ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

یاسمین و این روزها

1391/12/12 18:04
نویسنده : خاله هدي
778 بازدید
اشتراک گذاری

٢١ ماهگی

دلم میخواد تند و تند بیام برات بنویسم اما ماشاا... دخترم مگه میذاری بشینم پای کامپیوتر !دلم میخواد یه کلمه از شیرین زبونیهات رو جا نندازم اما مگه مشغله زندگی به آدم وقت استراحت میده.دلم میخواد همه ریز و درشت اتفاقهای جالب رو بنویسم تا یه روز نیاد که بگی وای مامان چرا اینو برام نگفتی؟؟؟

وقتی با محمد هستی خیلی دوتایی بانمک میشین عاشق همدیگه هستین و اینروزها تو حساسیتت کمتر شده و خیلی احساس بزرگتری میکنی نسبت به محمد از بوسه های با محبتت گرفته تا موقعی که میخوای غذا بخوری و اصرار داری تا محمد هم یه خورده بخوره و هی میگی ممد یه توچولو(یه کوچولو) یه توچولو!وقتی بهت میگم مامان نباید به محمد چیزی بدی تا بخوره با حالت ملتماسه میگی یه توچولو یه توچولو!

علاقه زیادی به خوردن غذا  از توی قابلمه داری(یاد جوونیهامون بخیرخنده)وقتی میبینم که اشتها به غذا نداری قابلمه رو میذارم جلوت تا خودت بخوری و معمولا هم خیلی خوب میخوری.اونروز خونه مامانجون بودیم و خاله سارا هم سرکار و محمد هم اونجا،برات قابلمه آوردم و نشستی به خوردن که محمد هم خودش رو به تو رسوند و هی دست میکرد توی قابلمه با حالت اعتراض بهش میگفتی: ممد دست ندن (دست نزن)نکن ،نکور(نخور)عصبانی!

وقتی شیطونی میکنی و از دستت ناراحت میشم بهت میگم پیشم نیا مامان از دستت ناراحته ،میای کلی بوسم میکنی از سر تا پام و بعد میگی: مامان مامانجون تلام.بوبی؟دندونت بوب بود؟ببکید !(مامان سلام .خوبی؟دندونت خوب شد؟ببخشید).دوروزه که مدام بغلم میکنی و هی بوسم میکنی بهم میگی عدیدم جونبم(عزیزم جونم).دیروز صبح هم بیدار شدی هزار تا بوسم کردی و هی نازم میکردی دیگه نمیدونستی چیکار کنی کلی دست و پامو برام خاروندیخنده.هی میری و میای و لپم و میکنی و نیشگونم میگیری میگی:پپلو پپلو(تپلو )

صدای آسانسور میاد میگی:هیسس! آتانتور، بابا اومد(هیس !آسانسور ،بابا اومد)


وقتی داری چیزی میخوری هی تعارف میکنی:بکور یا بقور (بخور)تلفظش بین ک و ق هست.

وقتی دستت کثیف میشه دوتا دستتو میاری بالا میگی: دست آبی بچور(بشور).

اونروز رفتیم با باباجون بیرون توی یک مغازه یه مدتی معطل شدیم و شما توی این مدت خیلی شیرین زبونی کردی و چشم همه به شما بود،خلاصه حسابی خوشمزه شده بودی هی موز میخوردی و داد میزدی میگفتی باباجون بیا بکور موز بکور،خلاصه این همه خوشمزگی یک طرف و چشم خوردن شما هم .....شب قرار شد برات اسفند دود کنیم و صدقه بدیم که از حواس رفتیم و یه اتفاق بد افتاد که خدارو شکر به خیر گذشت.داشتی آب میخوردی زیادی کشیدی بالا و نفست بند اومد بابا احسان برت گردوند و میزد پشتت تا اینکه آبها از دماغ و دهنت ریخت بیرون و تونستی نفس بکشی منم این وسط این شکلکی بودمگریه.

امروز هی بهت میگم بیا بلوزت رو بکنم برت بریم بیرون هی میگی نه بدوز بد(بلوز )،منم بهت گفتم: نمیای گفتی :نه ،منم چادرم رو برداشتم ترسیدی بلند شدی گفتی میام میاممتفکر.

عاشق بلو بلو(برو)گفتناتم وقتی از دست کسی عصبانی میشی داد میزنی میگی بلو بلو.اونروز محو تماشای تلویزیون بودی یهو من از جام بلند شدم تو هم پریدی و ترسیدی داد زدی ترتیدم بلو بلو بد(ترسیدم برو برو بد).بلو بلو توی ترافیک هم کاربرد داره موقع ترافیک با داد و فریاد به ماشینها میگی:ماکین بلو بلو

امروز دست گذاشتی روی گلوت میگی مامان گلو درد بعدم به من میگی مامان گلو بوب بود؟

چند روز پیش داشتی برنامه کودک میدیدی که اومدی دست منم گرفتی بردی جلو تلویزیون میگی مامان جون نناقی(نقاشی) منم گفتن نناقی چیه دیدم داره نقاشی بچه ها رو نشون میده!

