دارن ميرن كيش
از همه دوستام عذر ميخوام كه اين روزا دير ميام و به كسي هم سر نزدم. سرم خيلي شلوغه (كاراي محل كارم). انشااله امروز عصر فارغ ميشم. الانم دوباره دزدكي اومدم يه سر بزنم و برم. انقدر همه استرس دارن كه اگه كسي ببينه من رو ني ني وبلاگم خودشو از ريلكس بودن من ميكشه. اين بازرساي علوم پزشكي هم افتادن به جون بيمارستان بيچاره ما و دارن به خيال خودشون ارزشيابي ميكنن. بهرحال، بعد از هشت سال و دوهفته تلاش بي وفقه ببينيم چي ميگن!
يادم رفت اومدم بگم ياسمين ناناسي امشب 25 بهمن ماه در هشت ماه و بيست و هشت روزگي داره با مامان و باباش ميره كيش و من عين يخ نشستم اينجا تا بيان حاصل هفت سال و يك ماه و بيست و هفت روز كار كردنم توي اين بيمارستان رو ارزيابي كنن! خوش به حال ماماني كه رفتن خونه ياسي اينا و باز مي بيننش، اما خاله هدي خسته، خاله هدي تهنا، خاله هدي ارزيابي نشده!!! نمي تونه ياياسي ناناسي رو ببينه. ياسمين امشب ساعت 8 شب ميره و به سلامتي ساعت 9 شب شنبه شيرازه. اما، ياسي هشت ماهه ميره و نه ماهه بر ميگرده. پنج شنبه گل دخمل ما نه ماهه ميشه و اين اولين ماهگرد خوشگل خانمه كه پيش ما نيست. آخرين ماه تك رقمي عمرش.
ياسي اينا، انشااله شاد و سالم ميرين و شادتر و سالم تر و با طراوت تر بر ميگردين. مامان ندا، بابا احسان، حواستون به خودتون و ناناسي ما هم باشه! تو فكر خريد براي ماهم نباشين تو روخدا. فقط برين و از هواي پاك خليج فارس و جزيره كيش لذت ببرين.
از طرف ما، يه پا توي آب خليج فارس بزنين كافيه. لطفاً توي هواي ابري و درياي مواج هم سوار كشتي و قايق و ... نشين.
يه ماچ گنده براي یاسی زود زود برگردين