دختر 27 ماهه من
دختر ٢٧ ماهه من خیلی خانوم شده، خودش که مدام میگه من خانوم شدم(قانوم تدم کانوم تدم شایدم نگه تدم بگه شدم)،بذار اول کار بگم که یاسمین به گفتن اشتباه بعضی از کلمات عادت کرده در حالیکه میتونه درستشون هم بگه مثل اسمش که میگه دندیین ولی اگر ازش بخوای میگه:داسمین
اسمت چیه:دندیین دهلا پولاسین!
فامیل منم میگه:دوتالالایی
یادتونه قبلا اوایل تیر بود گفتم اموزش گام به گام از پوشک گرفتن داریم ،یاسمین دو سه روز بیشتر همکاری نکرد و لج کرد منم دیدم با لج بازی فقط دوتاییمون اعصابمون خرد میشه دوباره بیخیال شدم و گفتم از اول شهریور شروع میکنم !روز ١٦ مرداد بود دیدم پمپرز یاسمین تموم شد ،البته توی پارکینگ بود ولی حوصله رفتن تا پارکینگ نبوداز اونروز بود که دیگه تصمیم گرفتیم به پوشک بگیم بای باییییییییییییی.روز اول خیلی همکاری نکرد ٥ بار خودش رو خیس کرد و فقط ٥ ساعت باز بود از روز دوم ساعت باز بودنش رو بیشتر کردم و خدارو شکر همکاری فوق العاده یاسمین شروع شد از روز سوم که دیگه شبها هم کنترل ادرار پیدا کرده بود الان دیگه پمپرز نیست جز وقتی برا خریدی چیزی میریم بیرون و تایم بیرون بودنمون زیاده ،خوشحالم آفرین امیدوارم کنترل صد در صد رو زودی به دست بیاری.پروسه از پمپرز گرفتنت در این ١٢ روز خیلی راحت بود .دوسال و دوماه و نوزده روز کامل پوشک شدی.یاد حرف میترا جون افتادم اونروز و از ته دل احساسش رو درک کردم:چقدر دلم گرفت سطل حمام رو دیدم که خالیه خالیه و بدون پمپرزمامانم هم میگه برا چه چیزایی غصه میخوری تو.
به پاس از پمپرز گرفتن و البته از شیر گرفتن یاسمین زهرا احسان گفت میخوام برات کادو بخرم منم به همه چیز فکر میکردم جز لنززززززززززززز دوربین اونقدر خوشحال شدم اونموقع که اگر بهم بلیط سفر به جزایر قناری رو کادو میداد اونجوری خوشحال نمیشدم.ممنونننننننننننننن احسان عزیزم.
از کارها و حرفهای یاسمین زهرا بگم که خیلی خوشمزس:
افتاده زمین :مامان بگلم کن مباظبم باشگوبونت برم(قربونت برم)
محمد گوبونش برم توچولو بوده تو شیکم مامانش بوده!توی برنامه فیتیله نوزاد عروسک نشون میده یاسمین میگه:وااااااااااای گوبونشون برم تیر میخورن.(شیر)
عاشق مدرسه و مهد کودک رفتنه امار همه مهد کودکهای اطراف هم داره همش میگه :مامان اونجا مه کودکه !
مامان بزورگ بشم مدسه میبریم؟
وای مامان من گادر دوست دارم(قادر کارگر افغانی بابا)دوست دارم گادر بگلم کنه.
خودت رو قاطی همه مسایل میکنی مثلا:
مامانجون رباب داشتن میگفتن من میگم بعد از نماز بریم خونه عمه یاسمین گفت:منم میگم بریم پارک!
بابا احسان بیدار شو عدید دلم!
حرف س به دایره حروف یاسمین اضافه شد:
مدته شده مدسه
دتویی شده دستویی
احتان شده احسان (ح خیلی کمرنگ)
بازی مورد علاقت مامان بازی یا همون خاله بازیه به طرق مختلف:
از صبح تا هر وقت خونه باشیم داری کنار هر کاری مامان بازی میکنه:
مامان بیا محمد بگل کن!
مامان محمد تیر میخواد!(شیر)
مامان محمدو انداختی!
مامان بپرمو هلو(بفرما هلو !بفرمو شیرازی)!
مامان ماکالونی دلست کردم بیا بخور!
بابا اونجا نشین عامو علیددا نشسته اونجا!
مامان کارت بیکیشم ببار قلاغ شو!(کارت میکشم سوار الاغ شو)
واااااااای مامان عددتکم پیپی کرده بریم بوشوریمش!(عروسکم)
و....
الان١٢-١٠ روزیه مامانجون شهناز رو میبره توی اتاق پشت تخت روی زمین اجازه ورود به هیچ کس مخصوصا من رو نمیده و مدام بازی میکنه معمولا آشپزی و دکتر بازی و بنده خدا مامانجونم باید همونطور بشینه و باهاش بازی کنه ،خاله هدی و خاله سارا رو هم که دو سه روز پیش گیر آورده بود هی کارت میکشید و میگفت سوار یه چیزی بشن مثلا برده بودشون پارک! اونروز مامانجون رباب رو هم وارد خاله بازیش کرد و مدام باهاشون بازی میکرد.
تبلیغ فیلم دهلیز رو گذاشته همون پسره که توی دود کش بود توش بازی میکنه میگه: مامان این آقاهه کیه؟بهش میگم بابای نینیه با جدیت گفتی:نههههههههه باباش فیلوزه!
اونروز رفتیم مهمونی عروس جدید فامیل وارد شد همه کل زدن یاسمین هم میگفت:دوماد کو؟ دوماد کو ؟بعدش از خودش پرسیدن دوماد کو؟یاسمین گفت:دوماد یفته نون بخره!
مدام در حال سوال پرسیدنی این کیه و چیه و کیکی میگه(چی چی) در اصل مدام در حال حرف زدنی منم حوصله پر حرفی ندارم خدا کنه بزرگ بشی خوب بشی به قول مامان گلی مخ فولادی میخوان این ریزه ها.
- دوتا فحش هم یاد گرفته بودی که از کلت پرید یکی:پدس توخته(پدر سوخته)یکی هم کله پوک(از تلویزیون یاد گرفتی دومی رو)
-این پست توسط مامان ندا نوشته شده!
-دو عکس اخری با لنز جدیده.