ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 4 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

یاسمین و دادایی

1391/8/7 16:14
نویسنده : خاله هدي
783 بازدید
اشتراک گذاری

-اول از همه یه توضیح بدم که دادایی همون عمه فاطمه هست که چون گفتن کلمه فاطمه سخته یاسمین خودش رو راحت کرده و به عمه فاطمه میگه دادایی!!!

-یادمه اولین بار که یاسمین دعوا کرد ٥ ماهش بود و البته یادمه که عمه فاطمه رودعوا کرد و این بود شروع داستان!!! نمیدونم چه حسیه که به فاطمه داره،من احساس میکنم که یاسمین میدونه فاطمه از بقیه کوچیکتره و البته مرکز توجه خانواده بابایی و صد البته مامان جونه و یه جور حسادت کودکانه(به قول عمه زهرا:خودمداری کودک در روانشناسی)نسبت به عمه فاطمه داره ،خودمداری( دوست داره همه چیز متعلق به خودش باشه و خودش مرکز توجه باشه) ایشون باعث شده که یک مقداری دست بزن پیدا کنه و هر از گاهی همه رو نوازش کنه !البته این وسط عمه فاطمه از همه بیشتر مورد نوازش قرار میگیره و بنده خدا روزی ٥-٦ بار رو از دست یاسمین کتک میخوره ،فقط کتک خوردن هم نیست میگه نزدیکم نیا و مدام به عمه میگه:نه نه نه!!!!

-عمه جون فاطمه خیلی یاسمین رو دوست داره و براش کادو هم میخره اما کادو فقط ١٠ دقیقه جواب میده!!!!بعضی وقتها میگم نکنه عمه ناراحت بشه اما خود عمه چون خیلی خوب و مهربونه میگه از دستش ناراحت نمیشم چون میدونم نینیه اما وقتی بزرگ شد باید قول بده اندازه خاله هاش دوستم داشته باشه .

-یه چند وقتیه دارم کارهای روانشناسانه روی یاسمین انجام میدم و مدام توی خونه بهش گوشزد میکنم که عمه فاطمه خیلی خوبه و خیلی دوست داره تو باید عمه رو بوس کنی و نازیش کنی،حتی موقع خوابوندنش هم براش قصه میگم که عمه خیلی خوبه و.......یه جورایی فکر میکنم بهتر شده اما هنوز کامل جواب نداده !

-دیروز آلبوم رو گذاشته جلوش و میگه دادایی نانی نانی(نازی) ! امروز هم آلبوم رو برداشته و میگه مامان دادایی نانی نانی ،منم گفتم آفرین دخترم عمه فاطمه نازی، بعد زیر لب یه چیزی هم میگفت و دوباره ادامه میداد: دادایی نانی نانی اومدم نزدیکتر میبینم فیگور موقع کتک زدنش رو گرفته و بعد هر نازی کردن میگه نه نه نه !!!!!بعد از ٣ -٤ بار نازی کردن طاقتش تموم شد و داد میزد نه نه نه!!!!و تا همین الان که خوابید همش میگفت نه نه نه!!!!

-عمه فاطمه دوست داشتنی و مهربون من قول میدم تمام سعیم رو بکنم تا یاسمین با دادایی آشتی کنه اما شما هم به دل نگیر یاسمین بزرگتر که بشه عاقلتر که بشه هزار تا دوست داره.(نمیدونم دوست داشتنش اندازه خاله هاش باشه یا کمتر اما هر چی هست خیلی زیاده) 

-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

خاله هدی 2
7 آبان 91 16:50
سلااام...
آخییییی از دست این یاسمین خانم که میخواد همه جا مورد توجه باشه البته حق داره دختر خانما همه اینطورین یاسی گلی هم از الان داره نشون میده که یه خانم کوچولو واقعیه
عمه فاطمه هم مثل محمده براش محمد توی خونواده مادری و دادایی تو خونواده پدری آره به نظر منم چون میدونه عمه فاطمه ته تغاریه و مورد توجه حساس شده
البته یادمه کوچولوتر که بود گفته بودید یه مدت فقط از دست عمه فاطمه غذا میخورد آره؟؟؟
دادایی مهربون ناراحت نباش مطمئن باش یاسمین که بزرگ بشه از همه بیشتر با شما رابطه بهتری برقرار میکنه چون سن شما از همه بیشتر بهش نزدیکه نسبت به خاله ها و عمه ها....
مامان ندا این عکسای باغ اِرمو کامل بذار واسمون هِی یه دونه یه دونه دلمونو آب میکنی یا سورپرایز داری واسمون؟؟


