یاسمین زهرا و آتلیه عکاسی
مدتها بود منتظر بودیم تا یک فرصت مناسب پیدا بشه و لباسای خوشگل یاسمین اندازش بشه تا بریم آتلیه و از دختر نازم عکسهای خوشگل بگیریم.
از دو هفته پیش عکاسیهای شیراز رو زیر پا گذاشتیم اما اونی که دوست داشتم پیدا نمیشد چون یاسمین نمیتونس بشینه و فکر هم نمیکردم که به این زودیا بتونه بشینه!اکثر عکاسیها یه دونه خز پهن کرده بودن و بچه رو خوابونده بودن روی اون و ...
تا اینکه با یه تحقیق اینترنتی آتلیه عکس memo رو پیدا کردم رفتیم اونجا و خیلی از عکساش خوشم اومد و برا چهارشنبه18/8/90 ساعت 7 شب رزو کردیم.
یه قاب 30*90 که 5 تا فیگور با 5 دست لباس مختلف بود رو پسندیدیم .
یاسمین جون که اینروزها داره پیشرفت میکنه و حسابی شیطون شده با دیدن فضای آتلیه برق شیطنت و شادی از چشماش میبارید و بال بال میزد،خدارو شکر دیگه میتونه برا چند دقیقه به تنهایی بشینه و همین خیلی کمک کرد برا عکاسی.
من و باباش و عمه فاطی و 3 نفر از کارکنان عکاسی انواع اداها و شکلکها رو در میاوردیم تا یاسمین بخنده و ذوق کنه یاسمین هم همش دوست داشت دکور رو بهم بریزه و البته بخوره!
5 بار طی این 1 ساعت و 20 دقیقه لباس عوض کرد و یه خورده شاکی شده بود ،البته دخترم خیلی همکاری کرد و حسابی خسته شد .
به نظر میومد که خیلی عکسای قشنگی بشه ،خانوم عکاس عاشق یاسمین شده بود و هی ذوقش میکرد و میگفت کاشکی عکس لختی ازش بگیریم چون کپله خوشگل میشهاما من گفتم نه دختر رو که لخت نمیکنن دختر باید با حجاب باشه پس فردا بزرگ میشه خجالت میکشه!!!!!!!.
خدا کنه عکسهای قشنگی بشه .
یاسمین خانوم بعد از آتلیه خوشحال وشاد و خندون البته آهن خورده و ریخته روی لپاش سیاه شده!