یاسمین با تیپ ضایع!!
جمعه دوهفته پیش یعنی ٩٠/٠٨/٢٧ رفته بودیم با مامان و بابا بیرون. بعد از خوردن ناهار (البته فقط مامان و بابا) گفتیم بریم خونه مامانی اینا. باباجون رفته بودن یه مسافرتی و خاله هدی و مامانی تنها بودن. ساعت دو بعداز ظهر بود که زنگیدیم. خاله هدی و مامانی وقتی تصویر سراسر دست و پا زنون منو تو آیفون دیدن جیغ کشون اومدن دم در. اما مات و مبهوت قیافه من شدن:
آخه اینا چرا اینجوری منو نگاه می کنن؟ خاله منم یاسی زر زر گل منگلی ها!
اون روز از صبح بیرون بودیم. خیلی خسته شده بودم و خیلی هم لباس تنم کرده بودن. هرچی به ظهر نزدیک تر میشدیم و هوا که هی گرمتر می شد یکی از لباسها رو از تنم درمیاوردن. آخرش رسیده بود به این لباسا که زیر لباس بیرونم پوشیده بودم. از ماشین هم که پیاده میشدیم مامانی کلاهمو گم کرد. یه ذره باد سرد میومد مامان ندا یه تصمیم پتروسی گرفت و سریع جوراب شلواریمو از کیف وسایلم درآورد و کرد سرم. این شد که من این تیپی شدم!
اینم جوراب کلاه شلواری!! مدل خرگوشی با طراحی خاله هدی