ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

حرفهای نو

1391/11/24 13:59
نویسنده : خاله هدي
694 بازدید
اشتراک گذاری

١٩ ماهگی

حرف زدنت روز به روز پیشرفت میکنه .دیگه مثل قبل نمیتونم بیام بگم این کلمه رو گفت و به لیست اضافه کنم چون هر لحظه ممکنه یه کلمه جدید بگی.

جمله گفتنت خیلی بهتر شده و من هم بهترین مترجم دنیام!

اونشب طبق معمول خاله هدی رو کشوندی تا دم در ماشین بعد بهش اصرار میکنی میگی ددا بیا خاله هم که گفت نمیتونم این دفعه بلند داد زدی ددا نمیی ببیم تاب تابقهقهه (هدی نمیوی (نمیای) بریم تاب تاب) ما هم گفتیم حالا کی میخواد تورو ببره که مهمونم دعوت میکنی؟؟!!!

فردا شب همین قضیه تکرار شده و گفتی دداجون بیا بییم تاب تاب سوال!

بهت میگم برو بابا احسان رو بیدار کن از خواب رفتی داد میزنی بابا پاتو دووووووووووووود دوووووووود(بابا پاشو زود)

بابا احسان یه بسته ماءالشعیر خریده با ذوق میگی دامپوتعجب(شامپو)

دیروز ته چین ماهی دشتیم تا ته چین رو بابا برگردوند گفتی تتلد تتلدهورا.

بابا احسان میخواست یه چرت نیمساعته بزنه تا خوابید منم چادر نمازم رو انداختم روش تو هم غش کردی از خنده میگی تادر ههههههه تپتو(چادر نباید بندازی پتو باید بندازی)

اگر حرف پ اول کلمه باشه سختته میتونی بگی ولی بیشتر مواقع ت رو میذاری جلوی پ مثلا در حالی که میتونی بگی پتو میگی تپتو یا گاهی به پاتو (پاشو) میگی تاپتو و یا پیتزا رو که میگی تیپتا!!!

بردمت توی حموم صورت رو بشورم با کله میرفتی تو آینه منم توی آینه نگاه کردم گفتم سلام من مامان جون هستم و ایشون هم یاسمین زهراست حالا هی میگی بغلم کن جلوی اینه میگی تلام اشاره میکنی به من و میگی مامان جون بعدم دست میذاری رو سینت و میگی من!

اونروز یه حشره عجیب غریبی اومده بود روی مبل خونمون دستم و گرفتی بردی نزدیکش با ذوق میگی مامان توتو ززززززز گفتم وااااااااااااای من میترسم اونقدر از من خندیدیییییییی ابروگفتم بریم بابا رو صدا کنیم دویدی میگی بابا پاتو مامانجون ترتید !بعد رفتی نزدیک حشره  بیسکوییت رو بهش تعارف میکنی میگی توتو بیا به بهآخ!بابا احسانم حساب حشره رو رسید حالا میخواست ببردش بندازه توی دستشویی تو هم میخواستی باهاش بازی کنی گفتم توتو پیپی داشت بابا بردتش دستشویی حالا هر روز میری دم دستشویی .میگی باباجون توتو پیپی!الان دیگه زنبور هم میگی البته میگی دنبور.

توتو توی آسمون ببینی میگی :توتو پرید

دیشب بهم میگی مامان توب شور بهت گفتم چی گفتی لولو(قبلا به چوب شور میگفت لو لو)گفتم آفرین گفتی چوب شور تو هم کلی ذوق کردی من تشویقت کردم ده بار گفتیتوب شور توب شور توب شور....

برنامه پنگول شروع شده با ذوق میدوی طرف تی وی میگی:پنجول پنجول.

نینیت رو از بالکن انداختی پایین میگی:نینی اتو پایینکلافه(نینی افتاد پایین).

