ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

رفتم بیمارستان خاله اینا

1390/5/28 6:53
نویسنده : خاله هدي
1,046 بازدید
اشتراک گذاری

 

دیروز بعد از اینکه با مامان و بابایی رفته بودیم مرکز بهداشت برای چکاپ سه ماهگیم، رفتیم بیمارستان خاله هدی که یه سری هم به اون بزنیم. خاله هدی هم که هرچی منو ببینه دوباره مثل ندیده ها رفتار می کنه از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه! من و مامانی رو برداشت و برد قسمتهای مختلف بیمارستان و منو به همه دوستاش نشون داد. دوستای خاله هدی هم مثل خودشن! اونا هم سر من دعوا می کردن که کی منو بغل کنه (خاله هدی و خاله سارا هم همیشه سر بغل کردن من دعوا دارن) من بنده خدا، اولش خواب بودم ولی خب از بس فشارم دادن بیدارم کردن و دست و پامو ماچ و بوسه و... خلاصه منم نامردی نکردم و دوباره دست گذاشتم به جبغ و گریه ... خب دوباره مامانی بنده خدا به بهونه شیر دادن به من، فرار رو بر قرار ترجیح داد و به همراه بابایی از بیمارستان خارج شدیم . بعدش رفتیم خونه مامان جون. مامانم و مامان جون بردنم حمام و خوب و حسابی منو شستن. آخه دیروز برای افطار باغ دایی بابایی دعوت بودیم و کل فامیل بابایی اونجا بودن و من باید خودی نشون می دادمچشمک

تذکر: خاله سارا انتظار نداشته باشه این همه راه بکوبیم با مامان و بابا بریم فرودگاه که اونم منو به دوستاش نشون بده! دلیل علمی: از بیمارستان خاله اینا تا خونه مامان جون یک دقیقه راهه ولی تا فرودگاه 45 دقیقه اونم اگه ترافیک نباشه!


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان زهرا نازنازی
28 مرداد 90 13:27
منم اگه بودم حتما می خوردمش

ماشاالله

1000 ماشاالله


به به واقعا خوشمزس
مامان علي
28 مرداد 90 14:48
هزار ماشالله.واقعا دختر نازيه
خدا حفظش كنه براتون


ممنونم
مامان محیا
29 مرداد 90 12:06
واقعا خوردنیه...واقعا تنها کسیه تو این دنیای مجازی که دلم میخواد از نزدیک ببینمش و قورتش بدم


ممنونم خاله جون. منم دوست دارم شما را ببینم