پایان تعطیلات
تعطیلات عید بالاخره تموم شد و تو توی این دو هفته تغییرات چشمگیری داشتی از نوع رفتار تا صحبت کردن و....
هم خوشی داشته و هم مریضی....اونقدر که توی دوروز 700 گرم وزن ناقابلت کم شد ،البته فدای سرت همین که دیگه بالا نمیاری خدارو شکر .خیلی غصت رو خوردم و گریه کردم همش میترسیدم یه وقت مجبور شیم بهت سرم بزنیم،کلی هم نذر و نیاز کردم.با اینکه خودم حالم بدتر از تو بود اما نگرانی برا خودم نداشتم همش میگفتم خدایا من هزار برابر بدتر بشم ولی یاسمین خوب شه،بابا احسان هم بهم میگه اونقدر ضعیف نباش بچس مریض میشه شاید یه وقت نیاز هم به سرم پیدا کرد تو نباید خودت و ببازی ولی چیکار کنم نمیتونم......همش میگی مامان گلوم درد گییفت(giyeft)!!!!خدارو شکر که بهتری.
و اما خوشیها
هر جا رفتیم کلی ذوقت کردن و تو هم فکر کردی خبریه؟برا همین یک مقدار لوس شدی که با پایان عید دیدنیها روز به روز داری بهتر میشی و فهمیدی که خیلی هم خبری نیست!
3 تا تولد توی عید رفتی اولیش تولد مامان جون(مامان من) بعدیش تولد خاله سوسن(زن عموی من) و اخریش هم تولد بابا احسان،حسابی هم بهت خوش گشت اخه همه شمعها رو تو فوت میکردی و همه عاشق فوت کردن تو شده بودن،به زودی یه پست پر از عکسهای تولد میذارم...
اما حرف زدنت که حسابی کامل شده تقریبا همه فعلها رو میگی و جمله بندیهات طولانی تر شده!
وقتی سوار ماشین میشیم میگی مامان کی دی تدلد داریم؟(سی دی تولد)وقتی میگم نداریم میگی بایییییی نداریم!هر چیزی رو که میخوای میای میگی داریم و یا نداریم؟
وقتی خوردنی میخواد میگم نداریم میگه مماغه بقر(بخر) یا میگه:نقریدی(نخریدی؟)
هر چیزی رو دوست داره نشونمون میده میگه ادنگه؟(قشنگه)
بیشترین جمله ای که اینروزها میشنویم ازت دوست داااارم و دوست نداااارم هست (البته جدیدا به جای دارم میگی داری)،هر چیزی رو که میخوایم بهت بدیم بخوری و یا موارد دیگه غیر خوردن این جمله رو میگی. گاهی هم از ما میپرسی تا ببینی ما هم با تو هم عقیده ایم یا نه؟: مثلا می پرسی؟ بابا تاب تاب دوست داری؟دیروز دنبال محمد راه افتادی و میگی:ممد بکور بکور(بخور البته خ رو نمیگی چیزی بین ک و ق میگی)دوست داری تمتزن(خوشمزنtamtazan)
اونروز بهم میگی: مامان دادیین تتلات دوست داری مماگه بکر یا بقر(مامان یاسمین شکلات دوست داره از مغازه بخر)
کلمه هایی میگی که آدم شاخ در میاره مثلا یهو صدای ترقه میاد میگی بااااااای تلقه ترتیدم(وای ترقه ترسیدم).
الان دارم به مامانجون میگم بارون میاد باغ نمیریم یاسمین میگه تردو (فردو )بییم باغ(فردا بریم باغ).
عاشق بیده بیده گفتناتم(بده)یا وقتی میگی گیلاس یا آناداس(آناناس).
اونروز بابا جون هادی رو بعد از چند روز میخواستی ببینی تا بابایی پشت آیفون گفت یاسمین سلام گفتی آدی تلام تتلات(هادی سلام شکلات)!!!
هر چی میگم نگو هادی بگو باباجون هادی یا نگو احتان(احسان)بگو بابا احسان و همچنین پسوند خاله و عمه برای بقیه فعلا گوشش بدهکار نیست و کار خودش رو میکنه حتی به خاله من میگه منم(مریم) maanam!!
دیروز رفتیم تا برات موز بخریم مغازه اولی بسته بود گفتی:باااااااای تعطیله، دومی باز بود ولی موز نداشت تا بابا احسان اومد داخل ماشین بهش گفتی:نداشت؟ اما سومی داشت تو هم با خوشحالی گفتی :داشت داشت! بعد هم که بابا بهت گفت یاسمین خوشمزن ،تو هم مثل همیشه اصرار که بابا بکور بکور ،بابا هخم اومد از موزت دندون بزنه اشاره کردی به موزای دیگه گفتی اونا دست (اونا هست).
وقتی ازشت میپرسم یاسمین پیپی کردی؟میگه؟نه نتردم.
میگه واااااااااای چبس کنده(چسبش کنده شده).
چه بساطی داریم سر لباس پوشیدن تو همش میگی باااای گیر کرد(کرد رو هم شیرازی میگی ولی نکردم رو تهرونی).
میکام و نمیکام هم خیلی بکار میبری(میخوام و نمیخوام).
به عروسکاش میگه آقی گییه نکنید(آخی گریه نکنید).
رفتیم برات توپ بخریم بابا احسان دوست داشت از این توپ بزرگها برات بخره به بابا گفتی نه بابا بدوگه(بزرگه).
وقتی میخواد بره چرخ و فلک میگه مامان بییم تاب تابی دترخه(بچرخه):یعنی تابی که میچرخه ببرم.
هر چی آهنگ تو سی دیهاش باشه میگه مامان بیا دترخیم(بچرخیم).
وقتی میگم برام دعا کن مثلا برا گلوم دعا کن زود خوب شه دستاتو میگیری رو به آسمون و میگی: اللهم گلو مامان بوب بود.
کلمه هم که حسابی دیگه اصلا یکی و دوتا نیست که بخوام بگم برا مثال:
قارچ:قارچ
سبزی:تبزی
عروسک:عددس(adadas)
شکسته:تکته
شکست:تکس
صابون:بابون
گردن:درگن
گوش:گوش
اتاق:اقاق
زشته:گشته
بده:بدی
بادوم
پسته:پیسته
بلوط:بلوط
انبه:انبی
باغ:باغ
تموم شد:تم تد
معلومه:معنونه
یاسمین زهرا:دادیین دهلا
و خیلی خیلی کلمات دیگه که مطمئنا از این بعد میام و گلچینی از اونارو مینویسم !
بغیر از حرف زدنت بزرگتری کردن برا محمده که خیلی جالبه،خودت به همه چیز دست میزنی هر چی بهت بگیم نکن گوش نمیدی ولی اگه محمد دست بزنه سریع میگی باااااای ممد دست ندن ،نکن؛سریع میری از جلو دستش بر میداری میذاری یه جایی که دست محمد بهش نرسه !!!!
-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!
- یه عالمه عکس دارم بعدا میذارم!