ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 5 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 7 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

فدای سرت

1391/7/1 17:46
نویسنده : خاله هدي
1,233 بازدید
اشتراک گذاری

فقط اینو بگم که ماشاا...بیش از اندازه شیطون و خود رای شدی

بقیه در ادامه مطلب...

به زور صورتت رو شستم  یعنی مرتب شدی

-خیلی بازیگوش شدی کاشکی خدا انرژی و طاقت مادر ها رو اندازه شیطونیه بچه ها روز به روز بیشتر میکرد.بازم با اینکه پا به پای تو نمیتونم بدوم اما اونقدر هم خوشمزه هستی و من اونقدر عاشقتم که آخر سربگم فدای سرت مامانیبغل

-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

نایسل
1 مهر 91 17:48
شی خوردی پیشی ملوس نازنازی با اون دندونای خوشگللللت


شکلات خوردم
خاله هدی 2
1 مهر 91 18:17
واااای خداااا!!!!! خیلی خندیدم... ولی خودمونیم تو بعضی از عکسا قیافش ترسناک بود نوش جونت شکلات شکلاتو باید همینطوری خورد
نسرین مامان بردیا
2 مهر 91 0:47
نوش جووووووووووووون... من عاشق دخملای قلدرم


قلدر، پهلوون، مهربون، عروسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسک
مامان گلی
2 مهر 91 9:14
قربون دختر ناناز وشیطون بلا بشم من. خیلی توی این سن با مزه میشن


خومزه، بامزه، عسیس، لَسیس، جیگل، فِلفِله، قِلقی و البته چشم درآر
ماشااله به عروسک تپلی خاله

خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
2 مهر 91 11:07
ووی جیگگگگگگگگگگگگگگگگرررررررررر دیشب ندیدمت دلم هوات کردههههههههههه به خاله ها گفتی جمعه با داشتن 5 تا بادی گارد بازم خوردی زمین؟؟ از بس ماشااله تند و فرزی و 10 نفر هم حریفت نمی شن. خدا به مامان ندا یه توان اساسی بده انشااله
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
2 مهر 91 11:12
به خدا این عکس اولی برای مسابقه ترسناک ترین نی نی حتماً جایزه میاره ووی دلم یاسمین میخواددددددد. راستی مامانش، دیروز محمدکوچول تا دیدم کلی ذوقید و خندید و حمله کرد تا بخوردم! (دلت کلی بسوزه) بعدشم نمی ذاشت ناهار بخورم تا روم رو میکردم اونور گریه میکرد و میگفت نیگام کن. بعدم رفتیم رو تخت پیشم خوابید و کلی بازی کردیم و خندیدیم... آخی مثل نی نی گولی های ناناسی... دلم هوای دخمله رو کردهههههههههههه
مامان محمدحسن کوچولو
2 مهر 91 12:18
وای ترسیدم چقد عکس صفحه اصلی این پست ترسناک بود

یاسمین بلا موش بخورت این چه طرز شکلات خوردن خوشگل خانوم


خاله من همه غذاها رو اینجوری میخولم! اول غذاهه رو می کشم روی زمین بعد میکشم روی سر و صورتم، در آخر اگه چیزی مونده بود و زور مامان ندا بهم رسید یه ذره میذارم دهنم. تازه اگه بعدش تفش نکنم بیرون و ...
تاتیانااااااااااااااااااااااا جونم
2 مهر 91 20:43
وااااااااااااااااااااااای سلام عشقولانه
مامانش همینجوری بده بخوریمش دیگه
عکس سومیت خیلی زیباست تکنیک داره بنظرم....خب این همه شیطونی میکنی عکسای بامزه میگیری ما رو خوشحال میکنی انشالله که مادرت هم بتونه همه این لحظه ها رو برامون بزاره البته خاله هم هست که کمک کنه......مامانش تو رو خدا یه موقع غرنزنی سرشا بچه گریه کنه...کلی لذت بردم از این عکسات خوشگل عمووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو حالا چی خوردی تو؟؟؟
عکس اخری رو هم خیلی دوست دارممممممممممممممممممممممممممبوست کنم بوست کنم


عموجون، این دخمله رو وقتی دعوا میکنی ازت میخنده و آدم ضایع کن اساسیه. جمعه من (خاله هدی) وقتی داشتم شور میزدم که اینکارو نکن بده، ادام رو در میاورد!!! یک وروجکی هست که نگو، تا نبینین باور نمی کنین. ماشااله ماشااله، عین فلفله تیز و تند. ماشااله ماشااله عین نمکه، بامزه و خومزه، ماشااله ماشااله... ناناسی خومزه خودمه
تاتیانااااااااااااااااااااااا جونم
2 مهر 91 21:15
من به نوبه خودم از همه دوستان محترم عزیز و بزرگوار خواهش میکنم یاسمین رو یاسی صدا نکنن...کوچیک همه تون هستم



چندوقته از وبلاگ محمد خبری نیست یا من نیتونم وارد بشم مشکل کجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟دلم براش تنگ شده عزیز عمو


عمویی وبلاگ مشکلی نداره. فقط خیلی دیر آپ میشه! حالا بعداً سر فرصت اگه توان داشتم (چقدر شرایط) میرم قالب رو عوض میکنم، شاید بهترتر بشه!
محمدی امروز دوشنبه رفته مشهد!
عمه زهرا
2 مهر 91 21:52
قربون جیگرم برم، مامان ندا این واژه خود رای شما در عالم روانشناسی خودمداری کودک هست و هیچ مشکلی نیست و البته از هوش کودک هم ناشی میشه من که از همون روز اول گفتم نفسم استعداد درخشان هست ماشاالله البته از همچین مامان بابای باهوش همچین دختری هم انتظار میره

البته خاله ها و عمه های باهوش رو هم فراموش نفرمایید خواهر!ایضاً مامان جونا و باباجونای باهوشتر. کلاً این خودمدار حریف همه مون شده ماشااله چشم نخوره ایشاله
میترا
3 مهر 91 2:29
نگاااااااااااش کن. ای شیطونِ بلا. چه ترسناک شدی جیگر خاله. ترسناک و خوردنی
مامي نسيم( مامان ملودي )
3 مهر 91 12:24
واي نانسي چقده ترسناك شدي

خاله بیا بخولمت
مامان صدف
9 مهر 91 10:33
قربونت برم که هر دفعه میبینمت یاد یه سال پیش دختر خودم میفتم. الان این خنده های از ته دلت و این حرکت چشارو میگم. صدفی هم چشاشو این مدلی میکرد.
قربون هر دوتاتون برم من.

مرسی خاله جونم. صدفی و یاسمین یه جورایی شبیه هم هستن