ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 6 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

همین دو سه روز پیش

1390/11/16 13:16
نویسنده : خاله هدي
2,209 بازدید
اشتراک گذاری

این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته میشه.

دختر خوشگلم خیلی سیم و بند و این جور چیزا رو دوست داره .سیم تلفن هم که دیگه نگو اگه ببینه سریع میکنه توی دهنش .کلا دخترم به تلفن علاقه داره اما تلفن با سیم رو به بی سیم ترجیح میده !!

بقیه مطالب و عکسها در ادامه مطلب...

ناخنهای یاسمین شده دردسر آخه رشدشون زیاده و من هر روز باید ناخن بگیرم اما یاسمین هم از ناخن گرفتن خوشش نمیاد و هی دستشو میکشه به خاطر همین هر روز ٢-٣ تا ناخن رو میتونم کوتاه کنم اونم یکی ازته یکی نصفه !یک هفته طول میکشه تا تمام ناخن هاش رو بتونم کوتاه کنم ولی چه فایده آخه ناخنهایی که اول هفته گرفتم دوباره بلند شدن!!!!!!!!!!!!(توی خواب هم که نمیشه بهت دست زد بیدار میشی)

همیشه صورتش پر از چنگه جالب اینجاست که هر بلایی خودش سر خودش بیاره هیچی نمیگه اما اگر دست ما تصادفی اشاره ای به خانوم بشه......

هر چی یاسمین زهرا بزرگتر میشه علاقش به اسباب بازی و عروسک زیادتر میشه (این مورد رو به خودم رفته)وقتی میبرمش توی اتاقش کلی دست و پا میزنه و ذوق میکنه و با دست به اسباب بازیهاش اشاره میکنه که یعنی اینو میخوام و بلند میگه ایییییییییییییییی!!!!

دیگه نمیشه یه لحظه ازش غافل شد همش روی زمین دنبال چیزای خیلی کوچیک میگرده و  یهو میخوره البته اگر چیزای کوچیک پیدا نکرد  چیزای دیگه هست :لبه قالی رو میخوره ،دستمال کاغذی و البته اونروز میخواست کرم پاشو بخوره که زود به دادش رسیدم و فقط به گوشه لبش مالیده شد!!!

 هنوز عادت کشیدن گوشش وقتی خوابش میاد از سرش نیوفتاده و همین مسئله باعث شده بترسم تا ببریم و گوشش رو سوراخ کنیم البته چشماشو هم حسابی میمالونه وقتی خوابش میاد (کاری که خاله هدی خیلی روش حساسه و هی میگه نذارین به چشماش دست بزنه خطرناکه)

و در آخر

جمعه رفتیم تا سیسمونیه عزیز دلم محمد کوچولو رو بچینیم وااااااااااااای چقدر همه چی با سلیقه و خوشگل بود دست بابا و مامان گلم درد نکنه که الان ٤ ساله پشت سر هم کار خرید جهیزیه و سیسمونی رو دارن انجام میدن(یکی دیگه عروسی میکنه و بچه دار میشه یکی دیگه باید جهیزیه و سیسمونی بخره اینم از رسم و رسوم بیمزه ماها که من موافقش نیستم حالا بازم جهیزیه یه چیزی سیسمونی آخههههههه).

یاسمین خانوم حسابی جمعه بچه خوبی بودن و تاب برقی و روروئک و تخت پسر خاله رو هم افتتاح کردن!

عکسهای سیسمونی خاله سارا رو هفته دیگه توی وبلاگ پسرخاله محمد میذاریم.

 **خاله هدی اضافه میکنه: سیسمونی محمد گلی رو روز جمعه ١٤ بهمن ٩٠ بردیم و یه اتاق توپ همگی براش ساختیم. اینجا هم دخمل ناناز ما دراز کشیده روی پای مامانی (مامان جون) و مامانی هم دارن لباسای نی نی محمد رو جا می دن.

راستی غیر از تاب برقی، روروک و تخت نوزادی محمد کوچول، یاسمین یه تعداد از اسباب بازی ها (از جمله شتر سمبل مسابقات جام ملتهای فوتبال آسیا ٢٠١٠ - اسب آبی- جوجو و ....) و  شانه سر محمد رو هم افتتاح کرد و حسابی باهاش مسواک زد!!!!!!! خنده مامانی اونو ازش گرفت و یه جایی قایمش کرده ولی هرچی میگردیم نمی دونیم کجاست!قهقهه

