ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

یاسمین و باباجوناش

1391/9/19 16:39
نویسنده : خاله هدي
1,041 بازدید
اشتراک گذاری

یه دختر دارم شاه نداره               از خوشگلی و باهوشی تا نداره

عاشق جفت بابا جوناتی یعنی همه یه طرففففففففففففف بابا جونا یه طرف!

باباجون بابا احسان رو که بنده خدا جدا از همه میشونی و کسی نباید نزدیک باباجون باشه یا اینکه بابا جون رو میبری تو اتاق و مدتها باهاشون بازی میکنی و جز من و بابا احسان بقیه حق ندارن بیان تو اتاقاز خود راضی.

چند شب پیش بابا جون بابایی مثل هر شب تورو آوردن توی آسانسور ،البته با اصرار تو ایشون توی خونه هم اومدن و تو نمیدونستی چه جوری خوشحالیت رو نشون بدی و هول شده بودی،کتابهات رو آورده بودی و تند تند برا بابا جون توضیح میدادی به خصوص گیر داده بودی روی عکس کبریت و مدام میگفتی نینی نه(یعنی نینی نباید به کبریت دست بزنه)!

پریشب هم رفته بودی تو بغل باباجون هادی و پایین نمیومدی،دست میکشیدی روی ریش باباجون و صورتت رو میذاشتی رو شونشون و حسابی دلبری میکردی،حتی بابا جون رو موقع رفتن تا دم ماشین کشوندی!

دیشب هم بابا جون برات یه جعبه کاکائو خریده بود کلی ذوق کردی و اومدی همه رو میخواستی باز کنی و دندون دندون کنی یکیش رو بهت دادم خوردی دوباره اومدی سراغشون که ازت گرفتم با اخم ازم گرفتیشون بادست میزدی تو سینت و میگفتی باباجون(باباجون برا من آورده مال تو نیست)!

اون شب که بردیمت پارک با بابا احسان رفتی ماشین سواری و هی نینیها میزدن توی ماشینتون و تو کلی ذوق میکردی و این شده برات یه خاطره جالب که برا باباجون هادی ٢٠٠ بار تکرار کردی که ......(یه سری کلمات نامفهوم برای ما)نینیها دنگگگگگ(همزمان دوتا دستتم مشت میکنی و تکون میدی)این یعنی نینیها با ماشین دنگگگگگ میخوردن به ماشین مابغل،بابا جون هم که هر دفعه انگار بار اول هست که این خاطره رو میشنوه کلی ذوق میکنه برات.

قدر باباجونات رو بدون که محکمترین تکیه گاه توی زندگی من و بابا احسان وجود با ارزش اونهاستقلب.

این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

عمو دون دون
19 آذر 91 20:56
آقا قبول نیست باورکنید راست میگم قبول نیست...عمو دون دون تصور این لحظه بعد شنیدنش منو جو گیر کردخوووووووووفیلم این وروجک رو میگرفتید میذاشتید تو وبلاگ یه 200باری هم ما میدیدم خوووووووووووو

وای یاسمین زهرا فکرشو بکنن سوار ماشین دنگگگگگگگگگگگگگ خیلی باحاله منم بچه که بودم یه بار سوار شدم ولی خیلی ترسیدم الانشم میترسم از اوناااا...

قالب وبلاگت چه خوجل شدهههههه

خودتم که دیگه فرشته یییییییییییییییییی

راستی محمدکوچولو چرا چندوقته نمیاد؟؟


سلام عموجون.ممنون.راستش مشکل اینجاست که یاسمین تا دوربین رو میبینه دیگه کاری نمیکنه و جو زده میشه!محمدم خوبه مامانش فرصت نمیکنه
مامان گلی
19 آذر 91 22:04
سلام ناناسی من انشالله همیشه سایه باباجونا بالای سر شما باشه درپناه خداوند باشین


انشاا...
میترا
20 آذر 91 2:30
ای جوووووووووونم. پس این نی نی ها همه اشون بابا جونی هاشون رو دوست دارن. کیمیا هم راه میره بابا علی اش رو صدا میکنه. خدا حفظشون کنه


الهی امین