همین دو سه روز پیش
این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته میشه.
دختر خوشگلم خیلی سیم و بند و این جور چیزا رو دوست داره .سیم تلفن هم که دیگه نگو اگه ببینه سریع میکنه توی دهنش .کلا دخترم به تلفن علاقه داره اما تلفن با سیم رو به بی سیم ترجیح میده !!
بقیه مطالب و عکسها در ادامه مطلب...
ناخنهای یاسمین شده دردسر آخه رشدشون زیاده و من هر روز باید ناخن بگیرم اما یاسمین هم از ناخن گرفتن خوشش نمیاد و هی دستشو میکشه به خاطر همین هر روز ٢-٣ تا ناخن رو میتونم کوتاه کنم اونم یکی ازته یکی نصفه !یک هفته طول میکشه تا تمام ناخن هاش رو بتونم کوتاه کنم ولی چه فایده آخه ناخنهایی که اول هفته گرفتم دوباره بلند شدن!!!!!!!!!!!!(توی خواب هم که نمیشه بهت دست زد بیدار میشی)
همیشه صورتش پر از چنگه جالب اینجاست که هر بلایی خودش سر خودش بیاره هیچی نمیگه اما اگر دست ما تصادفی اشاره ای به خانوم بشه......
هر چی یاسمین زهرا بزرگتر میشه علاقش به اسباب بازی و عروسک زیادتر میشه (این مورد رو به خودم رفته)وقتی میبرمش توی اتاقش کلی دست و پا میزنه و ذوق میکنه و با دست به اسباب بازیهاش اشاره میکنه که یعنی اینو میخوام و بلند میگه ایییییییییییییییی!!!!
دیگه نمیشه یه لحظه ازش غافل شد همش روی زمین دنبال چیزای خیلی کوچیک میگرده و یهو میخوره البته اگر چیزای کوچیک پیدا نکرد چیزای دیگه هست :لبه قالی رو میخوره ،دستمال کاغذی و البته اونروز میخواست کرم پاشو بخوره که زود به دادش رسیدم و فقط به گوشه لبش مالیده شد!!!
هنوز عادت کشیدن گوشش وقتی خوابش میاد از سرش نیوفتاده و همین مسئله باعث شده بترسم تا ببریم و گوشش رو سوراخ کنیم البته چشماشو هم حسابی میمالونه وقتی خوابش میاد (کاری که خاله هدی خیلی روش حساسه و هی میگه نذارین به چشماش دست بزنه خطرناکه)
و در آخر
جمعه رفتیم تا سیسمونیه عزیز دلم محمد کوچولو رو بچینیم وااااااااااااای چقدر همه چی با سلیقه و خوشگل بود دست بابا و مامان گلم درد نکنه که الان ٤ ساله پشت سر هم کار خرید جهیزیه و سیسمونی رو دارن انجام میدن(یکی دیگه عروسی میکنه و بچه دار میشه یکی دیگه باید جهیزیه و سیسمونی بخره اینم از رسم و رسوم بیمزه ماها که من موافقش نیستم حالا بازم جهیزیه یه چیزی سیسمونی آخههههههه).
یاسمین خانوم حسابی جمعه بچه خوبی بودن و تاب برقی و روروئک و تخت پسر خاله رو هم افتتاح کردن!
عکسهای سیسمونی خاله سارا رو هفته دیگه توی وبلاگ پسرخاله محمد میذاریم.
**خاله هدی اضافه میکنه: سیسمونی محمد گلی رو روز جمعه ١٤ بهمن ٩٠ بردیم و یه اتاق توپ همگی براش ساختیم. اینجا هم دخمل ناناز ما دراز کشیده روی پای مامانی (مامان جون) و مامانی هم دارن لباسای نی نی محمد رو جا می دن.
راستی غیر از تاب برقی، روروک و تخت نوزادی محمد کوچول، یاسمین یه تعداد از اسباب بازی ها (از جمله شتر سمبل مسابقات جام ملتهای فوتبال آسیا ٢٠١٠ - اسب آبی- جوجو و ....) و شانه سر محمد رو هم افتتاح کرد و حسابی باهاش مسواک زد!!!!!!! مامانی اونو ازش گرفت و یه جایی قایمش کرده ولی هرچی میگردیم نمی دونیم کجاست!
یادم رفت تاکید کنم که این دخمله جمعه ماه ماه بود. خیلی همکاری کرد. یه حرکت جالبم انجام داد که حیفه نگم. مامان ندا برد خوابوندش روی تخت خاله سارا و اومد که کمک کنه، یه چند دقیقه ای نگذشته بود که همگی صدای ذوق بلند یاسی که مثل جیغ بود رو شنیدیم و هراسون دویدیم سمت اتاق خاله سارا. خیلی جالب بود یاسی خانم داشت میخندید. مامان ندا برای محافظت یاسمین چون وقت نداشت یه عروسک بزرگ اسب آبی صورتی رنگ رو جای خودش گذاشته بود و اومده بود کمک. یاسی خانم هم وقتی چشمشو باز کرده بود و به جای مامانش اون اسب آبی رو دیده بود افتاده بود روی خنده. ما هم کلی به این ماجرا خندیدیم. (مامان ندا از اون اسبه هم عکس گرفتم لطفا بذار)
تشکر ویژه: مامانی، باباجون و خاله هدی، خاله سارا و عمو علیرضا به صورت ویژه از بابا احسان یاسمین زهرا تشکر می کنن. چون مثل همیشه بدون هیچگونه غر زدنی و به صورت خستگی ناپذیر کلی به ما کمک کردن. آقا احسان متشکریم. انشااله برای فرزندان بعدی تون جبران می کنیم**