جدید جدید
عادتهای تلویزیون دیدنش
-مامان تیلیزون(تلویزیون) بذار بیبینم!نه این دوست ندارم .دیگش بذار(یکی دیگه بذار)!مامان تیلیزون آموش نکنیاااااااااااااااااااااا(خاموش).
هرچیزی که توی تلویزیون نظرش رو جلب کنه:مامان ازاینا برا دندیین میقری؟(از اینا برا یاسمین میخری؟)
وقتی میبینه بچه ها بغل عمو پورنگ هستن یا اینکه توی موقعیتی هستن که یاسمین خیلی دوست داره جای اونا باشه، لجش میگیره میزنه توی تلویزیون با فریاد میگه:نینی بد بد بد !نینی بد بد بد!
-وسایل آشپزخونه رو ازش میپرسم و کارشون رو میگه مثلا میگه :گاس (گاز)نینی دست ندنه اطرناکه(خطرناکه)دندیین دست نمیدنه(یاسمین دست نمیزنه)رو گاس پلو میپدن(پلو میپزن)!
-هر چیزی رو که بلد نباشه میگه:مامان ای کی کیه؟(چی چیه)
--چیکار میکنی:چکار میکونی?(chakar mikooni)
-از خاطرات جدیدش که مدام تعریف میکنه"مامان من الله بابا پاره تردم بابا بعوا ترد مامان ناراحت شد دندیین گییه ترد!(من الله(قرآن) بابا رو پاره کردم بابا دعوام کرد مامان ناراحت شد یاسمین هم گریه کرد!)
-هرچیزی میخواد میگه:مامان برام میقری؟مامان جون طناز میقره؟باباآدی میقره؟آله هدی میقره؟عامو علیدا میقره؟تارا میقره؟باباتان میقره؟
بهش میگم مامان جون رباب بگم بخره؟میگه نه!عمه زهرا؟نه! عمه فاطمه؟نه! بابا ابراهیم:نهههههههههههه!فکر کنم از آموزشهای احسانه باید درست و حسابی تحقیق کنم!
وقتی حوصلش سر میره:مامان بیا بادی بوکونیممممممممممممممم!بیا دونبالممممممممممم(بازی بکنیم بیا دنبالم)بیا نقاتی بکتیم(نقاشی بکشیم)بیا بترخیم(بچرخیم)......
حوصلش که سر میره:بابا منو پارک مبری؟mabari(تقریبا ٢٠٠ بار تکرار میکنه)
اونروز توی تلویزیون داشت اهنگ میخوند و هی ایران ایران میگفت یاسمین هم باشور داد میزد ایلاااااان ایلااااااااااااااان محمد هم شروع کرد و میگفت ایان ایاااااااااان ،همین موقع بود که یاسمین حس خردمندانه گرفتش و به محمد با جدیت گفت: ممد ایان نه ایییییییییییییللللللللللللللللللاااااااااان (با تاکید فراوان بر حرف ل).
اونروز آب ریخته روی سرامیک بهش میگم مواظب باش نخوری زمین اونوقت یاسمین با فریاد به باباش گفت:باباتان آب گیختم دمین نخوریااااااا!(بابا احسان آب ریختم زمین نخوریااااااا)
فکر میکنه هر چیزی نداره باید براش بخریم وقتی میریم توی خیابون از کنار مغازه ها که رد میشه هی میگه:مامان من ای ندارم میقری؟بابا ای برام میقری؟هر کدومش رو هم که داره میگه:بای نیگاه منم دارم !مامان دیدی منم ازینا دارم!
اونروز داد میزد:مامان بیا کمکم کن دارم میوتمااااا!(بیا کمکم کن دارم میوفتمااااا)
دیشب مهمونی بودیم رفته بود به دختر عموم گفته بود اب میخوام اونم ازش پرسیده بود اب مبخوای یاسمین جواب داده بودی :بلی لفا(لطفا)همه داشتن ذوقش میکردن!
موقع خداحافظی از خونه بابا بزرگاش داد میزنه:من بعدا میام!
این هم یاسمین دست به دامان پدر!ببخشید به شلوار!
-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!