق داشتی و همش میگفتی باااااااااااااااااای تدلد ممد!وقتی بهت گفتم خاله سارا برات کلاه خریده و قراره  تو شمع فوت کنی و کیک میدن و کباب میدن کلی ذوق میکردی و هی میگفتی بهههههههه اباب(کباب) ! خلاصه روز موعود فرا رسید و عصر که از خواب بیدار شدی زود گفتی تدلد ممد؟منم گفتم اره بابا که اومد میریم.توی راه هم کلی تدلد تدلد خوندی.اونجا هم که رسیدیم خیلی ذوق میکردی ،دختر خوبی بودی ولی همش حواست به کیک بود اما به خود کیک اصلی دست نمیزدی و به خامه های اطراف کیک دست میزدی ومیخوری ومیگفتی بهههههههههههههههههه! هر چی تلت رو میزدم به موهات درش می آوردی و به زور ...
7 اسفند 1391