بعد از سه ماه
یاسمین زر زر سه ماهه
پنجشنبه ١٣٩٠/٠٥/٢٧
- وقتی منو جلو آینه نگه می دارن و توی آینه نگاه می کنم، ذوق می کنم و خنده ام میگیره.صدا هم درمیارم.
-ذوق کردنم صدا دار شده.
- بلد شدم هر از گاهی جیغ بزنم.
- به صدای اطرافیانم از همون اوایل عکس العمل نشون می دادم. بخصوص بابایی که باعث شد از بیست روزگی آقو بگم.
- الان کاملاً سرمو به سمت صداها می گردونم.
-کمتر از یکماهم بود که گردن گرفتم و خیلی وقته که می تونم روی شکم (وارو) بخوابم و گردنمو به اطراف بچرخونم.
- مامانم کاملاً قابل شناسایی از بین همه آدمهاست. گاهی اوقات برای رهایی از دست دوستدارام وقتی مامانو می بینم میزنم زیر گریه. یعنی منو بغل کن و نجات بده.
- آقو از نظر من یعنی مامانی شیر میخوام یا مامانی بیا بغلم کن!
- وقتی می خندم زبونم رو یه ذره از دهنم میارم بیرون و یه چال ریزه و کوشولو هم روی لپ سمت راستم نمایان می شه. این موقع است که وقتی بخوام همزمان ذوق کنم یه صدای جیغ کوچولو هم چاشنیش می کنم و ... حالا بیا اطرافیانمو جمع کن!
- بسته به زمان و نوع گرسنگی، یک انگشت یا دو انگشت و یا حتی مشتم رو لیس می زنم. صدای لیس زدنم عشقه! چون دهنم کوشولوئه وقتی دوست دارم مشتم رو کاملاً بکنم تو دهنم و نمی تونم، هی تلاش می کنم و سرمو چپ و راست می کنم. شاید دهنم بازتر بشه و مشتم بره توش!
-وقتی دست راستمو توی دهنم می کنم با دست سمت چپم اونو میگیرم که در نره! (قابل توجه بابایی چپ دست)
- بعضی وقتا که خیلی انگشتامو با اون دست دیگه ام هل می دم تو دهنم، گلاب به روتون ... می زنم!
- خیلی ناز دارم و زمانی که بیدارم باید با من حرف بزنن. مگر نه برای جلب توجه سرفه های الکی می کنم! البته مامانی خیلی وقته فهمیده و منو لو داده.
- عاشق عروسکای گردون بالای تخت خواب و تابم هستم و تا زمانی که عروسکا می گردن منم دست و پا می زنم و ذوق می کنم.
- از پستونک و شیشه و سایر گول زنک ها متنفرم! شیر هم فقط شیر مادر!
- هنوز موقع خواب دستامو می بندن. آخه نیس خیلی حساسم، با کوچکترین صدایی دستام تکون می خوره و از خواب می پرم.
- ساعت خواب درست و حسابی که ندارم. گردشیه. یه هفته شب تا صبح می خوابم، هفته بعد صبح تا شب می خوابم، هفته بعد نه صبح درست می خوابم و نه شب. کلاً هرطور دوست دارم رفتار می کنم!
- عاشق حرف زدن با مامانم هستم. فیلم دو و نیم ماهگیم رو که دیدین. مثل طوطی تکرار کردنو دوست دارم.
- مثل مامانم بد گرما هم هستم. اگه چیزی روم بندازن پرت می کنم کنار. دستامو هم که می بندن عین رستم پهلوان از توی قنداق درمیارم.
-وقتی خیلی ناآروم می شم،می برنم حمام. بعد میامو تخت می خوابم!(البته رو تخت می خوابم ولی درکل بیشتر از سایر زمانها می خوابم)
- همینطوری نمی خوابما! آداب داره. موقع شیر خوردن. بعد از حمام. زمان ماشین سواری. توی تاب برقی و ننی (ننو) یعنی منو دو تا آدم بزرگسال بذارن توی یه پتو یا ملحفه ای و هی تکون بدن. شاید خواببم ببره! قول نمی دم.
- نسبت به پوشک نو احساس خوبی دارم.(مامانم اجازه توضیح بیشتر نمیده)
-عشق دوربینم. البته دروغ چرا؟! این چراغ دوربینه که منو جذب می کنه. کلا نورهای رنگی رو دوست دارم.
- رنگهای سفید، لیمویی، آبی، رنگ پوستمو بهتر نشون میده.قرمز و صورتی یه ریزه سبزه ام می کنه و نارنجی که اصلاً بهم نمیاد.
- اساساً تلویزیون هم نگاه می کنم!
- بعضی موقع ها قیافه مامان و بابام خیلی سوزناکه! چشمهای قرمز ورم کرده ، رنگ و رو زرد و موهای ژولی پولی و ... بندگان خدا بعضی وقتا آرزوی خواب دارن و من همچنان بیدار ...