رفتی روی تلویزیون رو با دستت ماستی نقاشی کشیدی میگم کی اینکارو کرده:میگی بوووووووووووی علی مات اینجو (علی ماست زده اینجا)به یه بنده خدایی میگی بت بت بت(بد)منم میگم باید بگی خوب خوب خوب تو هم میگی بوب بوب بوب.

دیدم رفتی پشت مبل و غذاتو از توی دهنت ریختی بیرون گفتم کی اینجا غذا ریخته:میگی بوووووووی ممد به به(محمد غذا ریخته).

رفته هر چیزی توی کابینته میریزه بیرون بهش میگم داری خونه رو مرتب میکنی میگه:بلی بعد با دستور میگی جاروووو 

وقتی ازش تعریف میکنیم اینجوری میکنه:

وقتی بهت چیزی رو میدم میگی نمنون محمدم برات عروسک خریده دیشب همش میگفتی ممد نمنون.

وقتی یهوووووووویی یکی رو بزنی و یا بگی بد بهت میگم بگو ببخشید خیلی اروم میگی ببکید(babakid).

به بابا احسان میگم فردو یاسمین رو ببرم حمام حالا هی میره دم در حمام میگه تردو بییم آب بایی تردو(فردو همون فردا به لهجه شیرازی).

رفتی دست میزنی به قابلمه میگی اوففففففف داگهلبخند.

چترت رو میگیری رو سرت و هی داد میزنی و راه میری بارون بارون...

وقتی صدای آسانسور میاد میگی:باباجون مد(اومد)

آهو:آوو

 لوبیا : لوبیو

دندون:دندون

نارنجی:ناینجی

شتر:تتر

شلوار:دلوار

صندلی:تندلی

 چتر:تتر

بوس:بوت

تخت:تت

دریا:دیا

-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان ساجده
6 دی 91 18:13
سلام عزیزم متین تو مسابقه سوگواره محرم آتلیه سها شرکت کرده اگه لطف کنید بیاد تو وبلاگش به آدرسی که هست برید و بهش رای بدید ممنون میشم در ضمن اگر به کوچولوی دیگه ای رای داده باشید مشکلی نداره میتونید بازم رای بدید
عمو دون و تاتیانا خانوم
6 دی 91 20:41
وای یاسمین این همون عکسه نیست پارسال رفته بودی پیست اسکی؟ کلک شیطون این همه جمله بلد شدی میگم این غذاهههههه چقدر خومزه به نظر میاد یاسمین این ددا گفتنت منو کشته منو کشته منو کشته واییییییییییییییییییییییییییییی یاسمن میدونی چند وقته اصلا نیتونم برات بخونم چرا آخه این دون دون عموی ناناز تو این طوری شده شعرهای قدیمی مون یادم میاد ولی دوست دارم برات شعر تازه بسازم خوووووووو...البته اینم بگما من پشتکارم خوبه میسازم زودددددد این دستمال سرت دیگه دیگه خانومی ... خب بزار یه خواهش بکنم از دوستان عزیز و محترم که بابا یاسمین زهراست بخدا نه یاسی میخوامت میخوامت میخوامتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
دون دونم...
6 دی 91 21:37
بیایددددددددددد وبلاگگگگگگگگگ کمکممممممممممممم کنیدددددددددددددد
مامان دینا جون
6 دی 91 23:37
ای جونم.خانمی چه تیپی هم زده.حرف زدنشم خییییلی بامزه است.بوس
نسرین مامان بردیا
7 دی 91 1:48
حرف زدنت منو کشته دخمل... یه روز میچلونمت

مرسی خاله جون
میترا
7 دی 91 2:17
اجازه هست من شما رو بخورم؟؟؟ خواهش میکنم. آخه شما نی نی ها چرا انقدر خوردنی هستین. با اینکه کیمیا هم الان شیرین زبون شده ولی باز هم با خوندن حرف زدنِ یاسمین دلم غش رفت. جیگر منی تو

