گوشاشو نيگا
روز مانده به یکسالگی یاسمین زهرا
شمارش معکوس تا اولین جشن تولد فرشته آسمانی ما
اگه گفتين چي شده؟؟
(ياسمين زهراي 11 ماه و 28 روزه- 362 روزگي)
يكشنبه 24 ارديبهشت 1391
بقيه عكسا توي ادامه مطلبه...
ياسي مشغول تماشاي سي دي مورد علاقه اش
و بالاخره
حالا اگه گفتين چي شده؟؟؟؟؟؟
- بله در يك حركت انتحاري بالاخره بابا احسان موفق شد مامان ندا رو راضي كنه و بدون خبر به بقيه برن و يكشنبه 24 ارديبهشت گوش دخملو رو سوراخ كنن. همون موقع بابايي از تهران ميزنگه به بابااحسان تا احوالپرسي كنه كه بهشون ميگن دخمله رو اوخ كردن. حدوداي 9.30 شب بود كه اومدن خونه ما، ياسمين از پايين پله ها و من از بالاي پله دستامونو به سمت هم دراز كرده بوديم تا همديگرو بغل كنيم خيلي عشقولانه بود. حيف كه دوربيني وجود نداشت. مامان ندا گفت ياسي داشته غر ميزده تا اينكه وارد كوچه ما ميشن و اون روحيه اش عوض ميشه و شروع ميكنه به شادي. تا بغلش كردم و ماماني ديدش گفت واي مبارك باشه عزيزم ، منم نگاهي به سرتاپاي ياسي كردم و ديدم لباساش كه جديد نيست و گفتم چي شده؟ ماماني گفت: گوشواره هات مبارك . وايييييييييييييييييييييي از خوشحالي با ياسي دويدم و رفتم به خاله سارا خبر بدم. خاله سارا هم تا ياسمين رو ديد فهميد قضيه چيه و كلي خوشحال شد. فقط موندم چرا من در نگاه اول متوجهش نشدم.
بهرحال مبارك باشه عسيسم. كلي خوشحال شدم كه مامان و بابات زودي دست به كار شدن و گوشاتو سوراخ كردن. آخه من خودم تا كلاس سوم دبستان گوشم سوراخ نبود و هميشه وقتي توي جمع دخملاي همسن و سالم قرار مي گرفتم احساس ميكردم يه چي كم دارم با اينكه از لحاظ مالي خيلي سرتر بودم و همه چي حتي جامدادي دكمه اي و كشويي*!! هم داشتم. من به نخي هم كه بعضي دخترا به جاي گوشواره توي گوششون كرده بودن هم راضي بودم. بالاخره در يه حركت انتحاري مادرجون به همراه مامانم، من 9 ساله، سارا 6.5 ساله و ندا دوساله رو بردن و گوشامونو سوراخ كردن. حالا به نظرتون من اگه درد هم داشتم مي تونستم جلو خواهراي كوچيكترم چيزي بگم؟؟
توضيحات:
* جامدادي دكمه اي= جامدادي بچه پولدارها اون موقع دكمه اي و كشويي بود.(عقده اي بازي رو داشته باش) يادمه مامانم رفته بود خونه يكي از همسايه هامون به نام مامان حسن كه خواهرش از ابوظبي يه عالمه جنس آورده بود. مامانم هم براي من اون جامدادي رو خريد. تازه حسن جامدادي من اين بود كه علاوه بر دكمه اي و كشويي، مداد تراش هم داشت. (حالا اين موضوعات چه ربطي به گوش سوراخ كردن ياسي داشت بماند)
- اون ساعتي كه كنار LCD مي بينين توي عكس دوم، از اول اونجا نبوده. دقيقا بالاي سرLCD بودش. ياسمين خانم زحمت كشيدن و با محكم بستن در زير تلويزيوني به نشانه اعتراض! ساعت رو از اون بالا كشيدن پايين. خدا واقعا رحمش كرد. فعلا دو سه هفته اي هم هست كه ساعته اينجا نشسته و كسي هم پيدا نميشه ببردش سرجاش. ياسي قلدره