خاطرات یاسمین زهرا از کودکیهاش
مامان من توچولو بودم پپلو بودم!(تپلو)
مامان دیدی من توچولو بودم دتم مماگه آدانس اقیدم!(رفتم مغازه آدامس خریدم)
مامان من توچولو بودم جوش میددم!(میددم:میزدم)
مامان من توچولو بودم تیر میکوردم!(میخوردم میقوردم و یا میکوردم یه چیزی بین اینا)
مامان من توچولو بودم برق دست ددم!
مامان من توچولو بودم آب بازی میتردم!
و.....
این روزها بارها و بارها از خاطرات کوچیکیت برامون میگی فدات بشم که فکر کردی خیلی بزرگ شدی.
و اینم یاسمین زهرای کوچولو پارسال توی همین لباس در تولد یکسالگیش(رشد رو دارید!به این میگن یه نینیه صرفه جو 80 درصد لباسهای پارسالش اندازشه)
-این پست توسط مامان ندا نوشته شده!
- ریحانه جون تولدت مبارک نمیدونم چرا دو سه هفتس وبلاگت برام باز نمیشهاز راه دور میبوسمت گلم.
-از همه دوستان بابت تبریکاتشون متشکرم شرمنده که نتونستم جواب بدم آخه یاسمین عادت کرده بعد از هر تولدش مریض بشه!از همین جا به همگی میگم ممنوننننننننننننننننننننننننننننننننن