ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 5 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 7 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

ياسي ناناسي مريضه

1391/3/1 12:02
نویسنده : خاله هدي
894 بازدید
اشتراک گذاری

يكسال و پنج روزگي

الان در حالت كاملاً افسرده اي هستم.نگران ياسي ناناسي از پنجشنبه يعني صبح روز يكسالگيش وقتي كه داشتن ميرفتن اصفهان بدنش داغ بود و كمي تب داشت. از اون روز به خيال درآوردن دندون، گفتيم هيچي نيست. هر از چندساعت تب ميكرد و با استامينوفن بهتر ميشد. ولي ديشب تا صبح از تب بي تاب بوده..

 مامان ندا صبح بهم زنگ زد تا براي دكتر البرزي فوق تخصص كودكان براش يه جوري نوبت بگيرم كه خدا روشكر يكي از همكارانم كه توي بيمارستان دنا هم كار ميكنه يه نامه داد كه ببريم اونجا... وقتي ياسي و مامان و ماماني كه رفته بود دنبالشون، اومدن دم در بيمارستان تا نامه رو بدم بهشون، دخمله توي بغل مامانش داشت بيرون رو نگاه ميكرد، تا چشمش به من خورد دستاشو دراز كرد كه بغلش كنم، بغلش كردم و دوباره مثل پنجشنبه كه داشتن ميرفتن اصفهان به زحمت دادمش به مامانش... ياسمين با التماس پشت شيشه ماشين براي اينكه بغلش كنم گريه ميكرد... مامان ندا شيشه ماشين رو داد بالا و فقط سر ياسيمن بيرون بود... يه مسيري رو من پياده ميرفتم و اونا با ماشين به خاطر ترافيك همراه من ميومدن... ياسي همش با التماس نگاهم ميكرد و همراهش گريه... دو سه نفري كه از اونجا رد ميشدن با غيظ به من نگاه كردن كه چرا به التماس ني ني توجه نمي كنم... كلي گريه ام گرفته بود... خيلي سوزناك بود حركتش... الانم گريه ام گرفته و خيلي كنترل ميكنم سركار گريه نكنم... از صبح كه مامانش زنگ زد و گفت تبش بالاست حالم بده... نه، از ديروز كه بردنش بهداشت و گفته بود قد و وزنش كمه دلم گرفته... دعا كنين امروز آقاي دكتر البرزي ببيندش و چيزيش نباشه... نمي دونم چرا اينقدر نگران اين دخمله هستم...گریه

راستي هنوز واكسن يكسالگيشو نزده- ديروز رفته بودن بهداشت براي واكسن كه گفته بودن سه شنبه و پنجشنبه واكسن يكسالگي رو ميزنن... اگه تب داشته باشه كه فعلا واكسن بي واكسن...

 

- الان به ندا زنگ زدم گفت دير شده بوده و دكتر داشته ميرفته.نوبت ساعت 5.5 عصر رو داده بهشون. خدا عمر همكارمو بده كلي اين چندوقته به دادمون رسيده... ندا گفت الان دارن ميرن دنبال خاله سارا و محمد كوچولو تا ببرنشون خونه ما... بعدشم گفت وقتي از من جدا شدن ناناسي همچنان خيلي گريه كرده و به زحمت آرومش كردن اونم با شير مامانش... من گفتم دفعه ديگه نيارش دم در بيمارستان... گفت گريه ات ميگيره؟ گفتم: ها!

 

دوشنبه 1/3/1391 ساعت 11 صبح- يكسال و پنج روزگي ناناسي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

مامان قند عسل
1 خرداد 91 11:44
عزیزدلمه . خیلی ناراحت شدم .انشالله زود زود خوب میشه .


مرسي عزيزم.دعا كن زودي خوب شه ناناسيم
مامان قند عسل
1 خرداد 91 11:46
خاله هدی جون غصه نخور دل ما هم گرفت .

ببخشيد كسي رو نداشتم درد و دل كنم اومدم روي وبلاگ...
مامان قند عسل
1 خرداد 91 11:55
این حرفا چیه یاسی جونم مثل آرتینم دوسش دارم . عاشقشم .

