بقیه عکسها در ادامه مطلب.... -توی عکسهای بالا اول این دوتا جیگر داشتن به هم میخندیدن و بازی میکردن ،یواش یواش محمد اومد پیش یاسمین و دخترم کلی ذوق میکرد ،محمد رو از یاسمین دور کردیم و این آقا پسر بدش اومد و گریه کرد دوباره اومد نزدیک و دوباره چسبید بهش البته این دفعه انگشتای محمد رفت تو موهای یاسمین و چنگ زدن و ..... یاسمین هم که نمیخواست به روی خودش بیاره که دردش اومده بغض کرده بود ،اما تا شب چند بار برای تلافی کردن رفت سمت محمد ولی ما محمد رو نجات دادیم . -این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده! ...