ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

یکسالگی یاسمین زهرا

1391/2/27 4:40
نویسنده : خاله هدي
1,009 بازدید
اشتراک گذاری

فقط برای تو که

نور دیده مایی

امروز چهارشنبه  ٢٧ اردیبهشت ١٣٩١

روز تولد یکسالگی یاسمین زهرای یگانه ماست

 شکلکهای جالب و متنوع آروین

سرآغاز فطرتم،محمدست و علی ست         نگار هردو جهانم، محمدست و علی ست

شمیم معرفت از آل یاسین جویم           بسان مادرم که یاسمین محمدست و علی ست

(شعر از: خاله هدی)

 

  شکلکهای جالب و متنوع آروین

شکر و سپاس خداوندی را که ما را لایق داشتن تو دانست و حمد و ثنای آفریننده ای که زیبایی ها را در قالب تو به ما عنایت کرد. سپاس خدای را از ازل تا ابد به حرمت لحظه  لحظه حیات پاکت... شکرت خدا، شکرت خدا،‌ شکرت خدا...

چه زود می گذره! انگار همین دیروز بود که همگی از هشت و نیم صبح سه شنبه ٢٧ اردیبهشت ١٣٩٠ توی بیمارستان دنا جمع شدیم و منتظر بودیم مامانت بره اتاق عمل و تو رو به ما هدیه کنه. قبلش من و مامانی تند تند لباس پوشیدیم و من دو تا لقمه نون و پنیر و خیار پیچیدم تا همرام بیارم آخه قرار بود منم اونجا یه سر برم آزمایشگاه و ناشتا بودم. آماده که شدیم سریع رفتیم دنبال خاله سارا و بعدشم بیمارستان دنا. مامان ندا و بابا احسان هم همراه ما رسیدن و مامانت سریع رفت داخل بخش زنان تا آماده بشه و من و خاله سارا هم رفتیم زیر زمین قسمت آزمایشگاه و برای یه چکاپ ساده بنده ٤٦٥٠٠ پیاده شدم . تندی اومدیم بالا و گفتیم که الاناست ندایی رو ببرن اتاق عمل که زهی خیال باطل.

کم کم تعداد همراهان مامان ندا زیاد شد:‌ مامانی،‌ مامان جون، باباجون، مادرجون، خاله هدی، خاله سارا، عمه زهرا، عمه فاطمه، عمه ازهر مامان، زن عمو دری مامان،خاله مریم مامان، زن دایی نسرین مامان و البته بابا احسانت همه بودن به غیر از بابایی که از نگرانی و اضطراب نتونست بیاد. تازه بعداز ظهر دایی و زن داییها و عروس دایی باباییت و عاطفه خانم دختر عمه مامان هم با امیرعلی کوشولو اومدن بیمارستان. هی نشستیم اینور ، هی نشستیم اونور، هی حرف زدیم، هی ساکت شدیم... از هشت و نیم صبح تا حدود هفت و نیم بعداز ظهر توی بیمارستان رژه می رفتیم و منتظر بودیم. یه آقا نگهبانه که فامیلیش جمشیدی بود هم فقط بهمون ما گیر می داد. حرف می زدیم می گفت چرا حرف می زنین. راه می رفتیم می گفت چرا راه می رین.هیچکسی هم نبود که بگه بابا اینجا طبقه همکفه نه بخش بستری یا جراحی یا اتاق عمل. اینجانب خاله هدی هم که کلاٌ زیر حرف زور و بی احترامی و این چیزا نمیرم حسابی با هاش دعوام شد ولی طرف ول کن نبود و  باز گیر میداد.(سمت چپی خاله هدی ست) قسمت خنده دار گیردادن هاش زمانی بود که ساعت ملاقات شروع شده بود و مامان ندا رو داشتن می بردن طبقه چهارم اتاق عمل. همه ملت از در و دیوار داشتن وارد بیمارستان می شدن و از طبقات بالا و پایین می رفتن ولی این آقای جمشیدی گیر داده بود به خاله سارا و عمه جونات که شما حق ندارین با آسانسور بالا برین. هرچی می گفتن بابات خوب ننه ات خوب، ساعت ملاقاته و همه دارن میرن و میان، میگفت نه شما نباید برین.(سمت چپی خاله ساراست) خلاصه خاله سارا و عمه جونات پس از فرار از دست آقا نگهبانه، با پله رفتن بالا تا دم در اتاق عمل و به مامانت رسیدن.

اون روز به دلیل عدم هماهنگی پرسنل بیمارستان با خانم دکتر جامعی، جراح مامان ندا، ما خیلی معطل شدیم. ندایی هم خیلی اذیت شد  ولی باز مثل همیشه صبور بود و ما بودیم که غر می زدیم. ساعتهای یک و نیم، دو بعدازظهر بود که دل دردهای مامان ندا با لگد زدنهای تو شروع شده بود و ما ترسیدیم که مبادا طاقت تو هم طاق شده و خودت میخوای با پای خودت بیای. ولی مامان ندا که تو رو خوب می شناخت گفت آخی نی نیم گرسنه شده. آخه زمانی که ندایی باردار بود و از زمان غذا خوردنش می گذشت سرکار با مشت و لگد بهش می فهموندی که گشنه ای و وقتی چیزی می خورد آروم می گرفتی..

