خوشمزه خوشمزه
بلا خانومم شدی خوشمزه خوشمزه
-الان یه هفتس غذا نمیخوری و دوباره وزن کم کردی اما خیلی نگران نیستم اخه میدونم برا دندوناته،این دوتا دندون اخری رو خیلی اذیت شدی عزیزم امیدوارم بقیه دندونات بی دردسر در بیان خوشگلکم.
-اونقدر خوشمزه بازی در میاریییییییییییییییی که دل من و بابا احسان ریش ریش میشه مخصوصا نصفه شبها عوض اینکه بخوابی بیخوابی میزنه به سرت و شیطونی میکنی اونم از نوع بسیار بسیار دلبرانه مثلا:مدام من و بابات رو بوس میکنی بعضی وقتها خیس میشیم از بس با احساس بوسمون میکنی جیگر.
-ساعت ١-٢ نیمه شب دلت ته دیگ میکشه مدام میگی ته دیگ ته دیگ خداروشکر بخاطر اینکه سحری درست میکنم همیشه یه تیکه ته دیگ داریم تا بهت بدم و شما هم نوش جان کنی(البته بیشتر میریزی روی زمین تا بخوری)
-عاشق دیدن آلبوم عکسی به آلبوم هم میگی بابا آخه همش عکس بابات توشه.میشینی کلی وقت پای این آلبومها و تنها کسی رو که نمیشناسی منمآخه آلبومه ماله دوران نامزدی و اوایل ازدواج من و باباییه و شما نمیتونی باور کنی که
مامانت یه زمانی که خیلی هم دور نیست این شکلی بوده
و الان این شکلی شده.
-الان خیلی بهتر و واضحتر میگی زهرا و سارا البته به زبون خودت به خاله هدی هم که بعضی وقتها میگی ددا یا هیا و یا بداBODA !
-یه صفحه از آلبوم هست که بالاش عکس ساراست و عموعلیرضا پایینی هم عکسیه که عمه زهرا توشه به این صفحه که میرسی پشت سر هم میگی تایا(سارا)دهیا(زهرا)البته داری یواش یواش ز رو یاد میگیری !بهت یاد دادم به عکس عمو که رسیدی به لهجه شیرازی بگی عامو تو هم سعی میکنی ولی اخرش میگی مامو!!!
-هفته پیش خودت به تنهایی میایستادی و دو قدم هم رفتی اما این هفته خیلی تنبل شدی اصلا از جات بلند نمیشی (شاید بخاطر دندونته که اینقدر بی حوصله ای).
-توی استخرت آب کردیم و تو که از آب میترسیدی عاشق اب بازی توی استخرت شدی و خدارو شکر از اون موقع حمام کردنت خیلی راحت تر شده.
-اینروزها کلمات جدیدی رو میگی که بعضی وقتها تا کلی وقت دیگه تکرارشون نمیکنی مثلا:
*اونروز توی ماشین موبایل رو دادی دستم گفتی بگر(بگیر)!
*یهو بدون مقدمه گفتی فاطمهFATOME(ههههههه)
*یا عروسکت رو خوابوندی و گفتی ماما خوییده(خوابیده)
-دیروز بابا احسان که روزه بود خوابید بود و شما هم که طاقت نداری ببینی یکی خوابه و شما بیدار هی میخواستی بری و بیدارش کنی تا نزدیک بابا میشدی میگفتم بهت نه نه نه نه با حرکت دست تو هم یاد گرفتی و هی میرفتی نزدیک بابا احسان به من میگفتی نه نه نه نه باهمون اشاره دست بعدش هم که میگفتی ماما بابا خوههKHOE(این لهجه رو از کجا اختراع کردی نمیدونم).
-صدای چند تا حیوون رو بلدی بهت میگم
ببعی میگه تو هم میگی به به
گاوه میگه یه کم صدات رو کلفت میکنی میگی ما ما
هاپو میگه باب باب باب(هاپ هاپ)
جوجو میگه دیک دیک دیک (خیلی تند میگی وانگشتاتو جمع میکنی همزمان و تکون میدی)
-به ماهی هم میگی توتو هر روز هم به توتو ماهی به به میدی تا بخوره و وقتی بهت میگیم توتو ماهی چیکار میکنه لبهای خوشگلت رو باز و بسته میکنی.
-بیشتر وقتها با گریه باید از مهمونی بیاریمت بیرون مخصوصا خونه بابا جونات هر چی میگیم یاسمین بیا بریم بلندو با قاطعیت میگی نه وقتی هم میگیم پس ما رفتیم بهمون میگی بای بای(دای دای).
-عاشق پارک شدی تااز خونه میریم بیرون میگی تاب تاب تاب تاب مدام این کلمه رو تکرار میکنی.به
خصوص پارک بادی چمران رو که توی مسیر خونه مامانجون تا خونه خودمون هست و تو هم که باهووووووووووش خیابونش رو یاد گرفتی تا میایم تو چمران میگی تاب تاب تاب تاب .تو این دوهفته اخیر 7-8 بار پارک رفتیم به خاطر گل روی شما.
فعلا اینا رو داشته باشد تا بعد
-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!