ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

5 روز مونده

1392/2/22 15:27
نویسنده : خاله هدي
728 بازدید
اشتراک گذاری

تنهاtotalgifs.com alfabeto-atualizletras-agua gif gif cl_5.gif روز مونده به تولد دوسالگیت گلم.

از کارهای مورد علاقت خوندن شعر و کتابه،دوست داری خودت لباسهاتو بپوشی و امروز بلوز و شرتت رو خودت پوشیدی اما بعدش اومدی گفتی: مامان عبضی پوچیدم دیدم شورتت رو وارونه کردی پاهات.

با آب و تاب کتاب میخونی امروز برای بار اول تونستی بگی قورباغه البته میگی:قورغابهنیشخند

محمد خندهبرات آدامس خرسی خریده بود اما تو که آدامس خرسی دوست نداری، برا همین دادی به من و بابا احسان حالا صبحی میگی: ممد آدانس کرته قریده من نقوردم مامان قوردش برا خاله سارا هم پشت تلفن گفتی بعدش خاله گفت چرا تخوردی؟گفتی؟دوست ندارم آدانس موزی بقر!

 بهش میگم داریم میریم خونه باباجون هادی میگه:نه بابا آدی نیست تهلونه!

رفتیم همبرگر بخریم تو هم که عاشق همبرگری یه دونه رو میخوری یه کم نونش زیاد میاداوه تا رسیدیم در مغازه بابا احسان گفت شلوغم هستا تو هم گفتی باااااااای غلوغه!

دیشب توی خوشحالی با سر زدی به چونه من که البته بدون منظور بود و من خیلی دردم گرفت چشمات شده بود پر اشک و ناراحت بودی که من رو زدی و سرت رو گذاشتی روی پام و گفتی:ببکید مامان دوست دارم ،دم در ما توی ماشین بودیم ولی بابا جون بیرون از خونه ایستاده بودن تورو بغل کردن برگشتی بهم گفتی: مامان گییه نکن (نمیدونم چرا فکر کردی گریه میکنم)تا میخواستم جوابت رو بدم بابا احسان رفت توی پارکینگ اونموقع صدای گریت رو شنیدم زود از ماشین اومدم پایین و بغلت کردم و گفتم مامان دیگه درد نمیکنهماچ!

دیشب خونه بابا آدی یه جشن کوچولو برام گرفتن سوپرایزی و برام یه کیکی خوشمزه هم خریده بودن ، تو هم که از صبح هرچی بهت میگفتم یاسمین تولد منه میگفتینه تدلد دندیین دهلان!(تولد یاسمین زهران)،بالاخره شب قبول کردی که تولد منه و موقع کیک بریدن دوبار پشت سر  با محبت زیاد گفتی: مامان مبالکه مبالکه منو خاله هدی اونقدر ذوق کردیم تازه من کلی توی چشمام اشک جمع شد.دوست دارم عزیزمماچ.

- این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

سمیرا مامی سایان
22 اردیبهشت 92 16:07
شیرین زبون دوست داشتنی پیشاپیش تولد 2 سالگیت مبارک عزیز دلممممممم


ممنون خاله
فرناز/ مامان ریحانه
22 اردیبهشت 92 21:57
قربون شیرین زبونیات عسلم


نمی دونم چرا وبلاگم برای شما باز نمیشه؟
بقیه دوستان میان وبلاگمون و مشکلی ندارن


فقط یه صفحه کالباسی رنگ با چند تا حباب میاد!!!
راز
23 اردیبهشت 92 1:10
تولدت مبارک مامان ناناز خانم.
یاسمین زهرا. تفلد شومااااااا هم مبالک


لطف دارید
راز
23 اردیبهشت 92 1:12
┈╱▔▔▔▔╲ ╭▏╭╮╭╮▕╮ ╰▏┳╭╮┳▕╯╭━━━╮ ┈╲╰━━╯╱▔▔╲╲╲┃ ┈┈▔╲▔▔╭┈┈▕╭╮┃ ┈┈┃┣━┫┣━┳┳┫┣╯╭╮ ┈╭┻┃╭┻┃┈┃┣┃┣━┻╰╮ ┈╰━╯╰━╯┈╰━╰━━━━╯
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
23 اردیبهشت 92 7:27
ای خوش خوابا دیشب زلزله به این وحشتناکی اومد نفهمیدین؟؟؟ من و مامان و سارا مردیم از ترس.کلی صدا داشت و طول کشید زلزلهه. تازه یه مشت چیز هم شکست که دیشب نفهمیدیم از کجا بود ولی یه مجسمه کوچولو از توی بوفه افتاده بود پایین


خخخخخخخخخخخ
♥ مامي ملودي جون ♥
23 اردیبهشت 92 11:31
سلام عزيزم شنيدم زلزله اومده . اميدوارم همتون خوب باشين و اين آخرين خبري باشه كه در مورد زلزله به گوشمون ميرسه .


ممنون همه خوبیم شکر خدا
میترا
23 اردیبهشت 92 11:46
عزیز دلم، چه تند تند پست میزاری. منم چون از سر کار میام نت نمی تونم کامل بخونم فقط عکس های خوشگلت رو نگاه میکنم و کیف می کنم


مرسی دوست کارمندم
مامان دینا جون
23 اردیبهشت 92 14:04
قربون اون شیرین زبونیاش برم من.چقد این دخمله نانازه.


ممنون خاله