ما که بابااحسان زحمت کشید و رفت غذا گرفت و همگی رفتیم توی حیاط بیمارستان ناهار خوردیم ولی مامانت بنده خدا که از روز قبل غذا نخورده بود داشت از گشنگی هلاک میشد.

 شکلکهای جالب و متنوع آروین

بهرحال مامان ندا ساعت سه و ربع فرا خونده شد به اتاق عمل و دقیقاً ساعت چهار و ربع شما رو توی یه محفظه آوردن بیرون. انشااله خودت میای و فیلم اولین دیدارتو می بینی. کل بیمارستان رفته بود توی هوا، همه هاج و واج نگاه فک و فامیل تو می کردن.

بابا احسان مات و مبهوت به محفظه نگاه می کرد و رمانتیک ترین حالت و احساسات رو تو نگاهش می شد فهمید و دید. عمه زهرا دوربین به دست، قربون صدقه های آنچنانی می رفت طوری که تمام کسانی که توی آسانسور بودن حمله آورده بودن تو رو ببینن.

خاله هدی، خاله سارا ، عمه فاطی و زن دایی نسرین مامان فقط از خوشحالی و ذوق زیادی می خندیدن و این صحنه ها رو نگاه می کردن(تصویر اختصاصی از خاله هدی). نکته جالب این بود که تو تنها نی نی بودی که توی محفظه گریه می کردی.آخه هرچی نی نی قبل از تو اومد آروم خوابیده بود. به قول عمه زهرا، گشنه شده بودی. عمه زهرا گفت الهی قربونت برم گشنته؟؟ تو جیغ و داد و گریه و ما خنده و ذوق و فریاد...

از احوالات مامانی و مامان جون و بابایی و باباجون نمیگم. چرا که می دونی حس به دنیا اومدن اولین نوه خیلی عجیب، شیرین و در عین حال غریبه!

اولین لحظه ای که دیدمت، همه احساسات نهفته درونم بیدار شد، وحشتناک و دیوانه وار میخندیدم و ذوق میکردم، طوری که برای مامانی (مامانم) که منو به این صورت درحال شادی دید عجیب بود و همیشه از این صحنه یاد میکنه و اینکه تا حالا توی عمرش منو به این شدت شاد ندیده. راست میگه، همیشه دوست داشتم باشی و ببینمت ولی احساسی که برای اولین بار دیدمت و صدای بلند گریه ات رو شنیدم وصف ناشدنیه! با تمام وجود احساس کردم ندا کوچولوی خوشگل خودمه که داره گیره میکنه،‌ اولین لحظه تو عین نوزادی مامان ندا شده بودی، با همه وجود در اعماق وجودم نشستی و نشستی و نشستی...

توی آسانسور از بس عمه زهرا قربون و صدقه ات رفت، یه خانم آنچنانی گفت برین کنار من باید این نوزاد رو ببینم که چه شکلیه اینقدر قربون چشماش و چهره اش میرن.

بابا احسان، همچنان ساکت و صامت و پراز احساس نگاهت میکرد و حتی بهش گفتم شما جلویی یه عکس میگیری گفت نمی تونم...

از آسانسور که اومدیم بیرون با فریاد رفتم طرف مامانم و گفتم وای خیلی خوشگله، مثل خود نداست و مامانی با اضطراب و نگرانی اومد جلو و دیدت... اونم باورت کرد و بر دلش نشستی...

همه اومدن دورت و خانم مسئول حمل نی نی گفت لطفاٌ برین کنار باید بره داخل بخش، بابا احسان دست کرد توی جیب و مشتلقی داد به خانمه و تو رفتی که منتظر مامان ندا بشی...

مثل لحظه اول دیدن مامان ندا، من و خاله سارا باهم بودیم، اما این بار هر دو سرمست و شاد بودیم. خیلی لذت بردیم از چهره ات و به هم می گفتیم عین نداست و بعدش گفتیم احتمالا سه چهار کیلویی هست. اس ام اس و تلفن بود که داشتیم. دوستام توی بیمارستان هی اس ام اس میزدن و میخواستن ببینن چرا اومدنت اینقدر دیر شده، نغمه آسمانی و زینب هم اس ام اس دادن که چی شد؟ به نغمه گفتم ماشااله بالای سه کیلو هست. همون موقع زن دایی بابات که یکی از آشناهاشون توی بخش زایمان بود و خدا عمرش بده اتاق خصوصی رو هم جور کرد برامون،‌ از پیش تو اومدن و گفتن ٢٦٨٠ وزنشه و بعدش به من گفتن، هدی خانم ماشااله مژه هاش بلند و تک تکه مثل شما. از وزنت اینقدر تعجب کردم که از تعریف زیبایی چشمات و وصفش به چشمام ذوق زده نشدم. (البته الان هی ذوق میکنم و میگم چقدر زن دایی بابات باهوش و با دقت هستن)‌گفتیم اشتباه کردن وزنش خیلی بیشتر بود. زن دایی بابات گفتن نه همین اندازه بوده و ما مونده بودیم این مامان ندای تو توی اون شکم به اون بزرگیش غیر از یه نی نی به این کوشمولویی دیگه چی داشته؟؟؟

فاصله بین اومدن شما و مامان ندا از اتاق عمل حدود دو ساعت بود. این دوساعت همگی توی لابی طبقه همکف بیمارستان نشسته بودیم و می گفتیم و می خندیدیم و توصیف میکردیم تو رو. مامانی به عمه ازهر میگفت ماشااله چشماشو دیدین مثل خودتون بادومیه. با سارا رفتیم و اولین شیرینی اومدنت رو گرفتم البته آب میوه رانی بود.