شما ماهي عسيسم. آرتين خوشگله رو هم از طرف خاله هدي يه ماچ گنده بكن
مامان گلی
1 خرداد 91 12:50
انشالله چیزی نیست شاید ویروسی باشه چون چند وقت بود کیمیا همش اینجوری میشد دکتر گفت این حالت تب ویروسی


راست ميگين؟ چي داد دكتر؟ مراقبت خاصي هم داشت؟ واگير داره يا نه؟ آخه ما محمد رو هم داريم مي ترسم اونم وابگيره
خاله جون
1 خرداد 91 13:16
عزیزم غصه نخور خوب میشه چیزی نیست...
همه بچه ها تب میکنن ولی میدونم چی میگی ما هم وقتی سینا یه کم بیحال باشه و دور از جون مریض بشه دیوونه میشیم... ایشالله خدا خودش زودتر همه نی نیا رو بزرگ کنه و همیشه سالم و سرحال و شاد باشن.
ولی خیلی ناراحت شدم خاله هدی
حالا میبینی دکتر میگه هیچی نیست و یه تب سادس...
راستی بهداشت چی گفته درباره قد و وزن یاسمین؟؟ کمه؟؟؟اشتباه میکنه ماشالله یاسمین درسته غذا نمیخوره ولی وزنش که عالیه قدشم خوبه حرف چرت زده

ياسي توي عكسا خيلي كپليه. ني ني مون خيلي كوشمولوئه
مامان محیا
1 خرداد 91 13:36
عسیسم. اایشاله زودی خوب میشه. منم این علائمو دارم. من نمیتونم تحمل کنم. چه برسه به بچه

انشااله كه دوتايي زودي خوب شين
خاله جون
1 خرداد 91 13:38
راستی خاله هدی وزن نرمال برای دختر یک ساله 9 کیلو و نیم تا ده کیلو هست و قد نرمال 74 تا 76 یاسی از اینا کمتره یعنی؟؟
من که فکر کنم وزنش بیشتر از ده کیلو باشه ماشالله پس دیگه واسه خودش گفته کمبود داره نگران نباشید


نه كمتره خاله جون
مامي نسيم ( مامان ملودي )
1 خرداد 91 13:43
انشا الله كه چيزي نيست. قد و وزنش هم خوبه . اين دكترا فقط بعضي وقتا آدم و الكي نگران ميكنن


انشااله
خاله جون
1 خرداد 91 15:12
سینا هم از دیشب لثه هاش اذیتش میکنن و وقت خواب اذیته و نمیتونه راحت بخوابه و به سختی خواب میره زبونشو میذاره لای لثه هاش به خاطر همین فهمیدیم لثه هاش درد میکنه بچه ها که به راحتی بزرگ نمیشن خاله جون به دنبال همه شیرینیاشون یه سختیاییم دارن نگران نباشید خدا بزرگه و مراقب همه بچه هاس.

ديشب دختر عمه ام هم زنگ زد تا درمورد مشكل مجراي اشكي پسرش سپهر كه يكماه از ياسي بزرگتره بپرسه...بعدش به مامانم گفتم وقتي ميفهمم يه بچه مريضه حالم دگرگون ميشه... نمي دوني .. ديروز يه بچه حدوداي 1.5 سال آورده بودن... دوراز جون همه ني ني ها، سرطان چشم داشت و مامانش و ني ني نشسته بودن روبروي محل كار من، من و همكارام خيلي حالمون خراب شد و گريه هم كرديم... خداشفاش بده خيلي كوچولو بود...
مامان گلی
1 خرداد 91 16:11
داروی خواصی نداد فقط استامنوفن داد گفت چندروزی طول میکشه تاخوب بشه چون خودش دوره داره تاخوب بشن .ما بچه کوچک نزدیکش نداشتیم که بگیرن چون دکتر میگه بیشتر مال بچه های شیرخوار .ماها که دورش بودیم نگرفتیم .ماکه باکیمیا مکافاتی داریم وقتی تب میکنه چون شربت آستامنوفن نمیتونه بخوره همش بالامیاره .باید شیاف استفاده کنه .اونم که دکترمیگه زیادش خوب نیست همش با پاشویه کردن باید تبش پایین بیاریم


