احوالات یاسمین در چند روز اخیر
این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته میشود.
مدتیه که نینی وبلاگ قاط زده آخه من نمیتونم با اسم خودم وارد بشم و پست بذارم و مجبورم با اسم خاله هدی پست بنویسم.
از هفته پیش یاسمین خانوم دوباره از خانوم مامان وا گرفته و مریض شدن و همونطور که در عکسهای پایین میبینید کلی وزن کم کردن و البته کلی لپ و قپقپ.بینیه ریزش کیپ شده بود و نمیتونست نفس بکشه و شب تا صبح گریه میکرد حتی موقع شیر خوردن هر از چند ثانیه شیر خوردن رو ول میکرد و کلی نفس نفس میزد.
یاسمین بیحال
جمعه پیش اون یکی مامان بزرگ و بابابزرگ یاسمین زهرا رفتن کربلا و به امید خدا پس فردا برمیگردن به خاطر همین هم این هفته کلی مهمونی دعوت شدیم تا من و بابای یاسی ، خودیاسی و عمه هاش تنها نباشیم دیروز هم رفتیم خونه دایی قاسم بابای یاسی جاتون سبز خیلی خوش گذشت البته بیشتر به یاسمین آخه اونا هم یه پسر کوچولوی خوشگل دارن که دوست یاسمینه و یاسی خیلی علی کوچولو رو دوست داره و ذوقش میکنه.
یاسمین و علی کوچولو
چند روزه یاسمین خانوم علاقه پیدا کردن از دست عمه فاطمه غذا بخورن و چون مدتیه کم غذا شده و میل نداره ماهم تا عمه میاد زود بشقاب غذای یاسی رو میدیم دست عمه و...
امروز کنترل تلویزیون رو گرفته بود دستش و هی کانال عوض میکرد بعد باذوق و خوشحالی برمیگشت به باباش نگاه میکرد و با زبون خودش حرف میزد و ابراز شادی میکرد نمیدونید چه منظره قشنگی بود.
اینروزا بیشتر از همیشه مامانی شده و توی بغل هر کسی بره من باید قایم شم آخه اگر ببینتم یا صدامو بشنوه میخواد بیاد بغلم و دیگه سر جاش بند نمیشه وقتی هم میاد بغلم اونقدر از ذوقش کله میزنه که تمام صورت آدم خورد و خاکشیر میشه!!!
بقیه عکسها در ادامه مطلب...