 مامان ندا حدود ساعت ٦ از ریکاوری اومد و متاسفانه از بس خسته بودیم یادمون رفت و مامانی رو بدون دوربین فرستادیم پیش مامان ندا. مامانی میگه وقتی تو رو گذاشتن توی بغل مامان ندا،‌ از خوشحالی گریه میکرده  ولی حیف که دوربین نداشته و یادشم نبوده با موبایل این صحنه رو جاودانه کنه.

یه چند دقیقه بعد گفتن دو نفر، دونفر میتونین برین ندایی رو ببینین. اما ما بیشتر از دو نفر بودیم. مامانی،‌ خاله مریم،‌ خاله سارا،‌ مامان جونت و عمه زهرا رو یادمه که باهم اونجا بودیم اما فکر کنم اونا جاشونو عوض میکردن و من بودم که عین خوشحالا ایستاده بودم و نگاهت میکردم. چهره ات با وقتی که از اتاق عمل آوردنت بیرون فرق کرده بود. خیلی ریزه بودی، بغلت کردم و گذاشتمت روی بازوی مامان ندا، انگار یه عروسک کوچولو سبک بودی... همش یه لبخندی روی چهره ات بود، یه پیشونی پرمو و دماغی که ورم داشت و البته اون لبخندت توی ذهنم جاودانه شده.

مامانی وقتی برای بار دوم و خارج از محفظه شیشه ای دیدت گفت شبیه عمه فاطمه ات شدی و منم تایید کردم. برامون خیلی عجیب بود که در کمتر از دو ساعت از شباهت بسیار زیاد به مامان ندا و یا شایدم تا حدودی من، شده بودی عین عمه فاطمه ات. البته اینو بگم خودت که بهتر میدونی عمه فاطمه ات ماشااله خوشگله و خیلی ها اگه ندونن فکر میکنن با مامان ندا خواهره.

مامانی قرار شد شب پیش تو و مامان ندا بمونه،‌ که با پارتی بازی های انجام شده و ترفندهای مامانی و مامان جون،‌ مامان جونت هم شب پیش شما موندن. البته یکی از همکارای منم که سوپروایزر دنا هست زحمت کشید و یه توصیه ای کرد و بابا احسان رو هم فکر کنم تا پاسی از شب توی بخش زنان و زایمان راه داده بودن و بعدش گفته بودن دیگه بسه برو بابای نی نی. و بابا احسانت با قلبی شکسته و دلی جا مونده رفته بود خونه. ما خوشحالا یعنی من و خاله سارا حدود ٧.٣٠ عصر بود که با خاله مریم برگشتیم از بیمارستان. خاله رو سر کوچه خواهر شوهرش پیاده کردم و با سارا سریع اومدیم خونه و دیدیم بابا خونه است و با استرس و نگرانی میگه چی شد؟ البته موقع تولد به بابایی حرف زده بودیم و همه به هم تبریک گفته بودیم ولی بابایی میخواست همه جزئیات رو بدونه و البته عکس تو رو ببینه. عکساتو دید و سکوتی عجیب داشت... باورش نشده بود این اولین نوه شه...

شام من و سارا خودمونو مهمون بابا کردیم و بابا تقبل فرمودن و پیتزا سفارش دادن. برای بابا احسانتم گرفتیم که از راه بیمارستان بیاد بخوره یا ببره که تا پاسی از شب مونده بود پیش شما و نتونست بیاد. عمو علیرضا هم اومد خونه و بعداز دیدن عکسای تو و شنیدن توصیفات و خوردن شام با خاله سارا رفتن خونشون...

من از بس خوشحالی کرده بودم تا چند روز سردرد داشتم، ژلوفن و پانادول و ... افاقه نمی کرد ولی خوشحال بودم... راستی فقط یه روز مرخصی داشتم که دیدم نه نمیشه، یاسی اومده عسیسم اومده برم سرکار؟ چهارشنبه و پنجشنبه هم نرفتم و جمعه هم که تعطیل بود خودش. چهار روز به خاطر دخملو نرفتم سرکار... اصلا هیچوقت باورم نمیشد ولی نرفتم که نرفتم که نرفتم... آسمون هم که به زمین میومد من نمی رفتم... یاسی اومده بود من کجا برم؟

٢٧ اردیبهشت ١٣٩٠ یه روز فوق العاده استثنایی بود برای من. یه روز خیلی خیلی خوب و باور نکردنی. هرچند طولانی و پر اضطراب ولی به یاد ماندنی و عاشقانه بود. خدای مهربونم ناناسی عسیسم رو این روز به ما داد. چقدر زندگیم از این روز به بعد شیرین تر شد. چه برکتی داشت قدمای نحیف ولی پرتوانش. چقدر گذران روزها و لحظه ها برامون شیرین و شیرین تر شد. برکت وجودش ناز گل محمدی رو به همراه داشت.

