عكسهاي خاله هدي در عنفوان جواني (سري اول)
يك سري از عكسهاي خاله هدي كه مربوط به عنفوان جوانيش هم هست اخيراً لو رفته و منتشر شده. مي گن اين بنده خدا، روزگاري نوزاد بوده، بعد خردسال شده و بعداً هم بزرگتر شده!! پس اونطورها هم كه من فهميدم ايشون از اول به اين بزرگي نبوده!
اين عكسها كه مربوط به دوران پارينه سنگي است با تلاش مامان جون در درجه اول، باباجون و تعدادي هم به لطف عمه فاطمه مامانيم گرفته شده. وضوح تصوير در حد تشخيص كودك از بزرگسال و زن از مرد است (دست مامان جونم درد نكنه توي اون دوران قحطي و جنگ تا حد توان از خاله هدي عكس گرفته و به نسبت بقيه هم سن و سالاش بيشتر عكس داره).
راستي توي خانواده مادريم هرجا كه مي رم ميگن شباهتهايي به كوشولويي هاي خاله هدي دارم. البته خود خاله هدي ميگه من تركيبي ام. حدود 65-70 درصد به خانواده مادري بخصوص باباجون (در لحظات خنده و گريه عين مامانيم ميشم) و 25-30 درصد به خانواده پدري بخصوص بابايي و عمه فاطي شباهت دارم.
نظر خانواده پدريم متفاوته و از مامانم مي خوام كه نظراتشونو براتون بنويسه.چون من سواد ندارم مطالبو خاله هدي مي نويسه و خاله هدي هم چون زبون منو بلد نيست چيزايي كه دور و بر خودش اتفاق ميفته رو مي نويسه. (چي شد!)
بهرحال شما مي تونين روي اين عكسها كه منم براتون گذاشتم نظر بدين و بگين من چقدر به خاله هدي شبيهم. درضمن من، ياسمين زهرا، از مامان، بابا، خاله سارا، عمه زهرا، عمه فاطمه مي خوام كه اونا هم اگه صلاح ميدونن عكساي كوشولويي شونو بيارن بذارن اينجا تا هم يه آلبوم خانوادگي داشته باشيم و هم جر و بحث كنيم ببينيم كه من به كي بيشتر شبيهم.
راستي يه موضوع خيلي مهم: خيلي ها تا منو مي بينن ميگن عين باباجونم (باباي مامانيم) هستم البته در سايز فشرده و كوچيك.
خاله هدي چند روزه توي بغل مامان جونم
خاله هدي (سمت راست) و پسر خاله اش عمو فرزان- نامزدي دايي حبيب مامانم
خاله هدي بغل مامان جون- عروسي خاله مرضيه مامانم
خاله هدي بغل باباجونم
خاله هدي دوباره بغل باباجونم كنار مامان جون (شما اونا رو نمي بينيد)
خاله هدي منزل عمه فاطمه ماماني- تهران
خاله هدي منزل عمه فاطمه ماماني- تهران
خاله هدي هنگام تماشاي تمرين فوتبال تيم باباجون