ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

غصه دار شدن مامان ندا

1392/5/15 12:45
نویسنده : خاله هدي
945 بازدید
اشتراک گذاری

الان دو هفتس دوربینم رو خراب کردی دختر ،بازم تا هفته پیش یه ریزه بهتر میگرفت الان که دیگه هیچی تار تار گریه.

تو مگه نمیدونستی دوربین مامان ندا به جونش بستس ؟هی میام عکس بگیرم یادم میاد که چی شدهگریه.

واقعا زندگی بدون دوربین سخته برا همین  الکی و دلخوش کنی بازم عکس میگیرم ولی همه تارررررگریه.

بابا احسان لنزش رو باز کرد یه قطعه شکسته از توش افتاد بیرون گفتن باید لنز جدید بخریم براشگریه.

اونشب که مهمونی داشتیم اونقدر دلم میخواست عکس بگیرمگریهاصلا از خودت اونقدر دوست دارم عکس بگیرمگریه.

باید حسابی صاف و بدون حرکت از هرچیزی عکس بگیرم تا یه کم واضحتر بشهگریه.

عکاسی از نمای باز و دورگریه

کمی زومتر و یعنی واضحترگریه

اینم  بعد از ٣٠ تا عکس تار یه دونه تقریبا واضح گریه

-خدایا این روزها و ماههای بی دوربینی رو بر من بنده حقیر آسون بگذرونگریه!

- تازه این کار رو کردی دعواتم نکردیم دلمون خنک شهگریه!

-این پست توسط مامان ندای غصه دار یاسمین زهرا نوشته شدهگریه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

خاله هدی 2
14 مرداد 92 15:09
آخخخخخخخ واقعا سخته من کاملا درکتون می کنم
نمیشه یه لنز جدید براش بخرید؟؟!؟! یا بدید تعمیرش کن؟!؟!؟
خوب همچین وسایلیو نذارید دم دستش باشه
منم غصم گرفت می دونم چی می گید...


همدردیم پس!خاله هدی دیگه جایی نمونده که دور از دسترس یاسمین باشه.تعمیر میشه ولی مثل روز اول نمیشه و خیلی گرون به صرفه تره که یه دونه نو بخریم
مامان دینا
14 مرداد 92 15:12
مامان ندا جون غصه نخور عزیزم.میدونم سخته ولی ایشالا زود زود درست میشه و مثل همیشه عکسای خوشگل از دخمل خوشگلمون میذاری برامون.


مرسی
مامان گلی
14 مرداد 92 17:36
من که خودم اینروزهاکلی ناراحتی ورنج دارم اینم اضافه شد یلسمین جون چرا مواظب نبودی مادر مگر نمیدونه دوربین یک وسیله حیاتی برای مامانا


واقعا حیاتیه
مامان گلی
14 مرداد 92 17:38
تنها وبلاگی که مامانش تند تند عکس میگذاشت دلمون باز میشد حالا چیکار کنیم


خاله هدی 2
15 مرداد 92 1:20
بله تقریبا دو سه ماه پیش بود دوربین از دستم افتاد روی سرامیک یه رستوران و یه قسمتش شکست دیگه عکس نمی گرفت فقط به صورت اتوماتیک وقتی بعضی چهره ها رو تشخیص میداد بعد از چند ثانیه یه عکس بیخودی می گرفت چقدر که من اشک ریختم بماند؛ ولی خداروشکررر حدودا چهار پنج روز بعد خود به خود درست شد و یهویی دیدم عکس می گیره نمیدونید که چقدر خوشحال شدم؛ قبل از اون مرتبا از دست سینا میفتاد ولی روی فرش؛ یا اینکه میگرفت دستش و باهاش ور میرفت ولی بعد از اون اتفاق دیگه همیشه قایمش می کنم از دستش که یه بار خرابش نکنه؛
خیلییییی ناراحت شدم با دیدن این پست تازه کلی دلم برا خود فضولش تنگ میشه وقتی عکس نباشه
تو رو خدا زودتر یه نوی فوق حرفه ای بخرید
فقط به بابا احسان نگید من گفتم هااااا


خاله هدی بیا بغلم گریه نیمممممم
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
15 مرداد 92 7:27
اصلاً غصه نخور! تازه عکسات شده مثل عکسایی که دوربین من میگیره با این تفاوت که دوربین من نه شکسته نه افتاده زمین. سالم سالمه ! ولی خب همیشه بیست تا درمیون یکی رو درست و حسابی میگیره.



نه بابا دوربین تو بهتر میگیره
میترا
15 مرداد 92 10:01
الهی من فدای دل داغ دیده ات بشم. دوربین داغونِ من چند وقته داغون تر شده کلی دلم میسوزه دیگه چه برسه به دوربین حرفه ای شما. حالا غصه نخور آقا احسان یه دونه بهترشو برات میخره.


احساااااااان بیا ببین میترا جون چی میگهههههه
عموی و تاتیانا شیطون
15 مرداد 92 11:54
سلام عموییییییی ای وروجک اشکال نداره میشه زودی درستش کرد..اگه دوربین تون کام پکت هست فقط ببرید براسرویس اما اکه sdlهست بایدیه لنز دیگه بزارید روش امتحان کنیدمنم دوربینم رو دوقلوها کوبیدن زمین شانس آوردم حسابی ولی بایه سرویس شدن دوربین درست شدالبته چندتا پیکسل هاش سوخت و تو عکس مشخص هست بعد هر عکس باید نشست و حسابی ادیت کردتا مشخص نشه..شما هم نگران نباشید با تنظیمات یکم کار کنیداگه نشد حتما ببرید برا تعمیر..


slr هست گفت باید لنز جدید بخرید
مامان آنيسا سعيده
15 مرداد 92 12:17
آخ فدات شم واسه اين خرابكارييات خوشگل خانوم

راستي ندا جون از مسافرت برگشتيم ميتوني تو وبلاگ عكساي جديد آنيسارو ببيني


ممنون.اومدم
♥مامی ملودی جون ♥
16 مرداد 92 0:02
الهی بگردم . وای واقعاً درکت میکنم اون یه هفته ای که دوربینم تعمیرگاه بود داشتم میمردم از غصه . آخه دقیقاً وسط مسافرت هم بود اما امیدوارم که زودتر درست بشه دوربینت عزیزه دلم. خیلی بامزه بود که دعوات نکردیم یکم دلمون خنک شه


گریههههههههههه
مريم مامان آرمان
20 مرداد 92 13:02
آه واقعا سخته ندا جون.

انشالله زود تعمير بشه تا اعصابت آروم بشه.


خدا کنه
مانی محیا
21 مرداد 92 15:02
آخی دلم سوخت. خسیس نیستیمها فقط دلمون میسوزه. تازه این سری رفتم آرایشگاه زد ابرومو خراب کرد. رفتم کت دامن دادم به خیاطی ماهر مدل دامنشو اشتباهی دوخت میگه یه متر بخر بیار گفتم 48 تومن پولشه مگه شوخیه. سه شب از داغش نخوابیدم. باید برم بخرم تا راضی بشم..


وااااااااااااای چقدر اعصاب خوردی داشتی خواهر
مامان صدف
22 مرداد 92 10:33
هر چقدرم تار باشه، فرفریاش معلومه.


خخخخخخخخخخ فکر کردم محو میشه