خدارو شكر خوب شدم

سلام یاسمین امروز ساعت شش این وروجکها اومدن خونه ی مابرای دیدن تو و شیطونیاتالان که داریم این عکسهای کوشولویت رو میبینیم اینا مین هیس یاسمین خوابه
بعدشم برات یکی از شیطنتای خودشون رو تعریف کردن که میخوام برات بنویسم ولی نمیدونم چطور بنویسم حالا گوش کن:بابا میخواد کمرشو ببنده ما هم رفتیم کمر بابا رو برداشتیم قایم کردیم تا نتونه برداره
یاسمین ما ازتو شیطون تریم ولی بیا با هم دوست بشیم

---

آخ جون دو تا دوست شیطون مثل خودم