شانزدهم خرداد روز اول سفر
شروع سفرمون رو با ٢ ساعت تاخیر توی فرودگاه شروع کردیم،بچه های خوابالو و شیطون و هواپیمایی بدقول!
توی هواپیما برای اولین بار یاسمین دیگه خودش صندلی داشت و کمربند بست هر چند که از کمربندش خوشش نمیومد ولی از اینکه روی صندلی جدا نشسته خیلی خوشحال بوداز شدت خستگی همون اول کار نشسته خوابش برد ،حتی وقتی که رفتیم کابین خلبان رو ببینیم آقای سرمهماندار اومد نشست کنار یاسمین که تنها نباشه و ما رفتیم کابین رو دیدیم.
عشق به کالسکش باعث شده بود تمام طول سفر نگران این باشه که همه قصد ربودن کالسکه یاسمین رو دارن نه اینکه کالسکه مسافرتیش خیلی هم خوشگله!!!!
به خاطر گرمیه هوا نمیشد یاسمین رو خیلی پوشیده ببرم حرم،واقعا با تمام وجود میتونم بگم که در مشهد هوا بس ناجوانمردانه گرم بود!
عکسهای روز اول سفر
یاسمین و محمد خوابالو در نمازخونه فرودگاه
دوتا دوست خوب در حال دیدن عمو پورنگ
ساعت ١١ شب آماده شدیم بریم حرم!
یاسمین داره میگه:مامان دنبیم درد گرفت! به علت برخورد با جاکفشی
-این پست توسط مامان یاسمین زهرا با هزار بدبختی نوشته شده!خخخخخخ