یاسمین و تولد محمد
فدای تو بشم من دختر مهربونم از وقتی فهمیدی چند روز دیگه تولد محمد قراره بریم کلی ذوق داشتی و همش میگفتی باااااااااااااااااای تدلد ممد!وقتی بهت گفتم خاله سارا برات کلاه خریده و قراره تو شمع فوت کنی و کیک میدن و کباب میدن کلی ذوق میکردی و هی میگفتی بهههههههه اباب(کباب) !
خلاصه روز موعود فرا رسید و عصر که از خواب بیدار شدی زود گفتی تدلد ممد؟منم گفتم اره بابا که اومد میریم.توی راه هم کلی تدلد تدلد خوندی.اونجا هم که رسیدیم خیلی ذوق میکردی ،دختر خوبی بودی ولی همش حواست به کیک بود اما به خود کیک اصلی دست نمیزدی و به خامه های اطراف کیک دست میزدی ومیخوری ومیگفتی بهههههههههههههههههه!
هر چی تلت رو میزدم به موهات درش می آوردی و به زور چند دقیقه کلاه سرت گذاشتی برای عکس .
همه برات کادو آورده بودن کلی خوشحال شدی ولی بر خلاف چیزی که فکر میکردیم اصلا ناراحت نبودی که کلی کادو به محمد میدن و همه حواست هم به وسایل محمد بود که حنان (دختر عموی محمد)یه وقت دست به وسایل محمد نزنه و همش بهش میگفتی نههههههههه مال ممد!نههههههه مال ممد!.حتی نمیذاشتی بره توی اتاق محمد و یا اینکه به ماشین شارژی محمد دست بزنه!
پنج ساعت بود چیزی نخورده بودی اما اونقدر سرگرم بودی که هیچی نمیگفتی ولی تا دیدی دارن سفره میندازن رفتی به عمه محمد گفتی تنقال(چنگال)،وقتی چنگال رو گرفتی نشستی پای سفره به کباب خورن بعد هم دیدی حنان بلند شد تو هم برای حفاظت از وسایل محمد از سر جات بلند شدی و رفتی اما ٢ تا کباب خوردی در کمال ناباوری.اونقدر گفتیم یاسمین دوتا کباب (بدون نون) خورد، خودمون چشمش زدیم دو روزه غذا نمیخوره.
در تمام عکسها مشاهده میکنید که یاسمین داره کیک میخوره و اصلا طاقت نداشت یه لحظه وایسه و عکس بگیره !
اینم پسر خوشگلم که کلی ذوق کیک تولدش رو کرد.فداش بشم
-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!
-توضیح و تفسیر دقیق باشه برا وقتی خاله هدی وقت کرد.