یادم رفت تاکید کنم که این دخمله جمعه ماه ماه بود. خیلی همکاری کرد. یه حرکت جالبم انجام داد که حیفه نگم. مامان ندا برد خوابوندش روی تخت خاله سارا و اومد که کمک کنه، یه چند دقیقه ای نگذشته بود که همگی صدای ذوق بلند یاسی که مثل جیغ بود رو شنیدیم و هراسون دویدیم سمت اتاق خاله سارا. خیلی جالب بود یاسی خانم داشت میخندید. مامان ندا برای محافظت یاسمین چون وقت نداشت یه عروسک بزرگ اسب آبی صورتی رنگ رو جای خودش گذاشته بود و اومده بود کمک. یاسی خانم هم وقتی چشمشو باز کرده بود و به جای مامانش اون اسب آبی رو دیده بود افتاده بود روی خنده.خنده ما هم کلی به این ماجرا خندیدیم. (مامان ندا از اون اسبه هم عکس گرفتم لطفا بذار)

تشکر ویژه: مامانی، باباجون و خاله هدی، خاله سارا و عمو علیرضا به صورت ویژه از بابا احسان یاسمین زهرا تشکر می کنن. چون مثل همیشه بدون هیچگونه غر زدنی و به صورت خستگی ناپذیر کلی به ما کمک کردن. آقا احسان متشکریم. انشااله برای فرزندان بعدی تون جبران می کنیمنیشخند**

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مامانی شیما وحدیث
16 بهمن 90 12:44
وای خدا چه دخملیه نانازی اینجاست .چه لپای نازی چه چشمای خوشگلی
تروخدا ببینش چه کلنجاری با سیم تلفن میره
به خاطر اینکه روز جمعه خیلی دختر ماهی بود دست وبوس وهورااااااااااااااااااااااااا
مامانی پیش ماهم بیا

ممنونم خاله لطف دارين. چشم ميايم بهتون سر ميزنيم
شکرانه
16 بهمن 90 12:47
فدای لپای یاسی بشم من
انشاءاله به سلامتی محمد کوچولو هم زودتر بیاد توی بغل مامان سارا جونش
(ضمناٌ من خاله هستم از اسمم که مشخصه!!!!)

من يه همكار دارم كه نام خانوادگيش شكرانه است. (البته اسمش عباسه) و ما هي مي گيم آقاي شكرانه! به خاطر همين گفتم شايد نام خانوادگيونو نوشتين. ببخشيد خاله مهربون
نانازيا
16 بهمن 90 13:26
سلام ازتون دعوت می کنیم شما هم کوچولوتون رو در قرعه کشی افتتاحیه سایت نانازیا شرکت بدین. آرزوی سلامتی و شادابی برای خودتون و کوچولوتون داریم نانازیا www.nanazia.ir
مامان گلي
16 بهمن 90 16:48
مبارك باشه خسته نباشيد . من از طرف نوه خوشگلم محمداقاي گل از باباجوني ومامان جوني وخاله جونياو عمو جون تشكر ميكنم يك تشكرويژه هم از ياسمين زهراي ناناز كه خوب واروم بوده وشمارا اذيت نكرده شماتونستيد اتاق پسرم اماده كنيد انشالله همگي به زودي زود وبريد كربلاو خانه خدا زيارت .همه رااز راه دور مي بوسممنظر عكساي اتاق خوشگل نوه نانازم هستم

ممنونم مامان گلي مهربون. انشااله با همديگه راهي سفر هاي معنوي و زيارتي و همچنين سياحتي بشيم. ياسمين و محمد هم شما رو مي بوسن و ميگن دوستتون داريم. (ما هم همينطور)
مامان گلي
16 بهمن 90 16:54
اين بوسا هم مال دختر نانازم كه همه ژستا و عكساش خوردني.ازحالا براي پسر خالش زبون درازي ميكنه ميگه درست دارن اتاقت اماده ميكنن ولي من روي پاي مامان جونيممقربون دختر نانازم بشم
مامان الینا
16 بهمن 90 20:06
فدات بشم عروسک کوچولو
ماشاالله به این دختر خوش اشتها که از قالی هم نمیگذره
مبارک باشه دست پدر ومادرتون هم درد نکنه
یک پیشنهاد من شنیدم که ناخن بچه رو بعد از رفتن حمام بگیرید بهتره
آخه ما چند تا پیرهن از شما بیشتر پاره کردیم ازماگفتن..........

مرسي شما لطف دارين.
دیناکوچولو
16 بهمن 90 20:23
سلام خاله هدی
مگه قرارنبود شما خاله من بشین.پس چرا به وبلاگم سر نمی زنین
راستی خاله جون سه ماهه شدم.


