دندون دندونه، آره خود دندونه
یایاسی ناناسی من،
چقدر دوست داشتم خودم بیام و یه پست توپ درمورد دراومدن دندون خوشگلت برات بنویسم. اما دیدی که محمد کوچول یهو اومد و اصلا هنوز نمی دونم خوابم یا بیدار!
ولی خیلی خوشم میاد ازت که کلاً آدم رو کم کنی هستی. آخرین مطلبی رو که برات نوشتم شنبه ٢٩ بهمن بود و اولین خطی که توی اون متن آوردم در مورد بی دندونیت بود. اما این کارتو خیلی دوست دارم که در کمتر از ٢٤ ساعت منو ضایع کردی و اولین مروارید خوشگلت رو در روز تولد محمد ناناسی به ما نشون دادی. اونم چه دندونیییییییی!!!!
دندون خرگوشی هات دارن در میان و تصور اینکه تو فقط دو تا دندون اونم در بالا داشته باشی آدمو فقط یاد خرگوشای باهوش سفید رنگ میندازه. (نميدونم اينم چرا دندونشو نشون نميده؟!)
یکشنبه ٣٠ بهمن ١٣٩٠ شمسی برابر با ٢٦ ربیع الاول ١٤٣٣ قمری و ١٩ فوریه ٢٠١٢ میلادی در ٩ ماه و ٣ روزگی دقیقاً در ٢٧٨ روزگی، هم پسرخاله دار شدی و هم با دندون! فکر میکنم تا فهمیدی محمد کوچول داره میاد گفتی بذار یه دندونی به طرف نشون بدم که از حالا حساب کار بیاد دستش. اما این محمد آقا قراره همبازی مهربونت باشه، یه داداشی با غیرت که هوای آبجی یاسی رو داره نه رقیب جنگی!
حالا مونده آش دندوني شما كه انشااله فكر كنم همراه سوراخ كردن گوشهات و جشن ورود محمد كوچول به خونه باشه. شايدم زودتر، نمي دونم اين تصميميه كه مامان و بابات ميگيرن و ما هم فقط قراره آششو (چه واژه قشنگي ساختم) بخوريم. نوش جونمون، چه چيزي گواراتر از آش دندوني ياسي ناناسي، فقط اميدوارم توش دندون پيدا نكنيم آخه من يه كم بد دل و حساسم!
این عکس یه اشکالی داره. اگه گفتین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پی نوشت: این مطلب رو روز سه شنبه ٢ اسفند ٩٠ نوشتم. دلیل بیان این موضوع اینه که هربار هر پستی رو ویرایش میکنم تاریخش به روز ویرایش تغییر پیدا میکنه.