ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

هشت روز اول يكسالگي

واي كلي وقته نيومدم و مطلب ننوشتم. آخه چيكار كنم سرم خيلي شلوغه و مامان ياسمين هم نمي رسه بياد وبلاگ رو به روز كنه فقط هراز گاهي چندتا عكس ميذاره و ميره. بهرحال اين 13 روزه بعد از تولد گل دخمل خيلي اذيت شديم. خلاصه وقايع: پنجشنبه 28/2/91      يكسال و يك روزگي  (366) صبح راهي اصفهان شدن. قبلش يه سر اومدن بيمارستان پيش من كه ديدم دخمله داغه...از بغلم كه جداش كردم زد زير گريه و منم دلتنگ رفتنش و داغ بودن تنش...اين شروع تب كردناش بود... حدود 3 ظهر اصفهان رسيدن. مامان ندا:تا رسیدیم اصفهان یه کباب بناب زدیم تو رگ جاتون خالی خیلی خوشمزه بود وبعد از نهار توی خیابونا به دنبال هتل میگشتیم تا بالاخره هت...
9 خرداد 1391

واكسن يكسالگي

يكسال و سيزده روزگي (٣78) بالاخره بعد از هشت- نه روز تب و عوارض اون، كه طبق تشخيص مامان ندا، تب روزولا بوده (تب و دونه هاي قرمز بعد از اون) ياسمين زهرا خانم امروز سه شنبه 9/03/1391 در يكسال و سيزده روزگي واكسن زدن. آخرين اخبار رو بعدا براتون ميذارم درضمن اينكه ديروز دوشنبه  8/3/1391 آمار بازديد كنندگان وبلاگ ياسمين زهرا 140000 تايي شد و من اصلا نفهميدم. تشكر از اين همه دوستاي خوب ...
9 خرداد 1391

رنجنامه آزمايشگاه

يكسال و شش روزگي (سه شنبه 2/3/91) ديروز حدوداي ظهر مامان و باباي ياسمين خانم، ايشونو بردن آزمايشگاه دانشبد. يكي از معتبرترين آزمايشگاههاي ايران كه اكثر پزشكان شيراز يعني قطب پزشكي ايران، جواب اين آزمايشگاه رو خيلي قبول دارن و كارش و ... . حتي بابايي هم تهران كه رفته بودن دكتر....، از دكتر ميپرسن ميخواد آزمايشهاي بعدي رو اينجا انجام بدم؟ كه آقاي دكتر ميگن نه همون شيراز و آزمايشگاه دانشبد انجام بده كارش عاليه. خلاصه اين همه تعريف و تبليغ براي اينه كه بگم، همه خوبا هميشه و در همه چي خوب نيست. ديروز دخمل نازي نازي ما رو اونجا داشتن تيكه پاره ميكردن و كسي هم جوابگو نبوده... اينقدر اوضاع بد بوده كه بابا احسان كه كلا آدم عصبي نيست، عصباني شده...
3 خرداد 1391

جشن تولد يكسالگي ياسمين زهرا و تولد مامان ندا

قبل از شروع كلي تشكر ويژه دارم از همه دوستاي خوب و مهربون و گلم كه ديروز همه ما رو مورد لطف و محبتت خودشون قرار دادن و كلي تبريك گفتن. حالا بريم سر اصل ماجرا: ديشب چهارشنبه 27 ارديبهشت 1391، حدود 8.15 بابايي از تهران رسيدن و اومدن خونه، خاله سارا و محمد كوچول هم از حدوداي 2 كه ماماني رفته بود دنبالشون خونه ما بودن. خوشگل خان (محمد) از ساعت 7 لباس مهمونيشو پوشيده بود ولي چون از شب قبل نخوابيده بود هي غر ميزد، خاله سارا هم قيافه اش شده بود مثل اونايي كه ده ساله نخوابيدن و دلش ميخواست بشينه يه سير گريه كنه. تا بلند ميشد بره دنبال كاراش محمدي گريه ميكرد. خلاصه،‌ به زحمت اونم خودشو براي مهموني آماده كرد تا اينكه بابايي رسيدن. نما...
28 ارديبهشت 1391

یکسالگی یاسمین زهرا

فقط برای تو که نور دیده مایی امروز چهارشنبه  ٢٧ اردیبهشت ١٣٩١ روز تولد یکسالگی یاسمین زهرای یگانه ماست سرآغاز فطرتم،محمدست و علی ست          نگار هردو جهانم، محمدست و علی ست شمیم معرفت از آل یاسین جویم           بسان مادرم که یاسمین محمدست و علی ست (شعر از: خاله هدی)     شکر و سپاس خداوندی را که ما را لایق داشتن تو دانست و حمد و ثنای آفریننده ای که زیبایی ها را در قالب تو به ما عنایت کرد. سپاس خدای را از ازل تا ابد به حرمت لحظه  لحظه حیات پاکت... شکرت خدا، شکرت خدا،‌ ...
27 ارديبهشت 1391