ياسمين زهراياسمين زهرا13 سالگیت مبارک
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 2 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

عکسایی واسه رهایی از دلتنگی

1390/11/28 3:03
نویسنده : خاله هدي
853 بازدید
اشتراک گذاری

اين عكساهم براي دوستاي گلم كه سراغ ياسي زر زر خاله رو ميگيرن:

ياسمين زهرا در شش ماه و دوازده روزگي_ درحال آمادگي براي حضور در همايش شيرخوارگان حسيني

آخي الان اين لپاي خوشگلت كجاست خوشگل خاله؟

موش موشك خاله

حدود دو ماهه بودي تو اين عكس (اگه اشتباه نكنم) از بس ناآروم بودي، هميشه مامان و بابا تو رو توي يه ملحفه ننو (نني) مي كردن و بعد ميذاشتن توي تاب برقي. شايد يه بيست دقيقه نيم ساعتي لالا كني.

 

نفسسسسسسسسسسسسس

چقدرخودمونو  کشتیم ولی شما آخر دلیل به وجود آمدن شیشه پستونک و نحوه استفاده از اون رو متوجه نشدیییی!

ایضاً عکس پایین...

یاسمین:‌ راستی ما تا چند روز پیش یه عالمه فک و فامیل داشتیممممممم... می رفتیم سر میزدیم... عالمی بود... یه خاله ماله ای هم بود این وسط... هی خودشو قاطی همه چی می کرد...

اسمش چی بوددددددد؟؟؟؟

niniweblog.com

دخمل نامرد،‌ از وقتی رفته کیش و سرش شلوغ شده وقت نمیکنه، دو کلام خنده تلفنی تحویل خاله اش بده. حالا بذار بیاد،‌ همچین بخورمش که خودش ندونه از کجا خورده شده.

عامو دلمون تنگید، پس کجایید نامرداااااااااااااااااا

niniweblog.com

شعر نو خاله هدی:‌ کاش امروز، من نیز یک جنس بنجول چینی در یکی از فروشگاههای کیش می بودم... و آنگاه که تو سوار بر کالسکه خرید!!! به همراه مادر و پدرت به فروشگاه ما می آمدید برای یک دم هم که شده تو را می دیدم و از دور بوسه ای به سمت گونه های نازت روان می کردم... آه! کجاست آن لپها و گونه های تپلی و پنبه ایت که مرا و همه ما را بی قرار کرده...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

غزل وهستی من
28 بهمن 90 9:24
چه ملوسه عزیزمبه وبلاگ پرنسسای منم سربزنین خوشحال میشم

ممنون از لطفتون. چشم الان ميام سراغ گل دخملاي شما
مامان دینا جون
28 بهمن 90 16:39
خاله هدی دلم گرفت انشالله فردا میان غصه نخور.

ملسي مامان دينا خوشگله
مامان ریحانا
28 بهمن 90 19:18
عامو بذار یکم خرید کنن
عکسای شیشه شیرش خیلی با حال بیدن خوشمان آمد و خندیدیم
الان چند روزه که رفتن و کی بر میگردن ؟

عامو سه شنبه رفتن و انشااله امروز شنبه بر ميگردن.
کودکانه های من
28 بهمن 90 19:23
سلام
ماشالله به یاسی خانوم
چه شعر نو تون غم انگیز بود خاله هدی؟؟؟


امروز براتون يه شعر نو شاد ميگم
مامان گلي
28 بهمن 90 23:31
سلام خاله جون حالتون درك ميكنم سفر خوشي داشته باشي خانم ناناسي من


ممنونم. راستي شما برگشتين؟
عمو امير
29 بهمن 90 0:28
سلام عمو جون .......نيدوني با ديدن اين عكسا چندبار پريدم تو مانيتور بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس كردم تو رو اين لپاي تو خيلي نازه عموييييييييييييي//
يه چيز مهمتر بگم ميدوني عمو عكاس چهري زيباي تو يه عكاس واقعي من هر چي به عكساي قديمي تو هم نگاه ميكنم ميبينم كه خيلي جاها تناسبها رعايت شده فوكوس عكس خيلي زيباست تو خيلي از عكسات در كل سوژه هاي مناسب و كادر مناسب هم انتخاب ميكنن مخصوصا كادر هاي بسته صورتت رو خيلي خوشم مياد...خلاصه واقعا ثبتهاي خوبيه وقتي بزرگ شدي قدر اين عكاس محترم رو بدون عمو اميد وارم موفق باشيد امشب كه خيلي لذت بردم

وايييييييي چقدر شما خوبينننن و به من لطف دارين. عمو جون مامانم گرافيك خونده و عكاسي يكي از درساشون بوده. اينطور كه ميگين مامانم بچه درس خوني بوده و خوب ياد گرفته كه چطور عكس بگيره.
مامان سینا
29 بهمن 90 10:49
سلام خاله مهربون...وای قشنگ معلومه لپاش آب شده بچم سینای منم لپاش آب شده ولی به هرکی میگم میگه نه تو خیلی حساس شدی ولی خودم میفهمم بچم لاغرتر شده...مخصوصا این چند روز که مامانی و بابایی و خاله هاشم رفتن وقتی میشینیم پای وب کم و تصویرشونو میبینه نمیدونی چه دست و پایی میزنه و بغض میکنه منم دیگه نمیبرمش جلوی مانیتور عکساشو میذارم تو و بلاگ که برن ببیننش و دلشون تنگ نشه
یاسمین زهرا کی میاد ایشالله؟؟؟

آخي ني ني سيناهم لپاش آب شده؟؟ عكساي پنج ماهگيشو كه ديدم ماشااله مثل ياسي خوب لپو بود. حيف شيريني ني ني ها از بين ميره. ياسي خانم هم انشااله امشب مياد.
مامان محیا
29 بهمن 90 11:17
ایشاله امروز میان دیگه خاله...ارزشیابی شدی؟؟؟؟


آره انشااله امشب ميان. نههههههههههه!!! هيشكي منو دوست ندارههههههههه!! دوباره منو گذاشتن تو ليست شش ماه ديگههههههههههههههههههههههههههه(
مامان گلي
29 بهمن 90 13:41
سلام .روز جمعه باكيميا برگشتيم


به سلامتي. انشااله هميشه به سفر و شادي و گردش
نگین مامان رادین
30 بهمن 90 0:21
با این عکس ها که بیشتر دلمون براش تنگ شد