ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 8 سال و 4 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

زيارت آقا امام رضا (ع)

1391/2/13 15:08
نویسنده : خاله هدي
760 بازدید
اشتراک گذاری

                                              

روز مانده به يكسالگي ياسمين زهرا

خوشگل خانم امروز ساعت 6 عصر مسافره. قرار بود با مامان و بابا برن تهران و بعدشم شمال. اما مثل اينكه اين دوسه هفته اي توي تهران يه ويروس بي ادب افتاده به جون بچه ها و البته برخي از بزرگترا و همگي گلاب به روتون شدن. براي همين مامان و باباي ياسمين خانم تصميم گرفتن راهي مشهد بشن. من و ماماني خيلي خيلي دلمون ميخواست با اونا همسفر بشيم ولي شرايط كاري بد من نذاشت و ماماني هم اسير من شد. (هرچند راضي نيستم به خاطر من خودشو به شيراز پيچ و مهره كنه)

خلاصه دخملو داره ميره و دل ما رو هم باخودش مي بره... بابايي كلي غصه خورد كه ياسي خوگشله رو حدود ده روز نمي بينه. آخه بابايي الان اروميه است و فردا مياد شيراز و يكشنبه كله سحر ميره تهران و خوگشله يكشنبه عصر برمي گرده شيراز. البته محمدي هست ولي خداييش هر گلي يه بويي داره. همون طور كه وقتي يه روز محمدي رو نبينيم يه غم گنده رو دلمونه ياسي هم كه نباشه ديوونه ميشيم. بخصوص الان كه كلي شيرين زبون شده و عشقولانه در ميكنه. انشااله تو اين چند روزه ميام و از عشقولانه هاش بخصوص براي بابايي ميگم و ادا و اصولاش..

سفرت به سلامت گل خوشبوي ما... بوسه هاي ما رو پيشكش آقا امام رضا كن و يه سبد پراز عطر ياس محمدي برامون هديه بيار... دوست دارم كلييييييييييييييييي.....قلبماچ

مامان ندا و بابا احسان از شما هم التماس دعا... عزيز دردونه مونو اول به خدا و امام رضا و بعدش به شما مي سپاريم... با دست پر برگردينقلب

 

* شفاي سفر قبل ياسي، اعتقاد زيباي منه، سوغات اولين سفر زندگي ياسمين زهرا*قلب

 

يازده ماه و هفده روزگي

٣٥١ روزگي ياسمين زهرا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

یاسمین
13 اردیبهشت 91 14:17
سلام التماس دعا واقعا منو همسرمو هم یادتون نره دلمون بدجور امام رضا میخواد

ياسي و مامانش اينا خاله ياسمين و عمو مرتضي رو يادتون نره.
مامان محیا
13 اردیبهشت 91 14:55
خیلی دلم امام رضا میخواد. اشکم درومد. مامان ندا دعا کن ما رو هم بطلبه..




... يا امام رضا

مامان ریحان عسلی
13 اردیبهشت 91 18:09
سلام
آخی عزیزم خاله هدی تهنا خاله هدی دپرس ، ایشالا به سلامتی برن و بیآن و یه عالمه سوغاتی بیآرن برات
شما که رفتی کربلا واسه ما چیزی نیآوردی کربلایی خاله هدی جونم
سفرشون بی خطر عزیزم

رفتم كربلا كلي چيزم آوردم ولي شماكه نيومدي ديدنم تا بهتون بدم
ممنوم خاله
مامان گلی
13 اردیبهشت 91 18:24
باز باحرفهای پراز احساست گریه منو در اوردی ازطرفی خوشحالم قرار نوه وبلاگیمو از نزدیک ببنیم کلی باهاش عشق کنم خیلی خوشحالم منوکیمیاومامان میترا منتظر گلمون هستیم


خوش به حال ياسي و مامانش كه شما رو مي بينن
سحر
14 اردیبهشت 91 1:24
عزیزم به شهر ما خوش اومدی.....پیشاپیش تولدت مبارک....بترکه چشم حسودایی که چشم ندارن پیشرفتتو ببینن


مرسي
خاله جون
14 اردیبهشت 91 10:51
سلام...
سفرشون به سلامت!!!
خاله هدی جون پس از محمد هم بنویس واسمون هنوز ادامه اون پست اوخ اوخ شدنو نذاشتی واکسن زنون هم که اضافه شد...


مطالبشو نوشتم فقط وقت نمي كنم عكس بذارم. براي ياسي كه مي نويسم مامانش عكسارو ميذاره ولي محمد مامانش تنبله. مطلب آماده بدون عكس هم كه فايده نداره. انشااله امشب و فردا خودم عكس هم اضافه ميكنم و وبلاگشو آپ ميكنم. مرسي از لطفت
خاله جون
14 اردیبهشت 91 11:21
بله..
پس منتظریم خاله جون...
راستی جریان این شفای سفر قبل یاسی چیه؟؟؟


اون سفر اوليش منظورمه. توي پست مربوطه اش گذاشتمش.
میترا
15 اردیبهشت 91 2:01
شانس ما خیلی خوبه که اونجا همه مریض شدن و شما اومدین مشهد تا ما ببینیمتون. ولی کاش خاله هدی و مامان بزرگت هم بودن. انشاالله سفر بعدی اونا هم میان


انشااله. ميتراجون دعاكنين ما هم به همين زودي ها راهي مشهد بشيم.