بوی نفساش، لحظه لحظه خنده ها و گریه هاش،‌ موش شدناش، خولی گفتناش، ماما گفتناش، بابا گفتناش، توتو گفتناش،‌ آقوآقو کردناش، قهر کردناش، بوسیدناش، رقصیدناش، سینه خیز و چهار دست و پا رفتناش، غذا نخوردناش، بوس فرستادناش، ممد گفتناش و امروز هدی گفتنش (٢٦/٢/٩١) منو داره دیوونه میکنه به خدا! 

 خدایا شکر گزار لحظه لحظه زندگی هستیم و به پاس این همه خیر و برکت و زیبایی تو را عاشقانه، خاضعانه و خالصانه می ستاییم.. 

 امروز بیست و هفت اردیبهشت ١٣٩١، یکمین سالروز حضور تو توی آغوشمونه.خیال باطل

  شکلکهای جالب و متنوع آروین

١٢ ماه با تو:


 

 

 

 

١٢ ماه مثل یک چشم بر هم زدنی گذشت ... عزیز مایی تا ابد و تا جهان باقیست... همیشه سالم باش و شاد و البته سربلند و باعزت که نور دیده مایی تا بی نهایت.

اینم عکس تو در قسمت متولدین امروز ٢٧ اردیبهشت ٩١ 

 نی نی وبلاگ

 

ا

اینم سالشمار بالای وبلاگت که امیدوارم به بالای ١٢٠ سال برسه، انشااله 

(البته سالشمار نی نی وبلاگ یه کم مشکل داره و بایستی طبق تنظیمات من ساعت ١٦ یا ٤ بعدازظهر یک ساله میشدی که ساعت شمار ساعت ٤ صبح یکساله شد و من ساعت ٤ و نه دقیقه صبح این عکس رو برات گرفتم تا توی وبلاگت ثبت بشه)

 شکلکهای جالب آروین

هزاران هزار تبریک و تبریک و شادباش و شادباش

یاسمــــین زهـــرای عزیزم

 یکـــســالگــیت مـــبـــارک!

 

 شکلکهای جالب آروین

 خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت

از ازل تا ابد

 

 شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

 

 

خدایا!!!!!! چقدر جالبه!  الان دیدم آمار بازدیدکنندگان وبلاگت  ١٢٩٩٧٥ نفر هست و فکر کنم وقتی این مطلب رو ارسال کنم ١٣٠٠٠٠ تا بشه. (ساعت ٤.٤٠ دقیقه صبح) اینم از هدیه روز تولدت که دوستای وبلاگی برات به ارمغان آوردن. ممنونم از همه دوستای خوبم. ممنونم. خیلی جالب بود.

 

- این مطالب رو از ساعت ١٢ نیمه شب تا الان که حدود ٤.٤٠صبح روز چهارشنبه ٢٧ اردیبهشت ١٣٩١ هست برات نوشتم. هدیه ناقابل تولدته. انشااله که خوشت بیاد.

تولدت مبارک ناناسی خوگشل خاله قلب

همیشه خوشبخت باشیماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (56)

مامان امیر علی
27 اردیبهشت 91 5:32
تولدت مبارک


مرسي
عمه آتنا
27 اردیبهشت 91 6:41
تولدت مبارک دخمل ناز


ملسي
مامانی طهورا
27 اردیبهشت 91 8:03
خوشگل خانم تولدت مبارک
ایشاله صد ساله شی


مرسي خاله جون
مامان طاها
27 اردیبهشت 91 8:21
اینبار نوبت تو بود....اشکم رو در اوردی الهی من فدای این دختر بشم....قدمهات پر خیر و برکت...زندگیت پر از نوای الله اکبر و نور اذان...راهت خدایی و تنت سالم... تولدت مبارک یاسمین گلی....شیرین ترین دختر دنیا....و یه تبریک مخصوص برای یکسال پدر و مادر بودنتون.....به مهربانترین های زندگی یاسمین زهرا....میبوسمت یاسی خاله


ممنونم خاله مهربونم
مامي نسيم ( مامان ملودي )
27 اردیبهشت 91 8:34
عزيز دلم . خوشگله من از روزاي اولي كه وبلاگت تاسيس شد هر روز به وبلاگت سر زدم. هر بار وبلاگ ملودي رو ديدم به تو هم سر زدم كه شايد چيزي جديدي ببينم ازت . انشا الله هزار ساله بشي عزيزم. تولدت مبارك خانومي


ممنونم نسيم جون. رفتم وبلاگ عسيس خوردني ملودي جون. دستت درد نكنه. انشااله كه هميشه دوستاي خوبي براي هم باشيم
مامي نسيم ( مامان ملودي )
27 اردیبهشت 91 8:42
ملودي منتظرته . بهش سر بزن


چشم
نورا (مامان امیرعلی)
27 اردیبهشت 91 9:49
سلام نداجون، تولد یاسی عزیزم مبارک، انشاءاله همیشه سالم و خوشبخت باشین، ندا جون قدر این خواهر گلتو بدون، خیلی ماهه ، خاله هدی جون دست گلت درد نکنه اینقدر واسه وبلاگ یاسی زخمت میکشی