شما ماهین خاله جون. کاش می شد یاسمین زهرا و کیمیاجون باهم یه مکالمه داشته باشن.آخه هم زبونن و حرف زدنشون باهم خیلی جالب میشه. یاسمین به لهجه شیرازی و اونطور که مامان گلی گفتن کیمیاجون به لهجه نیشابوری... ووی خیلی جیگرانه است..
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
7 دی 91 8:04
مرده این بلی گفتنت هستم! خیلی خوشگل و با ادا میگی.
میگم: ناناز میگی: بلی!
میگم: جوجو میگی: بلی!
میگم: تپل میگی: بلی!
میگم: خوشگل میگی: بلی!
میگم: فینگیل میگی: بلی!
میگم: یاسمین جون میگی: بلی!



بلیییییییییییییییییی
خاله هدی 2
7 دی 91 9:43
آخخخخخخ عزیزممم... ماشالله کیف کردم اونجا که میگه بابا پاتو مامانجون ترتید عزیزمممم...

اینم برا خاله هدی عزیزم: هدی جون مهربون تولدت مباااااارک...

ایشالله همیشه سالم و شاد و خوشبخت کنار خونواده باشی عزیزم


مرسی از محبتتون.ماشاا... به حافظه
مامان گلی
7 دی 91 9:51
ماشاااله دختر چه شیرین زبون شده .قربونش برم خوب وقتی ازکاراش تعریف میکنی خودش آنجوری میکنه که من نکردم اگرهم کردم شرمنده شدم
عجب ته چینیشده دلم خواست
کیمیا هرکاری بدیا خوبی بکنه ازش میپرسیم کی این کاررا میگه کیمیادیشب سرسفر زده لیوان دایی مسعود شکسته .وقتی دایی مسعود از مغازه آمده . تادرخانه راباز کرده رفته جلوش سلام کرده .بهش میگه ششست لیمان (شکست لیوان) مسعود میپرسه کی لیوان راشکست .میزنه روی سینه خودش میگه کیمیا لیمان مسعود را ششست

جونم کیمیا

مامان منا سینا
7 دی 91 17:48
عزیزدلم یاسمین کوچولو شیطون ماشالله به تو و حرفای شیرینت... شیطونی میخوای بکنی بکن ولی در یه حدی که مامانی جونت از پسِت بربیاد دخترکم
مامان نی نی
7 دی 91 18:26
سلام خاله جون هزار ماشاالله الهی دورت بگردم یه آیت الکرسی برات خوندم فوت کردم چقدر مامانی ذوق میکنه شما براش شیرین زبونی میکنی همه به افتخار یاسمین زهرا بزنید دست قشنگه رو
نگین مامان رادین
8 دی 91 1:34
__________________-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشي مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____) ............ *•~-.¸,.-~* *•~-.¸,.-~*...........
مامان قندعسل
8 دی 91 1:36
ووایییی خدا آخر یه روز میام میخورمت.خیلی شیرینی.
مامان یگانه زهرا
8 دی 91 12:02
ممنون که به ما سر زدید __ (¯`·.·'¯) _______ ___ `·.,(¯`·.·'¯) _____ _______ `·.,(¯`·.·'¯) __ ___________`·.,.·´ ___ با تولد دخملم آپم
تاتی جونممممممم
8 دی 91 20:35
وای تو کجاییییییییییییییی خووووووووووو الان دو باره اومدم هیچ کی نیست برم سراغ ماست خوردیت یکم ذقولانه کنممممممممممممممممم خووووووو
عمه زهرا
8 دی 91 22:32
جیگر عروسکم برم من با این زبون شیرینش


عمه خودت شیرین زبونی
مامان صدف
9 دی 91 13:11
قربون حرف زدنت برم.
همهء ت ها رو که تو گفتی. تموم میشه ها خاله جون. یه کمشم بزار بقیهء بچه ها بگن.


چشم