ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

تازه ترین های یاسمین زهرا

1392/3/14 17:52
نویسنده : خاله هدي
1,089 بازدید
اشتراک گذاری

بازیهای جدید:

-هرروز شستن یک عروسک در حمام و البته گرفتن کله مبارکش زیر شیر آب و ذوق کردن!

خخخخخخخخخچشمک

-مامان بیا امیر دندون بازی بکونیم!من:خمیر دندون چه بازی هست ؟با هزار تا ادا و اطفار و کلمه های شکسته و...به من فهموند خمیر بازیش رو میخواد بهش میگم مامان این خمیر بازیه نه خمیر دندون!در حین بازی با خمیرها هی میگه :مامان نینی دلست کن،گوبه دلست کن و(گربه).... وقتی هم درست میکنم با بقیه خمیرها اونقدر روش فشار میده که دیگه نمیشه خمیرهارو از هم جدا کرد!!!!

بلوزشو که درمیارم همش میگه:بیاید من بخولید!یا از افعال معکوس استفاده میکونه و میگه:نخولیدااااااااا!!!

بابا احسان در حال خوردن یاسمین

بازی گزارشکر:(از ابداعات عمه هاش)دستمون رو مثل میکروفون جلوی همدیگه میگیریم و صحبت میکینیم از  شرح گزارشهایی که خاله هدی از یاسمین زهرا گرفته:

گزارشگر:هدی                              مصاحبه شونده نیشخند:یاسمین زهرا

اسمت چیه؟                               دندیین دهلا

شما امسال رای میدید؟                 نه

چرا؟                                         من توچولوام!

حالا اگه رای بدی به کی میدی؟       محمد!!!بغل

تلفظ محمد گفتنش بین محمد و ممده!

خرابکاریهاش:

سی دی رو میشکونه میگه:آقی بابا احتان دلست میکنه!(آقی:آخی)

کتابشو پاره میکنه میگه:بابا احتان دلست میکنه!(درست:دلست)

دست و پای عروسکش رو میکنه میگه:بابا احتان دلست میکنه!

و.....

اینم فهمیده بابا احسانش همه فن حریفه ماشاا...مژه

خیلی وقتها هم که بهش میگم دیگه خراب شد درست نمیشه میگه:بقر اب؟(بخر خب)بهش میگم پول ندارم میگه:بابا پول داره!به باباشم میگه:بابا پیلدار!(پولدار)

رفتم نماز بخونم وقتی برگشتم دیدم خونه رو ترکونده درست در سه سوت هر چی هم میگم یاسمین نیگام کن میخواست تلویزیون ببینه چشمش به تلویزیون بود و.نگام نمیکرد دوربین و آوردم و زود عکس گرفتمعصبانی!!!بعدم میگه:دمع میکونم!(جمع میکنم)

شیرین زبونیهاش:

تند تندبلوزشو تکون میده میگه:آتابه(آفتابه)درمه(گرمه)بااااااااااااااااای علق تردم!(وای عرق کردم!)

کیفشو انداخته رو دستش میگم کجا؟میگه:بلم کال دالم!(برم کار دارم)

مامان من این دوغو دوست ندارم دوغ گاب دوست دارم به بابا بگو بقره اب؟(دوغ گاب:دوغ گاو منظورش دوغ عالیس هست که عکس گاو داره!)(اب:خب)(بقره:بخره)

مامانبزرگش برا پیشی نون انداخته به مامانجونش میگه: مامانجون اباب گوبه گوشت میقواد!(مامانجون رباب گربه گوشت میخواد)بعدم هی به من گیر داده: بلو گوشت بیال! منم برا اینکه دست از سرمون برداره گفتم باباجون باید برن گوشت بخرن بیارن گوشت نداریم به پیشیه میگه:باباجون گوشت بقره میارم اب؟بلو درو مبندما!!!(بابا جون گوشت بخره میارم خب؟برو درو میبندماmabandamaaa)

بعدم به گربه میگه:بلو برا من ادا بیار پلو ماهی بیار اب؟(برو برا من غذا بیار پلو ماهی بیار خب؟)

نصفه شب خوشحال و شاد بیدار شده میخواد از تختش بیاد بیرون منم بدون هیچ حرفی بهش اخم کردم و نیگاش میکرد خودشو لوس میکنه و میگه:مامان ناراحت نکن بیااااااااااااااا بگلم کنننننننن!من به اخم کردن ادامه دادم میگه:بیا بگلم کن گریه میکونماااااا!

