دلم هواتو کرده خوشگل خانم

نمی دونستم واقعاً‌ باید چی بنویسم. آخه دلم خیلی هوای یاسی زهرا رو کرده. دخمل خانم کپل با اون خنده های دلنشینش روزگارمون رو عوض کرده. گفتم بیام یه دو سه خطی بنویسم تا دلم خالی بشه. آخه وسط درس و مشق و پایان نامه نگاری که کار دیگه ای نمی تونم بکنم. امروز نی نی خوشگله به قول مامانش آفش بوده و اينجا نيومده به خاطر همين يه جورايي ريختيم به هم.

الان كه اين مطلبو مي نويسم و ساعت 9 شبه، باباجون هنوز سركاره و مامان جونم نشسته بدون معطلي تند تند لباس براي نوه هاي خومزه اش مي بافه. خاله سارا و شوهرش هم اومدن يه سر بزنن. منم كه گفتم مثلاً دارم پايون نومه مي نويسم ولي فكرم يه جاي ديگه اس.

راستي خانم كپل فردا شب عيده ها! اول كه عيدت مبارك، دوم هم كه يادت باشه برام دعا كني تا كارامو به يه سرانجوم درستي برسونم. براي مامان جون و باباجونم خيلي دعا كن ها. آخه اونا شب و روزشون تويي. مامان جون كه سه چهار جفت ميل بافتني رو سر انداخته و براي تو و ني ني نخودچي نشسته چيز مي بافه. تازه يه سري هم داره قلاب بافي مي كنه. درضمن همه اينا داره سيسموني ني ني نخودچي رو هم آماده مي كنه. مامان جون وقتي تو هم تو شمك مامانيت بودي همينطوري در حال جنب و جوش بود و با ذوق و شوق برات خريد مي كرد. حالا كه دوتا شدين ديگه بيشتر ذوق ميكنه و كار ميكنه. خاله هدي هم اين وسط براي خودش ميگرده. آخه خاله هدي حسني نداره كه مامان جونو سر ذوق بياره. بايد هم تو و هم اون ني ني نخودچي هميشه قدرشو بدونين و به بقيه هم يادآور بشين.

باباجون هم جور ديگه عاشقته. اونم هر جمله اي كه ميگه آخرش ميگه ياسمين زهرا. دلش همش پيش توئه. هي ذوق داره كه مسافرتهايي زيادي در پيشه و ميخواد بره دوباره برات خريد كنه. خوش به حال تو و اون ني ني خاله ات. ديگه خاله هدي رو زدين كنار و عشق و عزيز دردونه مامان جون و باباجون شدين. قدر باباجونو هم خيلي بدون. خيليييييييييييييييييييييييييي دوستت داره. بيشتر از اون چيزي كه خودت و ديگرون فكر مي كنين.

منم خيلي دوست دارما. ولي خب، اين پايون نومه لعنتي نمي ذاره كاري كه كار باشه براي تو و اون ني ني خاله ات انجام بدم. دعا بكن اين يكي دوماهه كارام تموم بشه، قول ميدم خيلي كارا برات انجام بدم. ولي تو رو خدا حتماً‌ دعا كن برام.

راستي يه سر به وبلاگ ني ني نخودچي يا لوبياي سحرآميز هم بزن. ني ني كوچولو فردا آدم ميشه! ميگن وقتي ني ني تو شمك مامانيش چهار ماه و ده روزه بشه، خداي مهربون از روح مقدس خودش تو وجود اون مي دمه و ني ني عملاً‌ انسان ميشه. nini91-akbari.niniweblog.com  از اين به بعد بايد با يه اسم درستي صدا كنيم اين آدم كوچولو رو!

يه چيز ديگه آترين كوچولو هم پنجشنبه به دنيا اومد. يه دخمل خوشگل چشم رنگي كه وزنش 3200 بوده. مامانيش ذوق كرده به خاله سارا گفته كه آترين خانم مثل ياسي زهرا لپو هست.

 اينم وبش:atrinjojo-sharifi.niniweblog.com

خب ديگه كاري باري نداري؟ برم الكي به بهونه شام توي هال ببينم اوضاع از چه قراره. فردا دوباره ميام و پيام تبريك عيد ميذارم.

هزارتا ماچ براي تو كه ماه مني.