پریروز هم برق خونه رفته بود صبح که بلند شدی گفتیمامان کی دی عام پام پام (سی دی عمو پورنگ)بهت گفتم نمیشه آخه برق نیست .تو هم دیروز صبح تا چشمت رو باز کردی و بیدار شدی میپرسی: مامان برق هس؟

بهش میگم بیا بستنی بخور میگه:نه بتنی تخه(تلخه)!

بازی مورد علاقه اینروزهات پازل هست یه دونه خاله هدی برات خریده روز ٢٠ بار میریزیشون به هم و میذاریشون سر جاش !و البته توپ بازی با من،هی توپ رو پرتاب میکنی و بعد دوتایی میدویم تا یکیمون زودتر برش داره تو هم هیجانی میشی و اونقدر جیغ میکشی و میگی نه نه وقتی برش میدارم با جیغ میگی بدددددددددددددد نیشخنداونقدر جیغ میکشی و میخندی که حد نداره.

توی کارهای خونه هم جدیدا علاقمند شدی لباسات رو که میشوریم ازمون بگیری روی شوفاز بندازی هی هم میگی بای کیسه(خیسه).

سمنو:تننو

میگو:مییگو

از اون:اد اون

گیلاس:گیلاس

کله:تله

ترش:ترک

تند:تند

شربت:بربت

اسباب بازی:اب بازی

نخوردم:نکوردم

رنگ کردم:دنگ تدم

بازی کردم:بادی تدم

مرسی:میسی

دستمال:دتتال

باد:باد

سنگ:تنگ

حنان:انان

بزرگ:بجوگ

کاکائو:تاکاکو

حموم:عموم

دود:دود

درآر:دلال

فاطی:آطی

خاله:آلی

 میدونم خیلی چیزای دیگه هم میگی متاسفانه ذهنم یاری نمیده!

 -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان کوثری
12 اسفند 91 16:10
تقویم 92 با عکس کودک عزیزتان کارت تبریک عید با عکس کودک دلبندتان طراحی تم های مختلف جشن همه با طرح های زیبا و متفاوت به یه بار دیدن می ارزه حتما از طرح های ما دیدن کنید http://temparti.blogfa.com/ امیدوارم مورد پسندتون باشه منتظر شما هستیم دیگه چیزی به آخر سال نمونده عجله کنید
مامان گلی
12 اسفند 91 17:05
سلام جوجوی شیرین زبون .21ماهگیت مبارک باشه خیلی شیرین زبونیهاتون شنیدنی ودلنشینِ
تاتیاناو عامووووووو
12 اسفند 91 21:21
میشه اول اخمتو بخورلممممم بعد لیمو شیرینو بخولمممممممممم بعد توپاتووووووو بخولممممممممممممممم هانننننننن چی میگی خودتم با این دامن قرمز بخولممممممممممممممم داغ داغ آآآآآآآآآآآهااااااااااایییییی باشمااااااااامممممم بیایید وبلاگمممممممممممممممممممممممممممممم
شقایق مامان آرشا
13 اسفند 91 8:59
ای جون شیرینم.فعارفات با تپلو گفتن به مامانی خیلی با حال بود
ددا جون بد بد بد
13 اسفند 91 11:56
مرده این شیرین زبونی هاتم: گربه رو که می بینی میگی: پیشتَ پیشتَ بلو بلو (پیش پیش برو برو) هروقت هم که زورت به کسی نمی رسه با خنده میگی: ددا جون بد بد بد! و بعدشم مرموزانه به قیافه وا رفته من میخندی نامرد به منم میگی: پپلو (تپلو) پپلو خودت و مامانت هستین. راستی بالاخره برس موهام رو پشت کمدم پیدا کردم عجب جایی قایمش کرده بودی فینگیل! هی میگم درموردت زیاد صحبت نکنم ولی نمیشه که...دلم دوباره هوای اون لپای خومزه ات کرده. تپلی خوشگلی خود خودم!
میترا
15 اسفند 91 16:47
21 ماهگی ات مبارک خوشگل خاله. چیزی تا تولدت نمونده. قربون شیرین زبونی هات
مامان آترینا
15 اسفند 91 21:35
الهی قربون اخمات بشم خشگلم ماشاالله چقدر ماهتر شدی
مامان قندعسل
16 اسفند 91 0:14
خدااااااا چقدر این دختر شیرینه.دلم خیلی میخواد ببینمت و حسابی بوست کنم.