آخي نازي عسيسم. حالاديروز دكتر به ندا گفته بايد برين آزمايشگاه همين جوري چيزيش نيست
مامان گلی
1 خرداد 91 16:17
برای قد وزنش خیلی به حرف بهداشت توجه نکنید .ببینید دکترش چی میگه الان ماکیمیارا هردکتری میبریم میگن همه چیزش عالیه .ولی بهداشت میگه وزنش کم ,چون باوزن موقع تولدش مقایسه میکنن .ماهم همش به این دختر میدیم بخوره اونم که مثل مامان وباباش ودایی مهردادش کم نمیاره از خوردن


ماشااله. نوش جونش. جالبه ميتراجون و آقا مهرداد ماشااله خوب لاغرن
مامان گلی
1 خرداد 91 16:27
اینقدر ناراحت نباش من دوتا خواهرشوهر دارم که یکیش یکپسر داره وقتی بدنیا اومد 3کیلوداشت الان 7ماهه 10کیلو 500داره .اون یکی بچش دختروقتی بدنیا اومد 3کیلو 200 داشت الان 1سالش 8 کیلو داره هیچکدومشون ناراحت نیستن مخصوصا مامان اون دختر 8کیلویی.ماکه یاسی را از نزدیک دیدیم نسبت به عکسای توی وبلاگش کوچولوتر ولی نسبت به سنش بد نیست خوبه


نمي دونم والله
میترا
2 خرداد 91 0:39
عزیزم نگران نباش. انشاالله که چیزی نیست. کیمیا هم یه مدت هی تب میکرد و مریض میشد. بچه ها همینجورین دیگه. گریه نکنی هاااااااااااا. خاله مهربون


ممنونم عزيزم
نگین مامان رادین
2 خرداد 91 1:49
قربون این دخمل ناناز بشم خاله اشک من رو هم در اوردی،ایشاالله که چیز مهمی نباشه و حال عسل خانوم زود زود خوب بشه و بازم شیطونی کنه


انشااله مرسي خاله نگين
مامان زهرا
2 خرداد 91 10:07
آخییی
ایشالا زود زود خوب بشه
ناراحت نباش عزیزم


انشااله چيزيش نيست. مرسي از لطفتون
مامان زهرا
2 خرداد 91 10:16
خاله هدی جون شرمنده که ناراحتتون کردم مثل اینکه نظرای من براتون ارسال نمیشده آخه خیلی دلم میخواست با ندا جون قرار بدارم وقتی میان اصفهان ببینمشون تو نظرات هم ازتون خواستم یه جوری باهاشون قرار بذارم که....
ایشالا همیشه شاد و سلامت باشین

ممنونم خاله. انشااله در آينده اي نزديك دوباره ميان اصفهان. اگه بشه همديگرو مي بينيم
مامان یاسمین زهرا
2 خرداد 91 10:22
خاله هدی دکتر یاسی میگه بهداشت الکی میگه توی 1 سالگی بچه باید 3 برابر وزنش باشه که یاسی هست پس جای نگرانی نیست


خداروشكر
مامان منا سینا
2 خرداد 91 10:56
سلام خوبید؟؟یاسمین زهرا چه طوره؟بهتره؟دیگه تب نداره؟احتمالا تبش ویروسیه نگران نباشید! هدی خواهرم که گفت یاسمین مریضه کلی ناراحت شدم و زود اومدم یه خبری از یاسی بگیرم.


آخي مرسي خاله منا جون. مامانش ميگه اوضاع خوبه. پس خدا روشكر. مرسي از محبتت
مامان قند عسل
2 خرداد 91 12:00
سلام عزیزم خوبی؟یاسی جون بهتره ؟
عزیزم بهداشت خیلی حرفاشون درست نیست مهم دکتره. اگه اومدن اصفهان حتما خبرم کنید.


