ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 6 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

نظرات (11)

مامان یاسمین زهرا
17 اسفند 90 19:51
آهای خانومی که به اسم ترنج اومدی نظر خصوصی دادی به یه دخمل کوچولوی 9 ماهه حسودی کردن زشتهخدا هم عقلت بده هم شفات بده البته از قدیم گفتن عقل که 7 سالگی نیاد 70 سالگی هم نمیادخلاصه از خودت خجالت بکش دیگه هم به وبلاگ دخترم سر نزن چون دوست ندارم آدمهای حسود جز بازدید کننده های وبلاگ پربازدید دخترم باشن.


سمیرا
17 اسفند 90 19:55
دوست دارم قورت بدم نی نی تو هی عکسشو نیگا میکنم نی نی منم مفل دخملت شه .قربونه لپاش برم من . بووووووووووووووووووس


براي خاله خوب خودم
مامان دینا جون
17 اسفند 90 21:50
خدای من چی شده؟؟؟؟کی به این دخمل خوشگل ما حسودی کرده؟؟؟؟؟مامانی ناراحت نشو.

سوئ تفاهم شده- مامان ندا هم دلش گرفته
مامان دخملی
17 اسفند 90 22:31
سلام
ماشاالله چه دخمل نازی
به ما هم سر بزن
این بوس واسه دخمل گلی


ممنونم چشم ميام پيشتون:
عموامير
18 اسفند 90 0:27
كلاه شو ببيننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن


عموامير
18 اسفند 90 0:32
كي جرعت كرده به ياسمين حسودي كنههااااااااااااااااااااااااااااااااااااا..........خوب بيد ياسمين

عمو بخير گذشت
خاله جون...
18 اسفند 90 0:49
محل نذار عزیزم یه مشت حسودن بیخیال!!!

مبارکه 90000 تایی شدنتون!!!
فقط سکوت بهتره هیچی جواب اینجور آدما ندی نه خوب بگی نه بد بعد از یه مدت خودشون خسته میشن میرن پی کارشون بی خی خی
حالا بخند هدی جونممم زود باش دیگه غصه نخوری هااااا بخند مامان یاسی جون شما هم ناراحت نشو بیخیال شو...
___________________________
عوضش خیلیا هستن که دوستون دارن مثل من
اینا هم فقط واسه هدی جونمه یاسمین جونم ایندفعه استثنا قائل شدم تا حالا فقط واسه تو بوده حالا واسه خاله مهربونت...


دیگه دستم درد گرفت بسکه کلیک کردم شبتون بخیر!!!


خاله جون به خير گذشت. مامان اون ني ني خوشگله (اسمشو نميگم بهتره) برام پيغام گذاشتن و گفتن كه اصلا بي خبرن و يكي خودش همينجوري اومده و حرف زده. به خدا نمي دونم از دست بعضي ها چيكار كنم. خدا روشكر كه بخير گذشت. از دعوا و اعصاب خردي براي خودم و ديگرون بيزارم. درضمن مرسي خاله جون مهربونم كه اينقدر هوامو داري
خاله جون...
18 اسفند 90 12:24
خوب خداروشکر من که نمیدونم جریان چیه ولی همینکه تموم شد خداروشکر...
راستی اومدم یاداوری کنم یادتون نره مطلب امروز محمدو از چرکنویس خارج کنی...من همش دلم پیش محمده و دوست دارم ازش باخبر باشم اخه

خاله جون يه ذره خسته ام. امروز مطلب ننوشتم. فردا هر دو روز رو باهم مي نويسم. براي خاله جون ماه محمد كوچول و ياسي ناناس
مامی امیرحسین
18 اسفند 90 16:06
مبارک باشه همه چیز.هم محمد جون هم آش دندونی هم 900000تایی شدنت خاله هدی جون


ممنونم خاله جون لطف دارين
کودکانه های من
18 اسفند 90 21:50
خاله هدی اینا
دعواااااااا
چرا امروز از یاسمین زهرا عکس نذاشتید
دلم تنگ میشه خوب



من و دعوا؟؟؟!!! يه ترنج نامي اومده بود و مي گفت شما آشي كه پختين لباسي كه تن ياسي كردين مثل فلان ني ني هست و كلي حرفاي الكي كه شما فلان شما بهمان. بعد من رفتم پيش مامان اون ني ني خانم و ازش پرسيدم كه يعني چي اين حرفا؟ بنده خدا اومدن و گفتن كه روحشون هم از اين ماجرا خبر نداره. ديگه همين و تموم شد.
محدثه
19 اسفند 90 23:43
مبارکهههههههههههههههههههههه