میگه :مامان برا بابا آدی تنگه میگم :دلت تنگه، جواب میده :بلی باباآدی تهلونه(باباهادی تهرونه)دیروز بهش میگم باباهادی امشب از تهرون میاد میگه :بااااااااااااااای بابا آدی منو بگل میکونه بوس میکونه پام بوس میکونه پپلوم بوس میکنه!

بهش میگم میخوام نماز بخونم میگه:بلو بضو بیگیر!!!!!!(برو وضو بگیر)

نماز:مماز

قرآن:گل آن

امام ششم رو بهتر میگه:دعبر تادق قبلا میگفت بعبر قابر!!!!

امام هفتم:موتی تادم(ظ خیلی یواش)

 هر روز با خاله سارا و مامانجون شهناز باید تلفنی صحبت کنه و اولین سوالاتی که میپرسه اینه:ممد هس؟ممد کو؟ممد آبیده؟(خوابیده)

اولین واکنش بعد از بیداری از خواب :اول خنده بعد میگه مامان دیدی و.......(هر روز یه خاطره تعریف میکنه)گاهی وقتی حرفش تموم شد دوباره میگیره  میخوابه!

وباز هم وسط حرفهای من و احسان گیر داده: مامان نیگاه نینی نیگاه نیگاه...... دیدی دیدی دیدی منم گفتم: آره مامان دیدم! بهم میگه:  بای من ندیدم!!!!تعجب

غذای مورد علاقه :همبر گر یا به قول خودش قنبر!

البته به هلو هم میگه:قلو

دیشب این دختر خاله و پسر خاله مهربون یه عالمه همدیگه رو بوسیدنو بغل کردن البته بیشتر از طرف یاسمین بود و محمد بیشتر بوسهاش رو توی هوا میکردقلب!راستی منم محمد رو وایسوندم ایشون هم دوقدم راه رفتن فداش بشم مننننننننماچ.

یعنی کف پاهاش همیشه اینطوریه هاااااااآخ!

فدای دختر چرکولکم بشم

-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان سوشیانت
14 خرداد 92 17:59
وای دلم براش ضعف رفت خدا برات نگهش داره


ممنون عزیزم.برا شما هم همینطور
مامان گلی
14 خرداد 92 20:44
قربونش بشم فقط 2روز دیگر تا دیدارمجدد منو فرشته کوچولو هام
دایی مهردادهمش میپرسه کی میان کجا می خواین باهاشون قرار بزاره منم بهش گفتم جمعه شب یا شنبه شب با دست پخت من میریم یکجایی تفریحی برای بچه ها خوبه دیگر نه چون میدونم خیلی نمیمونید


ممنون از محبتتون.اصلا راضیی نیستیم شما توی زحمت بیوفتید.
عموامیر
14 خرداد 92 21:40
ای یاسمین زهرای شیطون قیافشووووووووووووووووو ببینننننننننننن زیر آبببببب
پاهاشوووووووووووووووووووو
شیطونی دیگه شیطون با این زبون شیرینتتتتتتتتت فداتتتتتتتتتتتتت


ممنون عمو امیر
امیر مهدی و عمی
15 خرداد 92 12:59
ای جانم قربونت برم
خیلی نازنینی فرشته کوچولو
مامانی خوب شکار لحظه ها میکنی ها


ممنون.ما اینیم دیگه!!!
خاله هدی 2
15 خرداد 92 22:30
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مامان قندعسل
15 خرداد 92 23:28
واقعا هم خوردنیه یاسمین جون.منم اگه بببینمت حتما میخورمت
مامان محمدحسن کوچولو
16 خرداد 92 0:46
ممنون که سرزدین مامان یاسمین زهرا خوشگله چقد شما دلت خوبه من که محمدحسن جزء آرزوهای دست نیافتنیشه این همه آب بازی و به قول خودش "پلشت کاری" ولی من دلم نمیاد یذارم هرکار دلش خواست بکنه! شازده مام همیشه خدا پاهاش همین شکلیه البته یک چند درجه تیره تر!
مامان ارمیا و ایلمان
19 خرداد 92 8:49
جیگرتو با این بلبل زبونیت.
فرناز/ مامان ریحانه
22 خرداد 92 2:56
چقدر خوشم اومد از عکس فیلتر شده یاسمین جون یاد روزی افتادم که عکس لختی 1 سالگی ریحانه رو تو وبلاگ گذاشته بودم و خاله هدی بهم تذکر داد هههههه منم حرف گوش کن، سریع ورداشتم
مامان آنيسا
10 تیر 92 18:13
وااااااااااااااااي خيلي نازي
خدا براتون نگهش داره براش اسپند دود كنين



ممنون از حضورتون.مرسی