زيارت آقا امام رضا (ع)
روز مانده به يكسالگي ياسمين زهرا
خوشگل خانم امروز ساعت 6 عصر مسافره. قرار بود با مامان و بابا برن تهران و بعدشم شمال. اما مثل اينكه اين دوسه هفته اي توي تهران يه ويروس بي ادب افتاده به جون بچه ها و البته برخي از بزرگترا و همگي گلاب به روتون شدن. براي همين مامان و باباي ياسمين خانم تصميم گرفتن راهي مشهد بشن. من و ماماني خيلي خيلي دلمون ميخواست با اونا همسفر بشيم ولي شرايط كاري بد من نذاشت و ماماني هم اسير من شد. (هرچند راضي نيستم به خاطر من خودشو به شيراز پيچ و مهره كنه)
خلاصه دخملو داره ميره و دل ما رو هم باخودش مي بره... بابايي كلي غصه خورد كه ياسي خوگشله رو حدود ده روز نمي بينه. آخه بابايي الان اروميه است و فردا مياد شيراز و يكشنبه كله سحر ميره تهران و خوگشله يكشنبه عصر برمي گرده شيراز. البته محمدي هست ولي خداييش هر گلي يه بويي داره. همون طور كه وقتي يه روز محمدي رو نبينيم يه غم گنده رو دلمونه ياسي هم كه نباشه ديوونه ميشيم. بخصوص الان كه كلي شيرين زبون شده و عشقولانه در ميكنه. انشااله تو اين چند روزه ميام و از عشقولانه هاش بخصوص براي بابايي ميگم و ادا و اصولاش..
سفرت به سلامت گل خوشبوي ما... بوسه هاي ما رو پيشكش آقا امام رضا كن و يه سبد پراز عطر ياس محمدي برامون هديه بيار... دوست دارم كلييييييييييييييييي.....
مامان ندا و بابا احسان از شما هم التماس دعا... عزيز دردونه مونو اول به خدا و امام رضا و بعدش به شما مي سپاريم... با دست پر برگردين
* شفاي سفر قبل ياسي، اعتقاد زيباي منه، سوغات اولين سفر زندگي ياسمين زهرا*
يازده ماه و هفده روزگي
٣٥١ روزگي ياسمين زهرا