عید دیدنی
بعد از چند روز بالاخره یه وقت پیدا شد تا بیام و برت بنویسم این عید با وجود تو چقدر شیرین و خاطره انگیز شده!
دیگه خبری از غریبی کردن و گاهی گریه و زاری نیست ،دیگه یاسمین زهرا دوست جون جونی عموهای من شده (البته عمو مهدی رو هنوز با فاصله)!
خوشحالم خانواده من و بابا احسان همه و همه بچه دوستن و کلی ذوقت رو میکنن ،هر جا میریم میگن ولش کن بذار بازی کنه و تو هم حسابی بهت خوش میگذره ،بعضی جاها که اونقدر بهت خوش میگذره که گریه میکنی که نریم و نریم.
الان میخو.اد مهمون بیا بقیه تعریفها باشه برا بعد.....
چند تا عکسسسسس
اینم شیرینیهایی که خودم درست کردم به جز سوهان که دستپخت مامان بابا احسانه!
یه خواب ناز بعد از کلی دوندگی و شیطونی
-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی