ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 6 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

پنجول طلا

1390/10/6 12:41
نویسنده : خاله هدي
705 بازدید
اشتراک گذاری

آييييييييي! ديشب تا آخر شب جاي پنجول بعضي ها روي لپ خاله هدي مونده بود. قرمز شده بود، گر مي گرفت و مي سوخت. يه دخمل خانم كه اسمشو نميارم وقتي اومده بود پيش خاله هدي اينا، اولش هي ذوق ميكرد و از اين بغل خودشو مينداخت تو اون بغل. اما بعد از نيم ساعت كه دختر خانم با مامان و باباش مي خواستن برن، شروع كرد به غر زدن. دوباره از تو بغل اين ميرفت توي بغل اون يكي ولي هي غر ميزد و گريه مي كرد. اون دختره، وقتي داشت غر مي زد خودشو خم كرد به سمت خاله هدي. خاله هدي هم با خوشحالي تا اومد بغلش كنه ديد كه بله يه پنجول كوچولو اومد لپشو رو گرفت. نامردي هم نكردا (صاحب اون پنجه ها رو ميگم) تا زور داشت ناخنهاشو تو لپ خاله فرو كرد. جالبه همراش خودشم جيغ ميزد. خاله هدي زخمي، خاله هدي دل شكسته، خاله هدي لپ سوخته ايستاده بود كنار در و دخمله رو نگاه ميكرد كه داشت خوشحال و خندون ميرفت خونشون.......

لازم به ذكره كه پنجول طلا براي اولين بار بود كه خاله هدي رو ...

  بندگان خدايي قبل از خاله مورد هدف قرار گرفته بودن كه فكر كنم اولين نفر باباجونه. از تفريحات سالم!!!!!! دخمله اينه كه ميشينه روي قفسه سينه باباجون و شروع ميكنه به شادي و خنده و هي چنگ ميندازه تو صورت باباجونش. بعدشم باباجون هي ميگه صورتم ميسوزه. آخي!

نفر دوم كه آسيب جدي تر ديدن مامان جون باباييشه كه بنده خدا پوست صورتشون كنده شد.

پنجول طلا صورت باباييشو هم خط انداخته و جاي اون هنوز روي صورت باباييشه! از اينكه همچنان درد ميكنه يا نه، گزارشي در دست نيست.

يه اتفاق جالب و وحشتناك هم پنجول طلا رقم زده كه مربوط ميشه به همايش شيرخوارگان حسيني. توي اون مراسم يه خانمه هي ذوق دخمل خانمو كرده و دخمل خانم هم هي بهش خنديده، خانمه صورتشو كه نزديكتر آورده، اون دختره دست دراز كرده و كنار لب خانمه رو گرفته و كنده و خون انداخته!!!!!!!!!!!!!

اين دخمله دو تا عمه مهربون داره ولي بعضي اوقات به يكي از عمه هاش دعوا ميكنه و پشت دست عمه اش هم ميزنه!!

جديداً‌ وقتي ميخواد بوس كنه يه پنجولي ميكشه تو سر و صورت طرف، بعد بوسش ميكنه!

پايه مو كندنه!‌ پنجه ميندازه توي يه دسته مو و ميكشه!‌ اما نه،‌ كچل ها يه لحظه پايكوبي نفرماييد، شما هم در امان نيستيد، جاي پنچه ها روي سر شما به يادگار خواهد موند!

حالا شما هم بعضي از مطالب اغراق آميز بالا رو جدي نگيرين ولي بهتون توصيه ميكنم زياد سر به سر بچه ها نذارين. بخصوص اين دخمل خانم. آخه ميگن اين دخمله يه خاله اي داره كه وقتي ني ني بوده خيلي ها ازش حساب مي بردن. وقتي ميرفتن مهموني،‌ اولين كاري كه مامانا ميكردن ني ني هاشونو از سر راه اين ني نيه بر ميداشتن كه مبادا مورد هدف دندوناش قرار بگيرن. اين ني ني مغرور حتي مثل بقيه هم سن و سالاش چهار دست و پا نميرفته بلكه در حالت نشسته روي زمين حركت ميكرده. و فقط در مواقعي كه يه ني ني ديگه جلوش بوده خم ميشده و بعله!!!!!!!! يه گاز آبدار از اون ميگرفته! (اين شكل تزييني است. كسي به خودش نگيره!)