ممنونم خاله. قابل ياسي رو نداره
رادین عشق زندگی
27 اردیبهشت 91 9:51
نازنینم تولدت مبارک


ممنونم
مامان دخملی
27 اردیبهشت 91 10:37
ای جانم تولد دختر گلی مبارک
من که عاشقشم دوست دارم بغلش کنم انقدر بوسش کنم که ........
خوب ببخشید دوسش دارم


شما لطف دارين. اينم از طرف ياسي براي خاله مهربونش
سپیده
27 اردیبهشت 91 10:48
تولدت مبارک خانم خوشگل.......
دست خاله جون هم درد نکنه


مرسي. شما لطف دارين عزيزم
مامان بیتا
27 اردیبهشت 91 10:48
تولدت مباااااااااااااااااااااااااااااااارک



           ♥  تولدت مبارک         ♥


                   ♥                     ♥

             ♥تولدت مبارک                   ♥

              ♥


           ♥                   ♥       ♥


                      ♥تولدت مبارک


                             ♥      ♥


    ♥         ♥
تولدت مبارک

     ♥


             ♥         ♥




             ♥                   ♥

تولدت مبارک
  ♥             ♥


     ♥


           ♥           ♥تولدت مبارک


                    ♥                     ♥
تولدت مبارک
 ♥                     ♥

             ♥                   ♥

              ♥
♥              ♥تولدت مبارک


     ♥


           ♥           ♥


                   ♥                     ♥

             ♥                 تولدت مبارک  ♥

              ♥


           ♥                   ♥       ♥


                      ♥


                             ♥      ♥
تولدت مبارک

    ♥         ♥


     ♥


             ♥  تولدت مبارک  


ممنونم ممنونم از لطفتون
خاله جون
27 اردیبهشت 91 10:48
سلام...
عزیزم یک ساله شدنت مبارک
چقدر قشنگ نوشتی خاله هدی...همه خاطرات روز به دنیا اومدن سینا رو زنده کردی واسمون ولی با این تفاوت که سینای ما ساعت شش صبح که مامانش رفت بیمارستان دو ساعت بعدش یعنی هشت و چهارده دقیقه صبح قدم روی چشمامون گذاشت و نه فقط بیمارستان بلکه همه محوطه کیانپارس رفت رو هوا

خیلی زیبا نوشتی!!
مبارکه و مبارک هزار مبارک
یاسمین زهرای عزیزم100 ساله بشی الهی


مرسي. ممنونم خاله جون
مریم 1007 - مامان سپنتا
27 اردیبهشت 91 10:50
اول از همه تولدت مبارک دختر بهاری ناز دوم اینکه خاله هدی یاسی نوشته شما بسیار عالی و قشنگ بود


ممنونم. براي دردانه بهشتي و مادر و پدر تحصيلكرده و اجتماعي و صدالبته همه چي تمومش كاري نكردم

مامان نازی
27 اردیبهشت 91 10:52
آرزو میکنم که هیچ راه نجاتی نداشته باشی وقتی غرق در خوشبختی هستی
کوچولوی ناز تولدت مبارک باشه از خدا میخوام که به تمام خوبی ها دست پیدا کنی و خدا تورو برای خانواده مهربونت نگه داره.


ممنونم از لطف و محبت شما
مامان نازی
27 اردیبهشت 91 10:54
عزیزم خوشحال میشم به وب دخمل منم سر بزنی.


چشم خاله ولي آدرس رو نذاشتين
مامان ریحان عسلی
27 اردیبهشت 91 11:08
سلام
صمیمانه ترین شادباش مرا برای شکفتن نو گل زیبای زندگیتان از من پذیرا باشید
تولد تولد تولدت مبارک
تولد تولد تولدم مبارک
یاسی جون می دونی که هیچ وقت تولدت رو فراموش نمی کنم
ایشالا که 120 ساله شی و سلامت گلم



ممنونم خاله سيما
مامان زهرا
27 اردیبهشت 91 11:22
تولدت مبارک صدو بیست ساله شی خانم کوچولو
مامان اميرحسين كوچولو
27 اردیبهشت 91 11:26
تولد.........تولد..............تولدت مبارك
مبارك .......مبارك..........تولدت مبارك
عزيزم تولدت مبارك انشاالله كه 120ساله بشي


مرسي مرسي خاله جون
مامان ریحان عسلی
27 اردیبهشت 91 11:27
سلام
راستی به وب ما سر زدید؟


نه راستش!!
نایسل
27 اردیبهشت 91 11:31
وای عزیزززز دلم تولدتتت مبارررررک ایشالا120 سالگی ات


مرسي خاله الناز جون
مامان آرینا موفرفری
27 اردیبهشت 91 11:57
-----------------()---()-()-()-()
-----------------||---||-||-||-||
--------------{*~*~*~*~*~*~*}
---------@@@@@@@@@@@@@@@
--------{~*~*~*~*~*~*~*~*~*~}
---@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
---{~*~*~*~*~HAPPY~*~*~*~*~*~}
---{~*~*~*~~ BIRTHDAY! ~~*~~*~*}
---{~*~*~*~*~*~ *~*~*~*~*~*~*}
---@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