ببخشيد سرم يه كم شلوغه. امروز اومدم ببينمت كوشمولو خوردني
میترا
17 بهمن 90 0:36
قربون اون چشمهای درشتت بشم. منتظر عکس های اتاق نی نی هستیم

مرسي خاله. عسكارو هم براتون مي ذاريم.
هانیوم
17 بهمن 90 0:48
سلام یاسی خانوم .
ماشاألله.چقدر چشمای گرد و خوشگلی داری.
عکسهات هم خیلی نازه مخصوصأ اونی که چشمهاتو می مالونی.
راستی از مامان بابا خواهش کن سیم تلفن رو از دسترست دورکنن چون اگه حواسشون بهت نباشه و وقت بازی سیم تلفن دورت بپیچه ؟نه بیخیال اصلأ فکرش هم خوب نیست ...
برای تو ،مسافرتون،بردیا تپل دوستت و همه ی بچه های گل ایران زمین آرزوی سلامت سعادت و عاقبت بخیری میکنم
هانیوم

ممنونم خاله يا عموي خيلي مهربونم.انشااله شما هم سالم و موفق و شاد باشيد.
عمه زهرا
17 بهمن 90 3:45
قربون چشماي نازت برم عمه گلي تو استعداد درخشان عمه هستي جيگرم با اين هوشت
مامان ارمیا
17 بهمن 90 8:28
ای خدا نمی دونم این تلفن چی داره که همه بچه ها انقدر بهش علاقه دارن. ما که تلفن قبلیمون توسط ارمیا داغون شد و یکی دیگه گرفتیم.
مامان پریسا
17 بهمن 90 11:17
چه عکسای نازی. بچه ها همه به تلفن علاقه دارن
مامان آریام
17 بهمن 90 12:42
سلام خاله جون ماشاالله هر روز نازتر و خوشگلتر میشی ما یه مدتی اینترنت نداشتیم اما دوباره اومدیم دلم برات تنگ شده بود

مرسي خاله. منم دلم براي شما و آريام كوچولو تنگ شده بود. با خاله ميام بهتون سر ميزنم.
خاله سارا
17 بهمن 90 13:22
اي قربون لپات و اون ناخنهاي كوچيكت بشم نفس
مامان خورشید
17 بهمن 90 18:32
فدات بشم یاس من
امير
18 بهمن 90 0:20
سلام واي اين خانوم چقد نازه و تپله خدا حفظش كنه خيلي نازه ....من از وبلاگ دوست مينياتوريم اينجا رو پيداكردم با اجازه لينك ميكنم ادرس رو .....نازيييييييييييييي توووووو ياسمننننننن


مرسي عمو جان. لطف دارين.
mamane rihana
18 بهمن 90 1:38
salam
che kaifi dare sismunio chidanesh manam alan mashghule kharidam albate vase nini 2khtare khahar shushum


به سلامتي. پس براي همين رفتين تهران. انشااله مبارك باشه. خيلي لذت داره
نگین مامان رادین
18 بهمن 90 1:50
#####__#_____#____###_________ #_____ _____#__#_____#___#____#________#_____ _____#__#_____#__#______#_______#_____ #####__#_____#__#______#_______#_____ _____#___#___#___#______#_______#_____ _____#____#_#_____#____#________#_____ #####_____#_______###_____#####____
مامان صدف
18 بهمن 90 8:14
عکسات خیلی خشگلن خاله. مثل همیشه

ملسي خاله جونم
خاله جون...
18 بهمن 90 13:15
سلام مبارکه به سلامتی ایشالله صحیح و سالم بیاد و به خوشی از تموم وسایلش استفاده کنه... منتظر عکسای اتاق محمد کوچولو هستیم زیااااد
فرناز مامان ایلیا
18 بهمن 90 13:49
قربون این قیافه گرفتنات عسل خاله.... آفرین که سیسمونی رو تو افتتاح کردی...بوووس...
مامان گلي
19 بهمن 90 0:25
حسابي سرتون شلوغه ومشغول كاراي محمد اقا هستين .خبري ازشما نيست

مامان گلي خاله هدي درگير كاراي بيمارستانه (محل كارش) ارزشيابي ساليانه دارن گرفتار شده. مامان ندا و ماماني و خاله سارا هم دنبال كاراي محمدكوچولن. آخه روز جمعه همزمان با تولد حضرت محمد (ص) سيسموني آقا محمد ما هم رونمايي ميشه و فاميل دو طرف ميان كه ببينن.
لیلا (مامان آروین )
19 بهمن 90 1:26
قربون عسل لپ توپولی خودم برم که صورت ماهش رو به این روز انداخته