ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

ناناسي و عسيسي

1391/6/10 13:47
نویسنده : خاله هدي
689 بازدید
اشتراک گذاری

(از زبون ددايي: هدايي)

وقتي خانم خانما ياسي ناناسي ميفهمه كه قراره محمد رو بغل كنم، سريع نگام ميكنه و ميگه: نه! نه!

وقتي محمد بغلمه،‌ميره و مياد و غر ميزنه!

وقتي محمد رو ميذارم زمين و ميخوام خود ناناسي رو بغل كنم،‌ مثل اين كه قهر كرده يا لج كرده باشه بغلم نمياد و دوباره ميگه: نه! نه!  خيلي وقتها هم با چنگ و كله مياد به سمت سر و صورتم!

موقع رفتن هم كه اصلاً راضي نميشه بوسم كنه و بازم چنگ و كله و نه! نه!

حالا فهميديم كه اينا همش از دوست داشتنه. آخه وقتي كه محمد نيست،‌ دخملي، ناناسي خوشگلي خاله،‌ همش خاله رو صدا ميكنه و ميگه :‌ دُدايي (هدايي) و همش سراغشو ميگيره و راحت مياد بغلش و بوسش ميكنه. اما وقتي محمدي هست،‌ احساس خطر ميكنه و يه كم ...!

وقتي محمدي مياد و يه لباس جديد پوشيده (همونطوري كه وقتي ياسي ناناسي مياد و يه لباس جديد پوشيده باشه) ذوقش ميكنيم،‌ ناناسي زودي لباسشو  ميگيره توي دستش و ميگه من من! يعني لباس منم قشنگه! به منم توجه كنين!

اما ناناسي عاشق داداش محمده و كلي ذوقش ميكنه. ديشب پنجشنبه 9 شهريور، سر سفره شام بوديم و تا در زدن بلند شد و خوشحال گفت: ممد! پريد بغلم تا بريم در رو روي محمد اينا باز كنيم. همش ميخواد نازش كنه و بوسش كنه و با صداي نازك باهاش حرف ميزنه. ديشب تازه توتولي رو آورد و به محمد نشون ميداد و هي ميگفت توتولي! توتولي! تا اونم ذوق كنه. (توتولي اسم يه جوجه دو سانتيه كه خود ناناسي اسمشو اين گذاشته توتولي درواقع يعني يه توتوي خيلي كوشولو- دوسه روزه توي وسايل نوزاديش كه اينجا مونده پيداش كرده و وقتي مياد اول از همه ميگرده دنبالش بعدم كلي بهش ميخنده و بوسش ميكنه)

محمد هم كاملا ناناسي رو ميشناسه و همش نگاهش ميكنه و بهش ميخنده! اونم ميدونه كه ياسي ناناسي كوشولوه، براش خيلي جالبه و هرجا ناناسي بره سرشو به سمت اون ميگردونه.

واي كه دلم غش ميره و يه جوري ميشم وقتي شما دوتايي اينجايين و نسبت به هم عكس العملهاي خوشگل نشون ميدين!

خوشحال تر اينكه بعداً بخواين سر من دعوا كنين. مثل حالا كه ياسي ناناسي يه جوري اعتراضشو در عين دوست داشتن داداش محمد نشون ميده! دل بعضي ها بسوزهزبان

(راستی با مامانی هم یه جورایی مثل من رفتار میکنی. دلت میخواد مامانی مال خودخودت باشه.مامان ندا هم همش تاکید میکنه متوجه این قضیه باشیم. اما چون میدونستم ممکنه از این کلمات یه جورایی سوء استفاده بشه درمورد مامانی نمی نویسم ولی خودمون میدونیم که چه حس خوشگلی نسبت به مامانی و بابایی مهربون داری.)

شكرت خدا

اينجا ناناسي سس خور داره به اوني كه بغل دداييه چپ جپ نگاه ميكنهقلب

اينم اون عسيس خوش خنده اي كه بغل دداييه و داره براي عمو احسان ذوق ميكنه!قلب

عكسها مربوط به پنجشنبه قبله 2 شهريور 91

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان گلی
10 شهریور 91 15:54
وای دلم غش وضعف رفت از دیدن این نانازای خونه تون ماشالله محمدمن مردی شده چقدرکلاه بهش میاد خوشگلم اینقدربه این خواهرجونی وهدایی نخند دیگه ازت حساب نمیبرن واییییییییییییییییی من عاشق شما ناناسیام


