ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 1 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 3 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

چه میکنه این یاسمین زهرا!!!!

1391/6/4 17:54
نویسنده : خاله هدي
1,150 بازدید
اشتراک گذاری

-دختر مامان دندون در اوردنات داره اذیتت میکنه هر وقت دهان ریزت باز میشه و لثه های ورم کردت رو میبینم کلی دلم میسوزه برای خوشگلم که باید این همه درد و تحمل کنهنگران.

-چند شب پیش عروسک توتو رو که خیلی دوستش داشتی و تا سوار ماشین میشدی بغلش میکردی از شیشه ماشین انداختی بیرون ،بابا احسان زودی دنده عقب گرفت تا برش داره اما یکی از ما زرنگتر بود و توتوی خوشگلت رو دزدید ، از اون موقع هر از چند دقیقه ای یادت به توتوت میوفته و پشت سر هم تکرار میکنی که توتو نی! توتو نی!(توتو نیست).

بقیه عکسها و مطالب در ادامه...

 

-نمیدونم چرا از عموهای من میترسی البته یه ذره که ببینیشون دیگه غریبی نمیکنی اما اولش که می بینیشون کلی گریه میکنی به خصوص عمو مهدی رو لبخند .عمو مهدی هم که عاشق نینی همش دوست داره بیاد نازت کنه و بوست کنه اما از ترس گریه های تو از دور فقط نگات میکنه.شب عید فطر رفتیم خونه مادر جون (مامان بزرگ مامان ندا) برا تبریک عید،اولش کلی اشک ریختی و گریه کردی اما یواش یواش دیگه خوب شدی و غریبی نکردی حتی دنبال عمو حسین هم میرفتی و صدا میزدی عامممممم عامممممم (شیرازیها به عمو میگن عامو)،عمو مهدی یه سر رفت بیرون و تو خوشحال و شاد داشتی با عروسکهای فراز کوچولو بازی میکردی و وسط هال میچرخیدی که عمو مهدی از بیرون اومد و تو تا عمو رو دیدی خیلی بانمک با دست زدی تو سر خودتآخ و همه ریسه رفتن از خندهقهقههاین حرکتت  به علاوه میمیک صورتت تو اون حالت با زبون بی زبونی داشت میگفت که ای بابا باز عمو اومد داشتیم زندگیمونو میکردیماااااااا!!!

از اون شب از بس خندیدیم خودت هم این قصه رو هی برامون تعریف میکنی و به عمو مهدی میگی عام میمی یا عام مهنی  amm meini   یا amm mehni(لازم به توضیحه که ما به لهجه خودمون به عمو مهدی میگی عام مهدی یا عامو مهدی البته ه رو هم کمرنگ میگیم)

-وقتی میریم خیابون دوست داری خودت راه بری و همش میگی تاتی تاتی،دیروز هم رفتیم پاساژ ستاره برا خرید. میگفتی میخوام خودم راه برم و البته دوست داشتی خلاف جهتی که ما بهت میگیم هم راه بری و کلی ذوق میکردی،میرفتی توی مغازه ها و من دنبال سرت میومدم و به زور از مغازه ها میاوردمت بیرون یه بارش رفتی توی یه مغازه و به آقاهه گفتی تتی(تتی همون دالیه البته شیرازیش).

-میری سر یخچال و داد میزنی مامان دبتال(خیلی تند تلفظش میکنی)عاشق آلو هستی و باید ازت قایمش کنیم (دکتر گفته بهت ندیم)توی یخچال دنبال آلو میگردی و میگی مامان آلو آلو .

-آبمیوه هم خیلی دوست داری البته 3-4 تا قلپ میخوری بقیه رو میگی بدین تا بریزم روی زمین به آبمیوه اول میگفتی آبووه بعد شد آبالو حالا میگی آبمیمه!

-تلفن یا موبایل رو برمیداری و میذاری دم گوشت میگی الو الو ممد (موقع گفتن الو صدات رو کلفت میکنی)،اونروز زنگ زدم به بابا احسان و گوشی رو دادم بهت تا گوشی رو گرفتی با ناز گفتی بابایی و یه سری حرفهای نامفهوم ( البته برای ما ) زدی و اخرش بلند گفتی بیو (بیا به لهجه شیرازی)بابایی هم کلی ذوق کرد.

بقیه اش باشه برا پستهای بعدی در ضمن

این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته میشه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مریم
4 شهریور 91 17:54
عزیزم... دندون در آوردن یکی از سخت ترین دوران زندگی همه مونه. دندون عقل که تو بزرگیمون در میاد ببین چه قدر سخته. بهتره سرگرمش کنی. به این سایته سر بزن چیزای خوبی داره


چشم سر میزنم
زری مامان مهدیار
4 شهریور 91 18:21
عزیز دلم چه دختر نازی دارین ماشالا
اسمش بی نظیره خدا حفظش کنه
ایشالا زودی دندوناش در بیاد


ممنون از لطفتون
مامان مهسا.
4 شهریور 91 19:39
جیگر این دختر ناز با اون مرواریدهاش.....به وبلاگ تبسم هم سر بزنید...


ممنون چشم حتما
عمه زهرا
4 شهریور 91 23:05
فربون عروسکم برم با این اخم قشنگش نفس عمه تو ماههههههههههههههههههی
میترا
5 شهریور 91 1:29
ای خدااااااا تیپش رو ببین. عکس اول و آخر رو دوست میدارم. دلم براش تنگ شده. بیاین مشهد

مرسی شما لطف دارین. خدارو چه دیدین شاید اومدیم!
مامان ارمیا
5 شهریور 91 12:44
مهدیه
5 شهریور 91 13:32
ای قربون اون عامو گفتنت بشم مننننن... چرا عروسکتو انداختی تو خیابون خاله؟؟ عیب نداره.. مامان جون برات بهترشو میخره... خدا حفظش کنه انشاءالله...
خاله هدی 2
8 شهریور 91 11:08
سلااام من برگشتم از مشهد و کلی ذوق کردم با دیدن عکسای یاسی و محمدیییییییی


زیارت قبول.مرسی
مامي نسيم ( مامان ملودي )
12 شهریور 91 11:03
AKHMAT MANO KOSHTEH KHOSHMAZEH