.....$$$....$$$...............................................
...................................$$....................
..................................$$...........................................$$$....$$$.
....$$$..........$$$$.......$$.............$$$$.......$$$
...$$$.........$$...$$......$$............$$...........$$$................................$$$
...$$$$$$$$$$$$$.......$$............$$$..........$$$................................$$$
......................$$$$.....$$$$$$$$$$$$$$.....$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$


...............................$$.....$$$$$$$$$$$$
...............................$$.....................$$$
...............................$$.....................$$$
................................$$...................$$$
.....$$$$........$$$.......$$.......$$........$$$....................$$$
...$$...$$......$$$.........$$.....$$.........$$$....................$$$
...$$$$$$$$$$$$$$$$$$$.....$$...........$$$$$$$$$$$$$$$$
..........................................$$........$
.........................$$$.............$$$$$$



مرسي خاله جونم
مامان فافا
27 اردیبهشت 91 12:03
سلام دخمل ناز و تپلی.....تولدت مبارک عزیزم
به ما هم سر بزنید


مرسي. چشم حتما خاله
مهدیه
27 اردیبهشت 91 12:07
عزیزدلم.. تولدت مبارک.. انشاءالله سالهای سال در پناه حق و زیر سایه ی پدر و مادرت زندگی خوب و سراسر از آرامشی داشته باشی .. .مبارکت باشه یاسی نازم...

دست خاله هدی هم درد نکنه که اینقدر برات زحمت میکشه...


مرسي خاله جون. شما لطف دارين
میرزا کوچک خان
27 اردیبهشت 91 12:14
ماشاالله!
تولد تولد تولدش مبارکه!



ان شاالله یک عمر سالم و سلامت زیر سایه خدای مهربون و پدر و مادر عزیزش زندگی کنه....

چه خاله نازی داره!


ممنونم قربان لطف و محبت شما. نازي از خودتونه
نگین مامان رادین
27 اردیبهشت 91 12:18
پلک جهان می پرید
دلش گواهی میداد
اتفاقی می افتد
اتفاقی می افتد
و
فرشته ای از آسمان فرود آمد

تولدت مبارک عروسک خانوم ایشاالله سالیان سال زیر سایه بابا احسان و مامان ندا شاد و تندرست باشی و با هر موفقیتت باعث خوشحالی همه بشی دوستت دارم خوشگل من و برات بهترین هارو از خدا جون می خوام.
خاله هدی پستتون عالی بود بی اختیار اشک از چشمهام جاری شد.__$$$$$$
______$$$$$$__$$$$$$$$__$$
____$$____$$$$__$$$$__$$$$
__$$______$$$$$$__$$$$$$$$
__$$____$$$$$$$$__$$$$$$
__$$$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$
$$__$$$$$$$$$$__$$__$$$$$$
$$$$__$$$$$$__$$__$$$$
__$$$$______$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_$
_$$$$$$$$__$$$$$$$$$__$$$
__$$$$$$___$$$$$$$_ $$$$
___$$$$_____________`$$$
___________________ $$
__________________`$$`
________________$$`
_____$$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$$
_$$$$____$$_$`
$$$$$__$$___$$___$$$$
$$$$$$$______`$$_$$$$$$
$$$$__________$$$_____$
$$___________` $$____$$
_____$$$_____$$`___$$$$
___$$$$$$___$$__$$$$$$
__$$$$$$$$_$$_$$___$$$
_$$$____$$$$_$$__$$$$
__$$_____$$_$$$$$$$
___$______`$$
___________$$
____________$$`
___________`$$
__________$$
_________$$
________$$
تــــــــــــــقديم بـــــــــــه تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو...
-----------------()---()-()-()-()
-----------------||---||-||-||-||
------------------{*~*~*~*~*~*~*}
-----------------@@@@@@@@@@@@@@@
--------------{~*~*~*~*~*~*~*~*~*~}
---------------@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
------------{~*~*~*~*~تولدته~*~*~*~*~*~}
-----------{~*~*~*~~ نميخواي بياي! ~~*~~*~*}
-----------{~*~*~*~*~*~ *~*~*~*~*~*~*}
--------------@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


ممنونم خاله نگين عزيزم. انشااله دامادي رادين گلم جبران كنم
مامان نیایش
27 اردیبهشت 91 12:20
سلام به این دخمل ناناز و این خاله ی مهربون به به تولدت مبارک الهی صد ساله شی نه 120 ساله شی نه 120 سال کمه همیشه زنده باشی دست خاله ی گلت هم درد نکنه با این جشن تولد خوشگل


ممنونم خاله مهربونم
زینب (مامان امیر عباس)
27 اردیبهشت 91 12:22
سلام عزیز دلم تولد یک سالگیت مبارک خانم خانما انشالله همیشه زنده باشی و سایه مامان بابای مهربونت همیشه بالا ثرت باشه گل دخملیییییییییییییییییییییییی..


