خُله،خولي يا خاله
آخر و عاقبت دوست داشتن چيه؟ بيا اين بچه رو اينقدر دوست داشته باش و از خودت محبت زياد در وكن... آخرش صدات ميزنه خُله (ي) آخرش يواش يه (ي) هم ميره يا ميگه خولي! معناي اولي كه ديوونه وابلهه و دومي هم ملعوني بود كه سر امام حسين (ع) رو از تنش جدا كرد. آخه چرا؟؟!!
خاله هدي دوباره غمگين،خاله هدي تهنا،خاله هدي اسفرده...!
من كه اين همه ناز ميخرم، من كه اينهمه ماچ آبدار ميكنمت، منو بايد اينجوري صدا بزني دخمل؟؟؟
به مامان ندا كه ميگي: مامان، ماما
به بابا احسان ميگي: بابا بابا
به ماماني ميگي: مامي يا ماماماما (پشت سرهم) – تازه يه بارم صداش كردي ماماژون
به بابايي هم كه جمعه شب ميگفتي: بابي
به باباجون هم ميگي: بابابابا
مامان جون رو هم ماماماما صدا ميكني.
محمد كوچول هم كه مَمده!
خاله سارا رو كه صدا كردي " خالي".
عمه فاطي هم كه عممممه...
بچه ها هم كه ني ني هستن...
تازه به پروانه و پرونده و عكساشون و اينا ميگي: توتو
و كلي كلمات خوگشل ديگه...
اما من... من... خاله هدي ... خله يا خولي!
از ما كه گذشت ولي ولي... راستي نه يكي هست كه اوضاعش مثل منه...
عمه زهرا هم... آخه كسي عمه اش رو اينجوري صدا ميزنه... بابا حيا كن بچه!
خاله هدي دوباره غمگين، خاله هدي تهنا، خاله هدي اسفرده نيست به خدا...! خاله هدي كلي خوشحاله، چون از شنبه 9 ارديبهشت و از يازده ماه و 13 روزگي (347 روزگي) گل ياسمين بانو، دخمل ناناس اونو صدا كرد... بعد از دُدا گفتن به جاي هدي حالا ديگه شده خولي دُدا يا خله دُدا.
من الان خيلي خوشحالم......... زيباترين صدايي كه تا حالا منو صدا زده و كوچكترين موجودي كه منو خطاب قرارداده تويي..... حتي خاله سارا و مامان ندا وقتي كوشمولو بودن اينقدر زود منو صدا نكردن... حالا بايد ببينم اين كوچكترين مي موني يا محمدي ركورد ميزنه!
ياسي ميدوني، من خوشبخت ترين خله و خولي دنيام... آخه تو منو اينجور صدا ميكنـــــــــــــــــــــــي!
خله ددا: ياسي بگو عمه زهرا! (بچه نخند... دِ...)
راستي خوگشل خانم، ناناس خانم
امروز يازده و نيم ماهه شدي
دوشنبه ١٣٩١/٢/١١
با اجازه خاله نگين جون
(وقتي فشرده تر ميشه شبيه ياسمين زهراست، نه؟!)
(مامان و باباش منو می کشن)
(تا تو باشي ديگه منو اينجور صدا نكني)