ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا8 سالگیت مبارک

❤❤ياس من زهرا❤❤

واي از دل درد!

  آي واي........ آقايون خانما! شمايي كه هي منو بالا و پايين مي كنيد! شمايي كه مي گيد دوستم داريد! به خدا دلم درد مي كنه . اگه دل خودتونم درد گرفت دوست داريد عين مشك دوغ تكونتون بدن؟ بعد هم كه ببخشيد بالا ميارم ميگن آخي پنيريه! خب شير توي مشك هم تكون بخوره كره اش جدا ميشه. اينارو كه من نبايد به شما ياد بدم . آي واي....... حالا وسط اين دل درد مامانم هم هي ميخواد از من عكس بگيره. منو خوابونده روي شكم خرسه و هي ميگه بخند ماماني، بخند عزيزم. ببخشيد ماماني بهتر از اين نمي تونم ژست بگيرم . دلم درد مي كنه! ...
12 تير 1390

بعد از مهمونی خونه عمو رضا!

  مامانی گفت امشب از رفتن به مهمونی عمو مهدی خبری نیس! از بس دیشب بعد از اومدن از خونه عمو رضا تا صبح گریه کردم!  خب، آدمیه دیگه . یه روز خوشه یه روزم خوش تره! بهرحال امشب از مهمونی خبری نیس! فعلاً می خوابم تا بعد که ببینم بابا و مامان چه تصمیم دیگه ای برای امشب می گیرن...     ...
12 تير 1390

كي خاله تعطيل ميشه؟

آ خه كي خاله هدي تعطيل ميشه و از سركار مياد خونه و منو بغل ميكنه؟  ميدونم دلش برام تنگ شده و هي نگاه ساعت مي كنه. ولي خوب اگه بابايي امروز نياد دنبال من و مامان،‌ خاله هم بياد خونه فايده اي نداره!  اما راستي امشب عمو مهدي (عموي مامانم) به مناسبت اومدن عمه هاي مامانم از تهران و مهمتر از اون سلامتي عمو رضا كه عمل موفقي داشته شام دعوتمون كرده! دعا كنيد ماماني راضي بشه بياد. (چون فكر مي كنه از بس همه منو بغل مي كنن بدنم درد ميگيره) اونوقت من ،هم خاله هدي، هم خاله سارا و مامان جون و بابايي رو دوباره ميبينم. از ديشب تا حالا كلي دلم هواشونو كرده! ميدونم اوناهم چشم به راهن! خدايا مامان امشب راضي بشه بياد مهموني عمو مهدي اينا! ...
12 تير 1390

آخرین خبر! آخرین خبر!

به مبارکی و میمنت من تازه همین الان مراسم حمام چهل روزگی رو به جا آوردم دقیقاً ساعت 19:50 دقیقه 1390/04/05 و فعلاً هم دارم شیر می خورم . به کسی نگید ها چون یه کمی بداخلاق  شدم و ... ولی بی خیال! عجب هوایی داره این چهل روزگی! انتظار عکس مکس از اين رويداد نداشته باشید. فعلاً این خبر رو داشته باشید تا بعد! ...
12 تير 1390

امروز يك و نيم ماهه شدم

عجب روزگاريه! تا چشم روي هم ميذاري دنيا مي گذره. انگار همين ديروز بود كه به دنيا اومدم و كل فاميلو به هم ريختم! .امروز دقيقاً يك ماه و نيم از اومدنم به اين دنيا مي گذره. يك ماه و نيمه كه مامانم شبا و روزا اصلاًخواب نداره و  بابا صبحها دير به سركار مي رسه!. .تقصير منم نيستا يه خرده بد خوابم! كارايي كه تو اين مدت ياد گرفتم: 1- از بيست روزگي با تمرينات بابايي ياد گرفتم و ميگم آق...ا. . 2- تو همين مدت با نگاه كردن به دهان افراد، درآوردن زبان و غنچه كردن لب رو تقليد مي كنم. . 3- وقتي سرحال باشم بخصوص صبحها اول وقت، با صداهاي جالب به صحبتهاي اطرافيانم عكس العمل نشون مي دم. . 4- وقتي ماماني د...
12 تير 1390