2سال و 2ماه و 2 روز
دخترم امروز ٢٩ تیرماه دوسال و دو ماه و دوروزه شد
این روزهای یاسمین زهرا رو خیلی دوست دارم ،صبحها با قصه یه دختر کوچولو از خواب بیدار میشم و اگر یه کم طولش بدم همونطور که برام حرف میزنه میاد میشینه روم و بپر بپر میکنه اونموقع هست که ترجیح میدم زود از خواب ناز دل بکنم و بشینم پای درد و دل و قصه های از من درآوردی یاسمین زهرا!
خیال پردازی و داستان سرایی از خصوصیات اینروزهای یاسمینه،مدام داره حرف میزنه و خاطراتی تعریف میکنه که واقعیت ندارن و ساخته ذهن کوچولوی خودشه،علاقمند شده به الگو برداری و حفظ کردن جملاتی که براش خیلی جالب و تازه هستن مخصوصا از توی تلویزیون که تازگیها بدجور اوقات فراغت یاسمین رو پر کرده!
برای مثال دو نمونه رو که از تلویزیون یاد گرفته رو مینویسم:
-اومده میگه مامان تدلت مبالک ،بغلم هم کرد و دستای کوچولوش و مشت کرده و بهم میگه:مامان پول نداشتم اینو بلات آبولدم،بعد مشت کوچولوش رو باز میکنه و هیچی توی دستای خوشگلش نیست بعدا برا احسان که تعریف کردم اون گفت از توی تبلیغات تلویزیون یاد گرفته که دختره میاد و میگه بابا پول نداشتم برات هزار تا بوسه توی پاکت گذاشتم.
-همش راه میره و میگه بابای من بانک داره!!!!بازم از توی تبلیغات ی که اول سی دیهای عمو پورنگ هست یاد گرفته!
بازم حرفهای از من درآوردی:
صبح بیدار شده نمیدونم از کجا یاد گرفته داره میگه:بابای من لفت علوسی مامانم نشست (بابای من رفت عروسی مامانم هم نشست)گپتن :تدجه تدجه (توجه)خونه علوس نرید !علوس ختن(عروس خسن یا همون خسته هست )!بعدش بهش میگم کی گفته عروس خستس میگه:مامانش گپت(گفت)
وای ترم درد میکونه داره میپکه!!!(ترم:سرم)
مامان ادر(اگر)ادر ماشین بقی (برقی)نبردی، تاب تاب بزورگا ببر!
سوار پرچ و پلنگ شدن براش شده یه آرزو!پرچ و پلنگ که میدونید چیه؟همون چرخ و فلک به زبون یاسمین زهرا!!!!
بهم یه سبد کوچولو داده میگه مامان کادو بهش میگم بازم پول نداشتی میگه: دالم پولم بانکه!
یکی دیگه از داستان سراییهاش
اول اینجور شروع میکنه:مامان بزورگ تدم تاب تاب بزورگا میبری؟بهش میگم آره عزیزم میبرم میگه:نینی ببار تاب تاب بزورگا تد (ببار:سوار)اتاد(افتاد)مماغش خون اومد کرمش درد گلفت(کرم:کمر)موهاش درد گلفت .مامانش گفت :بیا بگلم عدیدم گییه نکن!
بردیمش یه شب احیا فهمیده بود که انگار مسجد مال خودمونه و همه از خودن تمام کلمن اب رو خالی کرد و دست و صورتش رو هم شست بابا هادی هم به بابا احسان گفته بود ولش کن بازی کنه هی میومد پیش من تو زنونه میگفت:مامان تم تم تورتم شوستم(تم تم:کم کم تورت:صورت).
دیروز عصر اومده میگه توپبال بازی بوکونیم ،وسط بازی یه توپ دیگه برداشته میگه:این کوتلتره(خوشگلتره)بعدشم میگه:واای مامان تولاخ تده بده بابا دلست بکنه!(تده:شده تلاخ:سوراخ)بعدشم میگه :مامان بیا بودوویم(بدویم)
پشت تلفن با محمد حرف میزنه و میگه:پتر خاله بیا خونه من بادی بوکونیم بعدشم رفته تو اتاق میگه: ممد نیگاه اتاق منه!
اونروزم خونه مامانجون شهناز میدوید و میگفت:ممد بیا دونبالم!
رفته زیر پرده خونه مامانجون شهناز نشسته میگه:من علوسم(عروسم)منم کلی براش واسونک شیرازی خوندم و اونم هی ناز میکرد و خاله هدی هم براش دست میزد بهش گفتم برقص دستش رو از پرده اورد بیرون و عین برره ایها میرقصید بعدشم کل زد و اومد گفت: بیاید بخولید گفتیم چیه؟گفت:نقله! نقل بخولید تیلینه!(تیلین:شیرین)
امشب هم هی اذیت میکرد و نمیخوابید با حالت اعتراض از اتاقش اومد بیرون و نشستم توی هال اومده برام هم یه کلیپس مو آورده بهم میده میگه: نادی نادی(نازی)ناراحت نشو عدیدم ناراحت نشو عدیدم بهش میگم چرا نمیخوابی و هی از توی تختت میای بیرون میگه:میخواتم(میخواستم)آب بخولم مامان!
مامان جونش آخر شب یه تک زنگ زدن خونمون و قطع کردن که مبادا ما خواب باشیم یاسمین گفت:من میخوام تحبت بکنم(صحبت)بعد گوشی رو گرفته میگه:دنگ ددی؟(زنگ زدی)ما نخوابیدیم(تلفظ بین خ و ق و ک)بعدشم یه عالمه قصه از من دراوردی دیگه برا مامانجون رباب تعریف کرد.
-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!
- تاخیر یک روزه داشتیم برا ارسال ببخشید!