ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 1 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

اولين ديدار يه دخمل خانم ماه و پسر خاله كوچولوش

1390/12/22 0:53
نویسنده : خاله هدي
843 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 21 اسفند90 در نه ماه و بيست و چهار روزگي، بالاخره پسر خاله خوشگلتو ديدي... هنوز يكي دوساعت از اومدن خوشگل خان نگذشته بود كه با مامان و بابا اومدين خونه ما. محمد كوچول و مامان و باباش توي اتاق بودن كه شما رسيدين. اول از همه كه تا منو بالاي راه پله ديدي از خوشحالي كلي بال بال زدي و موش شدي تا پريدي تو بغل خاله. بردمت پيش محمد ناناس، اما هيچ عكس العمل خاصي نشون ندادي و بيشتر توجهت به عمو عليرضا بود كه داشتن لامپ اتاق رو كه يهو تكيده بود عوض ميكردن. هي گفتم نيگا ني ني، نيگا محمد كوچول و تو اصلا برات جالب نبود، تا اينكه ني ني يه ذره تكون خورد و تو به خاله سارا و ني نيش خنديدي و موش شدي و اون دندون خوشگلت پيدا شد.

بريم اون پشت ببينيم چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

اينجا تازه از خواب بيدار شده بودم و چون خانواده عمو عليرضا رو ديدم يه كم غريبي كردم. اما بعدش كه كلاه گذاشتن سرم سرحال شدم. اين كلاه كيك محمد كوچوله!

اين چيه اينجا، بذار دستمو بگيرم بهش و بايستم...

اينجا يه چي هست، من ميدونم...

نانا نيگااااااااااا ني نيهههههههههههه!

هـ هـ هـ ني نيه!!

پسل خاله كه ميگفتن اينههههههههههه! هـ هـ هـ

 بذار پتو رو بردارم تا خوب ببينيمشششششششش! نههههه! (همين، به دليل دست درازي نقش اول، فيلم رو اينجا تموم كرديم. دخمله ميخواد ني ني رو ناز كنه،‌ فكر كرده عروسك يا زينب منه!)

 خوشگل خانم ماهم، امشب كار جديدي هم انجام داد كه شرحشو بعدا براتون مينويسم.

 امشب دوتا ماه داشتيم. جالب بود مامان ندا و ياسمين زهرا توي اتاق ماماني اينا بودن و ني ني داشت شير ميخورد و خاله سارا و محمد كوچول توي اون يكي ديگه اتاق بودن و ني ني داشت شير ميخورد. دوتا خوشگلم امشب كنار من بودن يكي ياسمين نازم كه توي بغلم بود و با هم نشسته بوديم بالاي سر محمد خوشگلم و مراقبش بوديم تا مامان هاشون برن نماز بخونن. ( خدارو شكر ) كلي حال كردم وقتي توي اتاق محمد بودم و ياسي از توي هال با صداي بلند خخخخخخخخخخخخخخ ميگفت و صدام ميكرد و وقتي رفتم پريد توي بغلم و گفت دَ دَ ...

خدايا عاجزانه ازت ميخوام كه خوشبختي هامون پايدار و پاينده بمونه. دوست دارم. خودت بهتر ميدوني. متشكرم و سپاسگزار.

بعدا ميام و كلي مي حرفم. هم براي ياس ماهم و هم محمد نازم. خداييش خيلي ماهن (مثل خاله مشتركشون!)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

عمه زهرا
22 اسفند 90 1:16
ماشاالله قربون دو تا عروسك برم جيگر عمه چه پسر خاله ي خوشكلي داري زنده باشيد ماشاالله چشم نخوري ايشاالله
کودکانه های من
22 اسفند 90 2:09
خاله هدی اینا:
انشالله که همیشه خوشحال باشید که من هم از شادیه شما شاد میشم
این بوس ها واسه خاله هدی جونم

مرسيييييييييييييييييييي عزيزم. خيلي ماهي
مامان یاسمین زهرا
22 اسفند 90 2:14
دردو بلای جفتتون تو سرم.قربونتون برم من. الهی همیشه سالم باشین عزیزای من
دکمه
22 اسفند 90 8:24
جااااااااااانم.....

ای جاااااااااانم.....

خوشبحالت که دو تا نی نی تو دو تا سایز مختلف دم دستته..... الهی موش بخوردشون..... ماشاالله....

آره واقعا. ملسي خاله
مامان طاها
22 اسفند 90 8:25
خدا رو شکر که این دو تا کنار همن.


خدارو شكر. ممنونم
مامان عسل
22 اسفند 90 8:36
اي جانم خيلي عکس هاي زيبايي بود دو تا عروسک کوچولو ناز کنار هم الهي سالهاي سال کنار عزيزانتون شاد و سلامت باشيد سال نو را هم پيشاپيش تبريک ميگم با آرزوي بهترين ها


انشااله، ممنون از دعاي زيبا و محبت فراوانتون. انشااله شما و خانواده هم شاد و سلامت باشين. عيد شماهم پيشاپيش مبارك و خجسته باد
مامان محیا
22 اسفند 90 8:38
ایشاله همیشه خدا نگهدارشون باشه..


انشااله. خيلي ممنونم
لیلا مامان آروین
22 اسفند 90 8:44
ای جانم به این دو فرشته ناز
چشم و دلتون روشن
الهی من قربون این محمد کوچولوی نازم هم برم
این عسل من چه خوردنی و ماه شده


قربون محبت شما. ممنونم از لطفتون خاله جون
خاله جون...
22 اسفند 90 13:24
عزیزمممممم!!!
خداحفظشون کنه!


ممنونم خاله جون
فرناز مامان ایلیا
23 اسفند 90 1:21
ای جووونم مبارکه....

یاسی رو عشقههههه


مرسي
نگین مامان رادین
23 اسفند 90 16:29
فدای موموشی بشم من،چشم ودلت روشن که پسر خاله هم به سلامتی اومد خونه تا باهم بازی کنید،ایشاالله که هر دوتون زیر سایه خدا جون سالم و شاد باشید.


ممنونم خاله جونم