شما بزرگوارين مامان گلي جون. ماهم همگي عاشق شماييم جميعا
نایسل
10 شهریور 91 17:56
هردوتاشون کلی عسل هستنننن
خوبی خوشگل اممممم؟؟؟
بعد مدتهههههههااا سلام کلی دل تنگی برای خاله هدی
مرسی یادم بودی جیگر طلا
قافیه رو حال کردییی


شما كلا همه كارات با قافيه است دخمل. قربان محبتت ما هميشه به ياد شماييم
نایسل
10 شهریور 91 17:56
بوس بوس بوس واسه خاله هدی میرم نظراتو میخونم دونه دونه جواب میدم

براي تو كه يه دونه اي
مامان رادمان
10 شهریور 91 18:23
سلام.ممنون از راهنمایی .کوچولوی ما خیلی وقته که تحت نظر پزشکه اول زیر نظر دکتر عطارزاده بود وحالا دکتر مجیدفروردین هر دو نظرشون روی عمله.قراره توی بیمارستان پارس عمل بشه.حالا اگه دستیار دکتر خدادوست بتونه معاینش کنه بد نیست.وقت گیر میاد؟.همینطور که میگید بیشتر چند ماه طول کشید تا دکتر فروردین وقت داد.به همین خاطر چشممون حسابی ترسیده کلی راه رو میزنیم مییام شیراز بعد هم هیچ.بازم یه دنیا ازتون ممنون.


فردا ميرم يه سرو گوشي آب ميدم ميام بهتون خبر ميدم. خواهش ميكنم وظيفه است
مامان رادمان
10 شهریور 91 21:01
خاله هدی عزیز بازم سلام.به خدا شرمندت حسابی افتادی تو زحمت.انشالله خوشیاتون جبران کنیم.دوتا گلها رو از طرف من ببوس انشالله همیشه شاد وسلامت باشن.


خواهش مي كنم قابلي نداره دختر
سمیه(مامان مسیح )
10 شهریور 91 22:19
سلام خاله جون..خوبی ؟ خوشی ؟
خاله جون بیا پیشمون...پیش پسرم مسیح...آخه تولدشه...ما تو مهمونیمون هیچی نی نی ناز مثل شما نداشتیم...حتی یه نفر ......حالا من اومدم دوستای اینترنتی پسملم رو دعوت کنم...تا لااقل اگه تو مهمونیمون حضور نداشتن ..یادگاریهاشون پای تولدش ثبت بشه...
منتظرتیم


به به تولد گل پسر مبارك باشه. الان ميدوم و ميام
خاله هدی 2
10 شهریور 91 23:47
عزیزممممم
حسادت یه امر طبیعیه واسه بچه های این سن البته حسادت که نه! حیف این فرشته کوچولوهاست که همچین صفتی رو بخوایم نسبت بدیم بهشون یه جور دلخوریه که تو دل کوچولوشون فکر میکنن دیگه طرف مقابل دوسش نداره
سینای ما وقتی پیش ماست زیاد به مامانش وابستگی نداره ولی همینکه مامانش یه نی نی دیگه رو بغل کنه گریه میکنه و ناراحت میشه هرچند که ما نی نی کوچولوتر از سینا نداریم فامیلای باباش دارن

یعنی عاشق محمدم هزار ماشالله عکسای خنده هاش مرده کنندس هزار ماشالله


نه خداييش ياسي ناناسي حسود نيست؛ وحشتناك هم مهربونه ولي خب،‌ من و ماماني رو خيلي دوست داره!!
مرسي از لطفت خواهرزاده هاي خوشگلم مثل خاله مشتركشون ناز هستن (اعتماد به نفس درحد 1000)
مامي نسيم ( مامان ملودي )
12 شهریور 91 10:58
FADAYEH DOTATON KEH IN HAME NAZIN . NEGA DAHANESH

مرسي خاله
میترا
16 شهریور 91 17:22
وای از دست این نی نی وبلاگ. دلم برات تنگ شده بود عشقم. قربونت بشم من. بوووووووس. این اداهات منو کشته. محمد رو ببین چجوری میخنده. کیمیا هم خیلی سس دوست داره

خاله لطف دارين شما. ماهم كلي دلمون تنگ شده بود. ني ني وبلاگ مهربون هم رفته بود براي ما امكانات رو بيشتر كنه
مامان صدف
18 شهریور 91 8:28
این چند وقته که ندیدمت چه بزرگ شدی خاله. هزار ماشاالله