چی بلدم؟؟؟
امروز اومدم تا بگم که چه چیزایی بلدم!
بقیه در ادامه مطلب...
بلدم....
-بلدم بشمارم البته میگم ییک دوو ته تا ......ده
-بلدم شعر بخونم لا لا لا لایی لالا لالایی(با ریتم)
-بلدم شعرهایی رو که مامانم میگه رو کامل کنیم:یه توپ دارم گیلیلیلی سرخ و سفید و آااااااااااابی میزنم زمین هوامیره(دو تا دستاشو تو هوا میبره)(زودی میگی بابام منم مجبورم شعر رو تند بخونم تا اونجایی که میگه) بابام بهم عیدی داد یه توپ گیلیلیلی دا.
-بلدم انگلیسی صحبت کنم:سیب میشه: اپیل
-بلدم اسم امام اولم رو بگم:امام اول:علی
-بلدم جارو کنم و به جارو میگم آرو
-بلدم گردگیری کنم تا دستمال دست مامان میبینم یکی هم من میخوام تا تلویزیون رو تمیز کنم.
- بلدم صدای حیوونها رو تقلید کنم ،4 ماهه اینکارو بلدم:ببعی میگه:بع بع گاوه میگه:ماما جوجو میگه:دیک دیک الاغه میگه:عع عع زنبوره میگه:ززززززز هاپو میگه:باب باب پیشی میگه:مم مم ببره میگه:خخخخخخخخ شیره میگه:اوووووووووووووووه
-بلدم نقاشی بکشم و یه دفتر نقاشی تموم کردم.
-بلدم ادای مامان ندا رو دربیارم.
-بلدم دیگرون رو بترسونم :میرم پشت دیوار و میپرم میگم پخپخپخپخ یا اینکه از دور میدوم جلوشونو میگم پخپخپخپخپخ
-بلدم صلوات بفرستم:اللااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.......
-بلدم نماز بخونم:هم رکوع هم سجده هم قنوت تازه زیر لب ذکر هم میگم.
-بلدم خودم رو لوس کنم و ناز بیام و اگر کسی ازم تعریف کنه تا مدتی کج کج راه میرم.
-بلدم تمام مدت روی نوک انگشتام راه برم.
-بلدم برم ولباسم رو بردارم تا مامانم اب حموم رو گرم کنه پشت در منتظر بمونم.
-بلدم در رو محکم بزنم تا اون که تواتاقه زودی در رو باز کنه برام.
-بلدم روی مبل بدوم و راه برم .
-بلدم اعضای بدنم رو با دستم نشون بدم.چشم،گوش،دندون ،انگشت دست و پا،مو و.....
-بلدم وقتی شکمم کار میکنه به مامانم خبر بدم تا منو بشوره.
-بلدم رودربایستی کنم و آروم بشینم.
-بلدم هر چیز دوشاخه ای رو بکنم توی پریز برق.
-بلدم عین مامانم با تلفن راه برم و حرف بزنم.
-بلدم توی یک چشم به هم زدن خونمون رو ویرون کنم.
-بلدم مسواک بزنم.
خاله هدی یاد آوری کرد که بلدم:
چند کلمه دیگه:
نمیوی اینجووو (نمیای اینجا؟)
رفته تتاق (رفتم تو اتاق)
میگما (اینو قبلا یکی دوبار قبل از یکسالگی گفته بود ولی الان دوباره میگه)تر دار:سر کار
ابس (اسب)
نی نی (موبایل خاله هدی- چون روش فیلمهای نی نی گولویی خودش و محمده)
نای نای (موبایل بابا احسان- چون روش موسیقی هست و میخواد براش باهاش نی نای نای کنه)
و
بلدم سی دی بذارم توی دستگاه ویدئو!!!! تا برام حسنی بخونه
تازه یه چندوقتیه توی این سن، بلد شدم با شیشه پستونک چه جوری آب یا آبمیوه بخورم
بلدم برای محمد حرف بزنم و آرومش کنم، خم میشم و بهش میگم: جیک جیک و دستام رو هم براش تکون میدم.
خیلی وقته (قبل از یکسالگی) که بلدم دست و صورتم رو خودم بشورم و حتی صورت بقیه رو هم می شورم.
بلدم دو تا رنگ آبی و سبز رو بگم.
بلدم وقتی یکی رو میزنم و مامانم ازم میخواد عذرخواهی کنم، نازیش کنم (ناااانی ناااااااااانی) و بعد بوسش کنم و بهش بخندم و باهاش دوباره دوست بشم.
بلدم هر چی رو زمین پیدا میکنم رو بزنم توی موهام و به نظر خودم خوشگل بشم
بلدم هر چی مامانم میده بخورم میکسش کنم یا رنده اش کنم و بریزم بیرون
بلدم دیگرون رو توی ناراحتی ها دلداری بدم و کاری کنم که غصه نخورن... (داستان اشکهای خاله هدی برای پایان نامه اش)...
بلدم اونقدر دلبری کنم که همه اطرافیانم هر روز عاشقانه تر از قبل منتظر دیدنم باشن
-خیلی کارهای دیگه هم بلدم که دیگه مامانم حوصلش نمیشه بنویسه.
-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته میشه!