شیطونک من
واقعا شیطونی !گاهی وقتها که دیگه آخرشی نمیتونیم کنترلت کنیم از مبل و میز و ...هرجایی میری بالا همش بدو بدو میکنی،از همه بدتر ریخت و پاشهاته که تمومی نداره دلت میخواد هر غذایی که میخوری رو روی میز و مبل و زمین بریزی و بمالونی و من خیلی از بهم ریختگی خونه ناراحتم ، با وسایلت خیلی سرگرم نمیشی و همش آویزن من شدی ،خواب عصرت رو حذف کردی و من باید ٨-٩ ساعت تا زمانیکه بریم خونه باباجونات تنهایی سرگرمت کنم و این برام خیلی سخته چون اگه از یه بازی خوشت اومد ٢ ساعت باید مداوم ادامش بدیم و....ولی خداروشکر هم یه خورده حرف گوش کنی و هم محتاط بخاطر همینه که شیطنتهات بیشتر رنگ و بوی شیرینی برامون داره تا تلخی !خدا صبرم رو بیشتر کنه تا بتونم همپای تو از زندگی کردن و شادبودن لذت ببرم.
شیرین زبونیهات که دیگه نگو همین الان داری بهم میگی:از اینا برا محمد خریدی؟بهت میگم نه گفتی:آقییییییییییی محمد گناه داره.(آقی:آخی)
صبح از خواب بیدار شدی طبق معمول از دهنه کولر بوی فاضلاب اومد بهم گفتی:بییییییییی مامان اینجا پیپی نکن برو دتویی پیپی کنبهش میگم مامان چی میگی ؟میگه :بییی بو بد میاد برو بدوزت عبض کن(بلوزت)بهش میگم مامانم بو از دهنه کولر میاد دقت کن!
رفتیم پاساژ چسبیدی به مغازه های لوازم آرایشی به بابات گفتی:بابا نیگاه چقدر قتنگه برام لاک میخری؟به منم گفتی: ازاینا(رژ لب) برام میخری!گفتم :نه گفتی:بدورگ بشم میخری؟
به بابا هادی گفتی :بیا توپبال بازی بوکونیم(فوتبال)بعدش گفتی:بابا آدی بگیر ،باباهادی هم گفتن :بابا یاسمین تو هم بگیر که جواب دادی:بابای دندیین نیست رفته خونه بخوابه گتنته(گشنشه)!
حالا این قضیه رو دارم برا خاله هدی تعریف میکنم همزمان بهت گفتم یاسمین بابا احسان کجاست؟ گفتی:رفته تاختمون ج..ش بکنه (ساختمون)!!!
بهم میگی:یخ تردم !ترا آب یخ دادی ؟(چرا)
وقتی عطسه میکنی میگی:باااااااااااااای ترما خوردم!(سرما)
بهم گفتی :کی دی(سی دی)دستها آپ دستها داون بذار !منظورت آرمز آپ و آرمز داون هست(arms up arms down).
از داستانهایی که از خودت در میاری برات بگم که خیلی جالبه مثلا:
من توچولو بودم پول بابا بداشتم(آب دهانت هم هی قورت میدی) نقاشی بخرم ،بعد پتر بد پولم بداشت دوزدید(پتر:پسر)!
محمد تختش خوابیده بعد(آب دهانش هم قورت میده) مامانش تکونش نمیداد من تکون میدادم بعد مامانش گفت:پتر جون پتر جون برو پیاز بخر تیب دمینی بخر بادانجون بخر!
مامان موچو(مورچهه به لهجه شیرازی) داره میاد دونبالم بیا بکشش منو میخوله ها!بهش میگم آخه مگه مورچه ترس داره میگه:آقه من توچولوام میترتم!(آقه:آخه)
توی خواب داره حرف میزنه:مامان محمد تربتت داره میخوره!نخور محمد !!!!(تربت:شربت)
امروز اومده میگه:مامان جیش کردم بیا بشورم تمیز بشم!
صدای محمد میزنه:پتر خاله
به دختر خاله:دوخاله
ترزانه دوخاله بابا احتانه!(فرزانه دختر خاله بابا احسانه)
پریروز چند ساعت خونه بابا هادی بودیم محمد هم بود یعنی به تمام معنا روانی شدیمممممم از دستت همش با محمد در حال بزن بزن بودید تو هلش میدادی اونم موهای تورو میکند البته که محمد چون تازه راه افتاده به پای تو نمیرسه واااااااای به حالمون یکی دوماه دیگه! بعدش همدیگه رو بغل میکردید و میبوسیدید!اونقدر شیطنت کردیییییییییییییی که تمام سر و صورتت قرمز شده بود از بس خوردی زمین و به درو دیوار و کله محمد و.....
بنده خدا بابا هادی اومدن چند ساعت استراحت کنن که نذاشتی چند نمونه از شیطونیهات:
حدود 5-6 بار که با روروئک(لولوئک)از روی دستای بابا وقتی خواب بودن رد شدی!
داشتی توی خواب گیلاس میکردی دهان بابا که به موقع رسیدم!
از ترس مگس عقب عقب اومدی و افتادی روی صورت بابا هادی!
-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!