ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

به ياد مادر

1390/6/17 14:24
نویسنده : خاله هدي
1,132 بازدید
اشتراک گذاری

اگه بود حتماً خيلي دوستت مي داشت. خيلي بيشتر از هر كس ديگه اي. همونطوري كه خيلي مامان و خاله هاتو دوست مي داشت. هرجا مي رفت، هر كاري مي كرد، هر اتفاقي مي افتاد به فكر مامان جون،‌ باباجون، مامان و خاله هات بود. مامان و خاله هات تو بغل اون بزرگ شدن. مامان و خاله هات روي زانوهاي او خوابهاي شيرينو تجربه كردن. قصه دختر ماه پيشوني،‌ خاله سوسكه و هزار نيكي و عشق ورزي رو از اون ياد گرفتن.

تو اوج ترس و وحشت جنگ،‌ زماني كه باباجون شيراز نبودن او و آقا(آقو) بودن كه ميومدن و مراقب مامان جون و دختراش بودن. شبهاي بمباران وقتي كه مامانت تو دل مامان جون بود و خاله هدي و خاله سارا از ترس دو طرف مامان جونو محكم گرفته بودن،‌ او و آقا بودن كه مثل شير كنارشون مي نشستن و بهشون آرامش مي دادن. وقتي مامان جون و باباجون به مسافرت مي رفتن، مامان و خاله هات تنها پيش او آروم مي گرفتن. براي او حرف مي زدن و درد دل مي كردن... 

.

.

 

تا اينكه يه روز ... صداي سوت قطار فرشته ها از دور دستها شنيده شد... دل مامان جون،‌ باباجون و دختراشون لرزيد... قطار فرشته ها نزديك و نزديك تر شد....

فرشته زميني ما، مادر،  آسماني شد.

تاريخ حركت: 17 شهريور 1377    ساعت:‌17   مقصد:‌ بهشت برين   جايگاه:‌ اولياء و مقربان الهي

 

ياس بي خزانم، به يادش باش كه عشق بي پايانش هستي.

"فاتحه "

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

خاله الهام
17 شهریور 90 16:40
سلام -ادم وقتی یادگذشته هامیفته ،دلش میگیره هیچی جای صمیمیت ها و خاطرات گذشته نمی گیره.یاد اقا و مادر و ان خانه پر از خاطره بخیر،خدا بیاموزتشان.


الهی آمین
مامان یاسمین زهرا
17 شهریور 90 18:11
مریم 1007( مامان سپنتا )
17 شهریور 90 22:36
خدا رحمتشون کنه ندا جون


ممنون گلم
عمه مائده
17 شهریور 90 22:41
یاد باد آن روزگاران یاد باد
لیلا(مامان آروین)
17 شهریور 90 23:32
آخی نازی گلم من و آروین برا شادی روح مادر فاتحه خوندیم روحش شاد و یادش باقی


مرسی دوست گلم
farnaz
17 شهریور 90 23:58
روحش شاد باشه دوست عزیزم...

خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.


مرسی فرناز جون
خاله سارا
18 شهریور 90 0:24
خیلی دلم گرفت کاش الان بودنشون خیلی کمبوشون رو احساس میکنم ایشالله بهترین جاها جایگاهشون باشه و مهمون آقا امام حسین باشن.آمین


آمین
مامان آترینا
18 شهریور 90 2:45
خیلی توصیف زیبایی بود خداوند رحمتشون کنه
سمیه:مامان مسیح
18 شهریور 90 6:03
الهی...دلم گرفت واقعا سخته اما...خوب...چه میشه کرد جز صبر و صبر خدا رحمتشون کنه
بهار(مامانی شهراد)
18 شهریور 90 13:33
°°°°°°°°°°°°|/ °°°°°°°°°°°°|_/ °°°°°°°°°°°°|__/ °°°°°°°°°°°°|___/ °°°°°°°°°°°°|____/° °°°°°°°°°°°°|_____/° °°°°°°°°°°°°|______/° °°°°°°______|_________________ ~~~~/__ بيا اينم وسيله حالا ديگه_\~~~~~~ ~~~~~/ _ميتوني بهم سر بزني _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸..... *•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*
مامان ارميا
20 شهریور 90 9:27
واي موهاي تنم سيخ شد. خدا بيامرزه. مطمئن هستم جاش تو بهشته.


منم مطمئنم