مرسي خاله جون
مامان گلی
27 اردیبهشت 91 12:43
تولدت مبارک خوشگل ناناز مهربونم اله در کنار خانواده مهربون وباصفا 120بشی عزیزم


مرسيييييييييييييييي مامان گلي مهربونم
مامان کارن
27 اردیبهشت 91 12:45
تولد تولد تولدت مبارک عسلم تو چقدر خوشملی وجیگری کارن منم 13 خرداد تولدشه ولی حیف وصد حیف که خاله نداره قدر خاله های مهربونتو بدون


مرسي. الهي موش بخوره كارن كوشولو رو. خاله هدي من خاله اونم ميشه. محبت دارين عسيسم
مامان علی خوشتیپ
27 اردیبهشت 91 12:45
تولدت مبارک عزیزم.الهی 120 ساله شی
الهی فداش خیلییییییییییی نازه.اسپند فراموش نشههههههههههههههه


ممنونم خاله جونم. چشماتون قشنگ ميبينه. چشم
سمانه مامان پارسا جون
27 اردیبهشت 91 12:47
تولدت مبارک خوشگل خانوم
ایشاا... 120 ساله بشی


مرسي مرسي
مامان آرمان
27 اردیبهشت 91 12:55
...¶¶¶
......¶*....¶¶
.....¶*........¶
.....¶*...*...¶¶............¶...¶¶
.....¶*..**..¶¶...........¶*.¶.¶¶¶
......¶****¶¶.........¶***¶...¶¶¶
........¶***¶..........¶***¶¶...¶¶¶
..........¶*¶...(////...¶***¶......¶¶
..........¶¶..((///////..¶*¶...........¶
........¶*...................*¶
......¶*...\\.............//...*¶
.....¶*.... @ ........ @ .... *¶
......¶*.............Y..........*¶
.......¶*........I_I_I ........*¶
..........¶*................*¶
..............¶*,,,...,,,,*¶
.................\\\\\))////
..........¶¶.¶*...........*¶ ¶¶*:
......¶......¶*...............*¶....¶
..¶......¶*....................*¶.....¶
¶.....¶*...........................*¶....¶
¶.....¶*.............?............*¶....¶
¶¶¶¶*..............................*¶¶¶¶
.........¶*............¶..........*¶
.........¶*............¶..........*¶
..........¶*...........¶.........*¶
............¶*.........¶.......*¶
..............¶*.......¶.....*¶
......¶¶¶¶¶¶...¶..¶.:.¶...¶¶¶¶¶¶
...¶¶¶¶¶¶¶_¶¶?¶¶¶?¶¶..¶¶


تولدت مبارک


با آرزوی اینکه سالهای طولانی زیر سایه بزرگترهای مهربونت با شادی و سلامتی و موفقیت زندگی خوبی داشته باشی
دست خاله مهربون که کلی خاطرات زیباتو برات یادداشت میکنه درد نکنه..همچنین از بقیه که کلی برای شما زحمت میکشند


ممنون از لطفتون خاله جون
مامان یاسمین زهرا
27 اردیبهشت 91 13:42
شیرینم عسلم نفسم تولدت مبارک دوست دارم
ماناز
27 اردیبهشت 91 13:54
دختر گلم تولدت مبارک امیدوارم به حق اسم زیبایت همیشه در پناه خانم فاطمه زهرا "س"باشی و مثل یک گل دختر فاطمی تربیت شوی وباعث مباهات مامان وبابا شوی.


ممنونم خاله جون مهربون و با محبتم
زیبا
27 اردیبهشت 91 14:00
خوشگل خانم تولدت مبارک

مرسي
مامان گیلاس
27 اردیبهشت 91 14:26
سلام
تولدددددددددددتتتتتتتتت مبارک عزیز خاله
خاله میبینی چه زود میگذره


مرسي. آره خيلي زود زود ميگذره و يه وقت نگاه ميكني و مي بيني همه چي تموم شد
بابای یاسمین زهرا
27 اردیبهشت 91 14:51
باباجون تولدت مبارک باشه ایشاا... لبات همیشه خندون باشه.در اینجا لازم میدونم از کل خانواده(بابا جون ها,مامان جون ها,عمه ها و خاله ها و...) تشکر کنم و یک تشکر ویژه از ندای عزیزم که توی این یک سال خیلی از خود گذشتگی کرد برای اینکه تو خم به ابرو نیاری,از همتون متشکرم

از طرف همگي: خواهش ميكنيم. ياسمين زهرا عزيز همه ماست
بابای یاسمین زهرا
27 اردیبهشت 91 15:05
خاله هدی آنقدر با احساس مینویسید که بی اختیار چشمام پر اشک شد و یاد لحظه ای افتادم که توی آسانسور بیمارستان بودم و بادیدن یاسی اشک از چشمام سرازیر شد.ممنون از تمام پست های قشنگی که توی این مدت برای یاسی نوشتید.
تذکر:خاله هدی میدونم که نمره اول دوره کارشناسی ارشد توی رشته خودتون هستید,ولی یه موقع از پایان نامتون غافل نشید, تا حالا به اندازه چندتا پایان نامه برای یاسی مطلب نوشتید:-)

ممنونم قابل ياسي ناناسي و شماها رو نداره. خبري نيست. دانشگاه مجبوره بالاخره منو فارغ التحصيل كنه.
مامان نازی
27 اردیبهشت 91 16:03
عزیزم ادرس وبلاگمو نوشتم دوست داشتی به ما سر بزن