مرسي عزيزم من خوبم و ياسي هم بهتره. الان زنگ زدم بردنش آزمايشگاه. اون خانمي كه مخصوص نمونه گيري از بچه هاست 11 مياد. انشااله برنامه داريم بيايم. اگه اومديم حتما بهتون اطلاع ميدم
مامان گلی
2 خرداد 91 12:34
همه به مهرداد میگن اینایی که میخوری کجا میره یاسی حالش بهتر شده شاید عفونت ادرا داشته باشه چون دایی مسعود کیمیا هم کوچیک بودهمش تب میکرد بعد که آزمایش دادیم فهمیدن عفونت ادرار داره بهش دارو دادن بهتر شد ولی کاملا خوب نشد که دکترش گفت بایداوخ اوخش کنید بعداز اینکه اوخاوخش کردیم خوب شد


خداروشكر بهتره. رفته آزمايشگاه الان. احتمال داره كه براي ادرار باشه ولي خب يه چيزي دواي دايي مسعود به درد دخملا نمي خوره كه... اوخ اوخ شدنو ميگم
مامان گلی
2 خرداد 91 14:37
خداراشکر .الحمدالله دخملا با همون داروی دکتر عفونتشون خوب میشه بیچاره پسرا باید اوخ اوخ بشن
یاسمین
2 خرداد 91 16:18
آخی الهی فدای یاسی زرزر بشم الهی نگران نباشید همه چی حل میشه به لطف خدا راستی خاله چطورعکسای یاسی رومیزاری وبلاگ من نمیتونم عکس خواهرزادمو بزارم وبلاگم..


مرسي. از توي ني ني وبلاگ مي دونم ولي فكر كنم شما سايت ديگه اي هستين. توي نوار ابزار قسمت ارسال مطلب جديد يه گزينه به شكل درخت هست. روي اونو كه كليك كنيد يه پنجره باز ميشه و آدرس عكس رو از شما ميگيره بعد از تاييد عكس اپلود ميشه و تاييد آخري رو كه بزني روي وبلاگ مياد. البته اگه عكس رو كپي كنيد و روي قسمتي كه مطلب رو مي نويسيد هم بچسبونيدشpasteكنيد عكسه مياد ولي آدرس وبلاگتو نداره.
مامان ریحان عسلی
2 خرداد 91 19:40
سلام
الهی چرا مریض شدی خاله از بس که شیرینی هی ویروسا می خورنت
الان بهتری خاله ؟
مگه وزن یاسی چقدر شده ؟


سلام.هنوز تب داره اما سر حاله.خاله هدی الکی شور وزن یاسی رو میزنه دکترش میگه وزنش خوبه بهداشت الکی میگه


خيلي بدي مامان ندا. حالا من الكي...
مامان قند عسل
3 خرداد 91 0:15
خدا رو شکر . آخ جووووون .
مامان گیلاس
3 خرداد 91 9:05
سلام خاله
یاسی جون چطوره ؟چرا کمتر آپ میکنی؟
یاسمن جون واکسنشو نزده؟



ممنونم خاله از ديشب خبري ندارم ازش.ياسي تب داشت نتونست واكسن بزنه. منم سرم شلوغه. ميخواستم كلي مطلب بذارم ولي توانايي ندارم
مامان محمدحسن کوچولو
3 خرداد 91 17:23
نمیدونم چرا اینقدر جشن تولد یک سالگی بچه ها نحسه!!!

تاحالا از خیلیا شنیدم بعد تولد یکسالگی بچه هاشون مریض شدن

پسر منم صبح بعد تولدش چنان تبی کرد که تو عمرش سابقه نداشت

مردیم از غصه و جوش تا خوب شد

آخي نازي. انشااله هيچ بچه اي درد و غم و بيماري نداشته باشه.
حالا ما توي جشن خودي ها بوديم و غريبه نداشتيم مگرنه ميگفتيم چشمش زدن