حالا بهتره اسم اون دخمله رو نگم چون هم خودش شناسايي ميشه هم اون خاله ناقلاشقهقهه

تاريخ حادثه:‌ دوشنبه شب پنجم ديماه 1390 ساعت حدود نه و نيم اينانیشخند

 و در آخر شعر نو:‌ خاله هدي زخمي، خاله هدي دلشكسته،‌ خاله هدي تنها، خاله هدي...گریهگریه ادامه نمي دم دلتون ميگيرهچشمک هنوز لپم ميسوزهنگران

 یاسمین در حال بازی ٤/١٠/٩٠

یاسمین ذوق زده در حال دیدن تلویزیون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان ارميا
6 دی 90 12:49
اي شيطون خاله. چي فكركردين ؟ني ني ها خوب نجول طلا مي شن. من كه يه بار چنان چنگي پاي چشمم خورده بود كه روم نمي شد برم اداره.

نهههههههههه! خداروشكر خاله هدي تونست بره سركار ولي خب خاله هدي دلشكسته،‌خاله هدي تنها، خاله هدي.....
دوتا عشقم محدثه
6 دی 90 12:50
اخه دلم سوخت خاله جون من که میدونم این دختر بازیگوش کیه

اگه گفتين كيه؟
دوتا عشقم محدثه
6 دی 90 12:58
معلوم دختره یاسی خاله ی خاله هدی


حالا بايد فكر كنم ببينم درست گفتي يا نه

دوتا عشقم محدثه
6 دی 90 12:59
منم عکس های جدید آروین و گذاشتم منتظرم

الان ميام
مامان محیا
6 دی 90 13:30
خوب عکس لپتو هم میذاشتی...خاله هدی دلشکسته و تهنا




لپ خنجولي به درد نمي خوره. حالا بعدا لپ خوشگلمو براتون ميذارم
خاله جون...
6 دی 90 13:44
عزیز دلمی توووووووووو با اون ذوقیدنت واسه تلویزیون
ساناز
6 دی 90 15:02
حالا ياسمين جون لطف كردن بهتون ..من وقتي كوچولو بودم خاله جونمو هل داده بودم و دستش رفته بود تو شير داغ...البته منم مثل ياسمين خالمو خيليييي دوست دارم
بهناز
6 دی 90 15:06
آین بچه که 70 درصدش لپه


بگو ماشااله
سمیه : مامان مسیح مقدس
6 دی 90 15:29
خصوصی داری خانومی


چشم خاله سميه (درمورد اون قضيه خصوصيه چشم گفتم)
مامان ریحانا
6 دی 90 16:39
ای جونم همینه دیگه فک کردی کم الکیه این دخملی ما چه قشنگ خیره شده به تی وی
خاله سارا
6 دی 90 23:29
قربونت برم کی دندون طلا میشی؟
مامان طاها
7 دی 90 16:47
خاله قربون اون تلوزیون نگاه کردنت.
مامان الینا
7 دی 90 18:06
یه بوس برای جذاب ترین نینی دنیا ازطرف الینا ومامانش


ممنونم خاله جون. اينم براي شما و الينا خوشگل و نازم
نگین مامان رادین
8 دی 90 1:59
سلام خاله جون الاهی من فداتون رادین لپتورو می بوسه تا زود خوب بشه.
مطمعنا این پنجول طلا یاسی جون نیست چون عروسک ما خیلی خانوم هستند و اروم نشستن تو پارکشون و دارن برا خودشون بازی می کنند.
خاله جون ما هم تو خونمون یه پسملی داریم که به موهای بقیه همه می کنه ومی کشه.

نازي رادين گلم. ماهه ني ني گلي. اون پسمله و اين دخمله عجب بلاهايي هستن. نمي تونن عشقشونو نشون بدن. چنگ ميندازن. براي مامان نگين و رادين گله
میترا
11 دی 90 15:35
خاله بودن این دردسرها رو هم داره چه بامزه ذوق زده شده