ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

نازنین کوچولو

دیر به دیر میام ولی خب سعی میکنم دست پر بیام! نازنین نه ماه و چهارروزه شده خیلی خوشمزس ولی تنبل خانوم تشریف دارن و اصلا علاقه ای به سینه خیز رفتن و چهار دست و پا شدن نداره در اصلا اصلا علاقه ای نداره که روی زمین باشه که بخواد برای اینکارها تمرین و فعالیتی داشته باشه! حسابی عاشق باباشه و برعکس یاسمین زهرا توی این سن و سال باباش رو به من ترجیح میده باباش رو که میبینه همچین جیغ و دادی راه میندازه و بالا و پایینی می÷ره که بیا وببین!اولین بر 9 آذرماه تونست کلمه بابا رو بگه و دهم آذرماه تونستم از بابا گفتنش فیلم بگیرم و این خاطره رو ثبت کنم از شیرنخوردناش بگم که حسابی کلافم کرده از چهارماهگی هراز گاهی با دهان بسته ...
29 بهمن 1395

واکسن شش ماهگی

دیروز صبح نازنین رو بردیم برا واکسن شش ماهگی مثل همیشه بلند بلند میخندید و خوشرو بود پرستارهارو هم که دید کلی ذوق کرد اونا هم خیلی دوسش داشتن وقتی خوابوندنش روی تخت برا واکسن من از اتاق اومدم بیرون و شروع کردم به دعا خوندن بابا احسان پیش نازنین موند تا دیدم انگار یه ذره صدای ناله نازنین میاد و لقیه دارن میگن تموم شد رفتم توی اتاق بالا سرش تا منو دید لبخند زد بلندش کردم با حالت ناله یه کم شکایت کرد و بعدشم خندید خداروشکر عصر هم پاش درد نگرفت فقط تب کرد از دیشب تا حالا حدود 7-8 دهم درجه که اونم انشاالله تا امشب خوب میشه ایندفعه دیگه هیچ کمپرسی روی پاش نذاشتم و خداروشکر اصلا هم درد نگرفت ،پرستارها میپفتن چقدر مظلومه نسبت به بچه هایی که میارن ب...
27 آبان 1395

چه میکنه این نازنین زهرا....(قسمت اول)

میدونم خیلی وقته نتونستم اینجا سر بزنم خب منم دلایل منطقی خودمو دارم که چندتاشو میگم: 1.دوتا بچه داشتن و رسیدگی بهشون وقت زیادی میبره. 2. نازنین مظلومه و اذیت به خصوصی نداره که بخوام بنویسم 3.خاله هدی خاطرات یاسمین رو مینوشت که الان دیگه وقت نداره برا نازنین بنویسه و... تا چهل روگی دلدرد  داشت و من که منتظر بودم تا مثل یاسمین تا چهارماه شبها شاهد گریه و زاری نازنین باشم برخلاف تصورم شبها بیدار بود اما نه از دلدرد بلکه فقط به خاطر تنظیم نبودن ساعت خوابش . روزها میحوابید اما شب بیدار بود و میخندید . برای واکسن دوماهگی و چهار ماهگیش هردو بعد از فرو رفتن سرنگ یه گریه مظلومانه ای کرد و وقتی من بغلش  کردم سرشو...
25 مهر 1395
1