ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

ما رفتیم یاسوج

1390/6/24 11:45
نویسنده : خاله هدي
881 بازدید
اشتراک گذاری

 

امروز با خانواده باباییم داریم میریم یاسوج تا آب و هوایی تازه کنیم. درضمن این اولین سفر من هم به حساب میاد. مامان و بابا تصمیم داشتن تا اولین سفرم به سمت مشهد باشه و اگر خدا بخواد 12 مهر هم میریم زیارت امام رضا (ع) ولی خب از بس همه از آب و هوای یاسوج توی این فصل تعریف کردن و از اونجاییکه مامان و بابا نیاز به تنوع و تفریح داشتن، ما هم راهی سفر یاسوج شدیم.

یه در گوشی: میدونین یه عالمه لباس زمستونه خوشگل دارم که الان اندازه تنمه و چون شبهای یاسوج، هوا سرده مامان می خواد اونا رو بیاره اونجا و هی تنم بکنه و ازم عکس بگیره. اوه

البته این سفر ما دو روزه است. امروز میریم و انشااله به سلامتی فردا عصر بر میگردیم. آخه فاصله شیراز تا یاسوج تنها دو ساعته و رفت و آمد به نسبت راحته.(احتمالاً امشب شو لباس (show) داریم، البته یاسوجی ها به شب هم میگن شو. پس امشو شو لباس داریم!)

حالا علی الحساب چون وقت ندارم دو تا عکس براتون میذارم و میرم.


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

عمه مائده
24 شهریور 90 11:53
سلام
عسل توپولی منو ببوسید و مواظبش باشید لاغر نشه ها...
در ضمن
بی صبرانه منتظر عکسای مسافرت یاسی جیگررری هستم .
گلم مواظب خودت باش


مرسی خاله مائده- بابایی نی نی یاسی قول داده تپل تر برش گردونه
مامان ریحانه
24 شهریور 90 11:54
آخی من عاشق یاسوجم خیلی ازش خاطره دارم مخصوصا آبشارش خیلی با حاله و هوای سردش
خوش بگذره یاسی


ممنون. انشااله دوباره برین و حالشو بیشتر ببرین
مامان آترینا
25 شهریور 90 0:14
تی جانم خانم طلا بهت خوش بگذره
سمیه :مامان مسیح مقدس
25 شهریور 90 3:09
وااااای...سفر....دلم لک زده برا مسافرت...اما به خاطر کار شوشو و البته کار خودم...تا 2 ماه دیگه نمیشه جایی رفت...
ای خداااااا کم م داره یه ساااال میشه که سفر درست و حسابی نرفتیم.....

ما هم آپیم...بیا دوست جونی

انشااله دوماه دیگه یه سفر درست و حسابی میرین و خیلی هم بهتون خوش میگذره
مامان آترینا
25 شهریور 90 7:30
گل یاسم چقده قالب وبت خوشگله مبارکت باشه


قابل شما رو نداره. ولی باباجونم میگن خیلی شلوغه باید عوض بشه خاله هدی هم مونده که چیکار کنه!!!!
خاله سارا
25 شهریور 90 12:09
قربون لپای ورم کردت برم دلم واست ی ریزه شده زودی بیا
بابای مهرسا
25 شهریور 90 23:53
اول. ممنون از محبتتون دوم.سفر خوش بگذره سوم.بازم از خوشکلتون عکس بزارید
مامانی کسرا
26 شهریور 90 8:21
واسه مامانی :
ممنون که به ما سر زدید ماشاالله به این ناز نازی هم خودش خیلی نازه هم اسمش خیلی قشنگه
من نظری که دادید رو تصحیح نکردم کسرای من واسه شما علی باشه خیلی هم قشنگه
خوشحالم که با هاتون آشنا شدم
واسه یاسمین زهرای عزیز:
وای خدا چه نازی شما!
چه زود به حرف اومدی!!!!!
چه زود نوشتن یاد گرفتی!؟؟؟؟؟!!!
اوه تازه بلدی با کامپیوتر کار کنی!!!
واقعا باهوشیا فسقلی!
فندوق هلو نمکدون ...
ماشاالله صد قل هوالله...




ممنونم خانمي

مامان ارميا
26 شهریور 90 9:39
خوش بگذره جيگري. نمي دونم چرا انقدر اين ني ني گلي به دلم نشسته. اسفند فرتاموش نشه.ولي به خدا چشمم شور نيست. قالب وبلاگ خيلي قشنگ شده. قبلي رو خيلي ها داشتن و تكراري بود.


چشماتون قشنگ ميبينه. قابل شما رو نداره. ولي باباجونم ميگن كه بايد قالب وبلاگ رو عوض كنيم چون خيلي شلوغه
خاله
26 شهریور 90 9:40
چه خوب که وبتون به سرعت باز میشه.هرجا هستین خوش بگذره.


ممنون خاله. ولي شما كدوم خاله اين؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان ارميا
26 شهریور 90 9:40
راستي رفتي سفر امام رضا با دل كوچولوت براي ارميا هم دعا كن عاقبت به خير بشه.من هم دلم مي خواد ارميا رو ببرم ولي هنوز نشده. خاله ارميا اون جا زندگي مي كنه.آخه شوهر خاله اي نيشابوريه.


دعاكنين سفرمون جور بشه حتماً از طرف همه ني ني ها دعا ميكنم. انشااله شما هم به همين زوديها زائر امام رضا باشين
سحر
26 شهریور 90 9:43
سلام خاله هدی
این دخملی ناز رو از طرف ما ببوس

ایشالا خوش بگذره
جای ما رو هم خالی کنید
بوس واسه توپولی خانممممممممممممممممم

چشم خاله جوووووووووووون سحر