واقعا چون ته تغاریه این بلاها سرش میاد.آره یه مدت از دست عمه فاطمه خوب غذا میخورد.این عکسها ماله 1 ماهه پیشه وقت نشده بذارم.
مامی آرمان
7 آبان 91 18:34
ای جونم یاسی جونم من مطمئنم که یاسی خانوم وقتی بزرگ تر بشه خودش حسابی با عمه جونش رفیق میشه معمولا بچه ها وقتی تو سن پایین با یکی لج میکنن بزرگ تر که میشن با همون شخص رابطه خیلی خوبی برقرار میکنن . نازدونه خانوم

به قول عمه دادایی: اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟ تعبیر خوشگلیه ولی حسودیم میشه
عمو دون دون
7 آبان 91 20:59
وای خداااااااااا
اولش خیال کردم واقعا دایی خودته..
یاسمین خیلی بچه باهوشیه رفتاراش حساب شدست.البته همه چی رو زمان مشخص میکنه شاید دوست داشتنشو اینجوری ابراز میکنه نه عمو دون دون...


آره عمویی. یاسمین زهرا داره عمه جونشو رو امتحان می کنه.
عمه فاطمه
7 آبان 91 21:12
ياسمين عزيزم تو اخم ميكني براي من ميشود زيباترين خنده ها. ميزني برايم ميشود نرم ترين نوازش ها . نه ميگويي ميشود شيرين ترين نه اي كه تا به حال شنيده ام خيلي دوست دارم گليتو هم منو دوست داري شاعر ميگه اگر با ديگرانش بود ميلي چرا جام مرا بشكست ليلي


خاله هدی: خیلی جالب تعبیر کردی عمه دادایی آفرین! ولی اینجوری من کلی حسودیم میشه ها


میترا
8 آبان 91 0:28
اوخی. نازی هر دوتاشون. هم یاسمین هم عمه فاطمه ی گناهی. اشکال نداره عمه خانم، دخترمون بزرگ تر که بشه درست میشه. الان همون قضیه خودمداریِ (خوب شد یه چیزی یاد گرفتیم)


آره خدا عمر عمه زهرا بده که این خودمداری رو انداخت سر زبون ما، چون خیلی سخته بگیم فلانی حسادت میکنه و ... درحالیکه معنای خودمداری بیشتر به احوالات نی نی ها میخوره.
مامانی درسا
8 آبان 91 3:20
الهی بگردم انشاالله در آینده با دادایی میشن دو تا دوست ..... جالبه که به عمه ش میگه دادایی ..... مامانی برو خصوصی


بعضی وقتها هم داتی میگه (به جای فاطی)اوایل میگفت عمِ (عمه)
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
8 آبان 91 8:49
آخی حتما عمه دادایی همش دلش میگیره، چون یه چند دفعه ای که یاسمین زهرا از خجالت منم دراومد خیلی دلم گرفت اما واقعا همون حس خود مداریه که عمه زهرا میگه، چون روز جمعه هم که باغ بودیم عمه فاطمه از واکنش یاسمین می ترسید و نمی تونست محمد رو بغل کنه و یاسمین یکی دوبار بهش اعتراض کرد.
اما عمه دادایی غصه نخور، ناناسی قول میده بعداً جبران کنه، چون توی حافظه اش کاملا حک شده که کیا بهش محبت حقیقی رو داشتن. من الان همه نگاههای اطرافیانم رو توی بچگی (دو سه سالگی) یادمه.بچه های این دوره که از ما باهوشترن و کاملا آگاهترن. پس به امید روزهایی که دل منو با دلبری های یاسمین و دادایی بسوزونین صبر داشته باش!

مامان گلی کیمیا
8 آبان 91 18:01
تا امردز نمی تونستم برای شما کامنت بزارم نی نی بلاگ بامن سرناسازگاری برداشته بود امروز دوباره آمد گفتم یک نظر بزارم دیدم نظرم ثبت شد کلی خوشحال شدم حالا من یک چیزی از کیمیا برات بگم کیمیا کلابا بچه های بزرگتراز خودش دوست داره بازی کنه .ولی دادا رهامش خیلی خیلی دوست داره وقتی دادارهامش رامیبین انگار دنیارا بهش دادن ایتقدر ذوق میکنه وبغلش میکنه . البته دادا رهام هم خیلی کیمیا را دوست داره .خانم خانما اونروز کیف منوبرداشته کارت شناسایی منو برداشته عکسش پاره کرده هرچی بهش گفتم نکن فایده نداشت یک عکس دادارهامش توی کیف من هست .برداشته بوسش میکنه ونازش میکنه .بهش میگم خوب اینوپاره کن بالحن دعوا به من اعتراض میکنه میگه نه نه زودی عکس میزاره توی کیفم


خدارو شکر ه تونستید نر بذاری.ممنون از لطفتون.چیکار کنیم با این شیطونهاااااااااااا