چشم حتما
زينب عشق مامان و بابا
27 اردیبهشت 91 16:12
سلام سلام به به تولدت مبارك نازنين با مزه خدا حفظش كنه خيلي بانمكه
مهرداد
27 اردیبهشت 91 16:16
تولدت مبارک کوچولوی نازنین! عکسات رو که دیدم دلم برات تنگ شد


ممنونم دايي جون. شما دايي مهرداد كيميا جونين درسته؟
مامان سانلی
27 اردیبهشت 91 16:23
وای خیلی عسلند این یاسی خانومتون من عاشقش شدم .عکسش تو صفحه تولدها میدرخشه.تولدت مبارک باشه گل قشنگ .ایشاا.. هزار سال خوشبخت باشی.یه بوس ابدار و محکم برای لپهای خوردنیت


مرسي مرسي
مامان نیلای
27 اردیبهشت 91 16:41
تولدت مبارگ خانوم ناز ایشاالله 120 سال با شادی زندگی کنیعسل خانوم


ممنونم خاله جون
قربونت بره عمووو
27 اردیبهشت 91 18:10
فداتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بشممممممممممممممممممم تولدت مبارک عشقولانه مننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن


مرسي عمو جون
مام پارسا
27 اردیبهشت 91 19:12
یاسی جونم تولدت مبارک.ایشالله 120 ساله بشی خوشگل خانوم


ممنونم خاله
مام پارسا
27 اردیبهشت 91 19:13
خاله هدی جون ممنون که به وبلاگ پسرم اومدید و برامون یادگاری گذاشتید


خواهش ميكنم خاله جون
مامان آتین
27 اردیبهشت 91 21:30
ای جانممممممممم چقدر ماهه این دخمل
عکسای خوشگلش واقعا" دیدنی بود. بسی لذت بردیممممم
تولدش خیـــــــلی مبارک ایشالا 120 سالگیش و همینطور یک سال مادری برشما مبااااارک


مرسي خاله جون مهربونم
مامان دینا جون
27 اردیبهشت 91 23:22
یاسمین جونم دنیا رو برات شاد شاد و شادی رو برات دنیا دنیا آرزومندم.همیشه بخند عزیز دلم.بوس بوس بوس راستی به وبلاگ دینا یه سر بزنین.کادوی تولد یاسمین اونجاست.

واييييييييي مرسي خاله جون. عالي عالي بود. دست ديناناناسي و خاله جون درد نكنه. انشااله تولد ديناگلي جبران كنم
مامان گلی
27 اردیبهشت 91 23:45
مبارک مبارک باشه این میلاد فرشته ناناز برکت خونه شما امروز ازساعت 12ظهر تا الان بیش از5بار این عکسارا نگاه کردم قربون صدقت رفتم عزیزم


ممنونمممممممم. جاتون خيلي سبز بود الان از تولد گل دخمله برميگردم. ماه شده بود عسيسم
مامان قند عسل
28 اردیبهشت 91 0:35
تولدت مبارک دختر دوست داشتی و ناز .
خاله هدی محشری .


ممنونم عزيزم....
میترا
28 اردیبهشت 91 0:46
عزیز دل خاله تولدت مبارک... همیشه در کنار خانواده ی مهربونت شاد و موفق باشی
خاله هدی مثل همیشه عاااااالی بود. یاسی به داشتن چنین خاله ای افتخار میکنه


قربانت عزيزم. شما لطف دارين
فرناز/مامان ريحانه
28 اردیبهشت 91 3:41
تولدت مبارك گل ناز بهشتى.
امروزم براى ريحانه جشن مى گيريم يعنى 4 روز قبل
از تولدش.


ممنونم. تولد ريحانه جوني هم مبارك
مامان سامان
28 اردیبهشت 91 13:11
تولدت مبارک گل گلی جون ،باریک ا... به این خاله جون
ممنون میشم منو لینک کنین ونظر بدین
/www.saman_khan.niniweblog.com

مرسي خاله جون. با افتخار لينكتون ميكنم.
محدثه
28 اردیبهشت 91 23:19
امروز با شکوهترین روز هستیست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد
و من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشد
به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی تولدت مبارک


قربان محبتت خاله محدثه جون
مامان صدف
31 اردیبهشت 91 10:00
سلام خاله هدی عزیز. الهی فدات شم. من چهارشنبه نیومدم تو نت. دیروز هم مرخصی بودم و درگیر کارهای عقب افتاده. خیلی شرمندهء شما و مامان ندا و یاسمین زهرای یک سالهء عزیزم هستم که نتونستم روز تولدشو همون روز تبریک بگم.
دعا میکنم یاسمین زهرا، عزیز دل همهء ما همیشه تنش سالم، دلش شاد و لبش خندون باشه. بهترین ها رو براش میخوام و آرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری براش دارم.
دوستت دارم یاسمین زهرا. موش کپلی من


مرسي خاله سمانه جون. ممنونم
مامان الینا
31 اردیبهشت 91 15:44
تولد تولد تولدت مباررررررررررررررررررررک